قال الصّادق علیه السّلام: الزّهد مفتاح باب الآخرة و البراءة من النّار.
حضرت امام صادق علیه السّلام مىفرماید که: زهد، کلید در بهشت است و برائت از جهنّم است، و تفسیر زهد این است که مىفرماید: و هو ترک کلّ شیء یشغلک عن الله من غیر تأسّف على فوتها.
یعنى: زهد، ترک کردن هر چیزى است که مشغول کند آدمى را از حضرت بارى تعالى، و دریغ نداشتن است بر فوت دنیا.
حاصل آن که: حقیقت زهد، ترک هر چیزى است که باز دارد کسى را از خدا و از یاد خدا، مثل متاع دنیا و خواهشهاى دنیا، خواه اندک و خواه بسیار، و خواه مال و خواه جاه، بلکه این معنى، معنى زهد از دنیا است، و حقیقت زهد، زهد از دنیا و آخرت، هر دو است. حدیث است که: «الدّنیا حرام على اهل الآخرة، و الآخرة حرام على اهل الدّنیا، و هما حرامان على اهل الله»، پس طالبان خدا را، ناچار است که رغبت ایشان چنانکه از دنیا منقطع است، از آخرت نیز منقطع باشد، و آرام ایشان و حیات ایشان، نباشد مگر به جناب احدیّت.
خلاف است که زهد، با وجود قلیل از مال، جمع مىتواند شد یا نه؟ بعضى قائل به اوّلند، و بعضى به ثانى، و بعضى به تفصیل، و در حقّ منتهیان تجویز مىکنند و در مبتدیان نه، و این قول خالى از قوّت نیست.
و لا اعجاب فی ترکها.
مىفرماید که: زهد، قطع رغبت است از هر چه باشد، به شرط آن که منجرّ به عجب نشود و از راه زهد، عجب به خود راه ندهد. چنانکه ابلیس عبادت و زهد چندین ساله را، به یک عجب برهم زد و به خسران نشأتین[1] موسوم گشت.
و لا انتظار فرج منها.
و انتظار فرج هم منظور نباشد و غرض از زهد و ترک دنیا، رو کردن دنیا بایدمنظور نباشد.
و لا طلب محمدة علیها، و لا عوض بها، بل ترى فوتها راحة و کونها آفة، و تکون ابدا هاربا من الآفة معتصما بالرّاحة.
و نیز باید که زاهد را از زهد، غرض حمد کردن مردم هم نباشد و عوض نیز منظور نباشد، حتّى نعیم آخرت، بلکه فوت دنیا را و لذّات دنیا را، راحت خود شناسد و بودن او را آفت داند و همیشه از او، هارب[2] و گریزان باشد.
و الزّاهد الّذی یختار الآخرة على الدّنیا، و الذّلّ على العزّ، و الجهد على الرّاحة، و الجوع على الشّبع.
مىفرماید که: زاهد کسى است که اختیار کند آخرت را بر دنیا و خفّت را بر عزّت و مشقّت را بر راحت و گرسنگى را بر سیرى، مىتوان گفت که: سه فقره اخیر از لوازم فقره اوّل است و اختیار کردن آخرت بر دنیا، لازم دارد خفّت و مشقّت و گرسنگى را. چه، به مقتضاى احادیث و اخبار، سیرى نشأتین و راحت نشأتین و عزّت هر دو، جمع نمىشود و سیرى هر یک موجب گرسنگى دیگر است و عزّت هر کدام، مورث خفّت دیگر است و همچنین.
و عافیة الاجل على محبّة العاجل، و الذّکر على الغفلة، و تکون نفسه فی الدّنیا و قلبه فی الآخرة.
یکى دیگر از صفت زهد آن است که اختیار کند عافیت آخرت را بر محبّت دنیا و همیشه منظور نظرش، ادراک مراتب عالیه آخرت و خلاصى از درکات هاویه[3] دنیا باشد و نیز اختیار کند ذکر الهى را بر غفلت. یعنى: هرگز از یاد محبوب حقیقى و معشوق تحقیقی، غافل نشود و چنان باشد که بدن او در دنیا باشد و دل وروح او در آخرت. یعنى: هرگز از یاد مردن و ملاقات رحمت الهى نمودن و مراتب حساب و کتاب و حشر و نشر، غافل نباشد.
قال رسول الله صلّى الله علیه و آله: حبّ الدّنیا رأس کلّ خطیئة.
چنانکه رأس و رئیس زهّاد «علیه و آله صلوة ربّ العباد»، مىفرماید که: دوستى دنیا سر همه گناهان است.
الا ترى کیف احبّ ما أبغضه الله، و اىّ خطأ اشدّ جرما من هذا؟! آیا نمىبینى که چطور توان دوست داشت دنیا را، با وجود آن که دنیا مبغوض الهى است و مبغوض وى، چون محبوب کسى تواند شد؟! و کدام خطا از این عظیمتر و کدام گناه از این شنیعتر و کدام جفا از این فظیع[4]تر تواند بود؟! و این فقره حقیقتا دلیل حدیث مذکور است.
و بعضى از مصحّفین در حدیث مذکور، تصرّفى کردهاند و «دنیا» را «دینار» خواندهاند و «اسّ» را از «اساس» گرفتهاند و ندانستهاند که این حرف، بسیار کم اساس و کم ثبات است، چرا که تخصیص بلا مخصّص و ترجیح بلا مرجّح، نزد بلغا مجوّز نیست، مگر آن که مخصّص زیادتى اعتبار جنس دینار باشد و «فیه ایضا ما فیه».
و قال: بعض اهل البیت علیهم السّلام لو کانت الدّنیا بأجمعها لقمة فی فم طفل لرحمناه، فکیف حال من نبذ حدود الله وراء ظهره فی طلبها، و الحرص علیها.
مىفرماید که: یکى از ائمّه علیهم السّلام فرموده است که: اگر فرضا تمام دنیا یک لقمه باشد و طفلى آن را فرو برد، ما را به آن طفل، رحم مىآید با وجود عدم تکلیف او، پس چون باشد حال مکلّفى که با وجود بلوغ و رشد، و تمیز از حدود شرع که شارع واجب کرده، قطع نظر کند و اوقات عزیز عمر شریف خود را، در تحصیل دنیا صرف نماید، و از براى وى از حلال و حرام و شبهه، نهایت اهتمام داشته باشد.و مبغوض الهى را به زحمت بسیار و تعب بىشمار به دست آرد.
و الدّنیا دار لو احسنت سکناها لرحمتک و احسنت وداعک.
مىفرماید که: دنیا سرائى است که اگر خوب کردى سکناى او را و موافق قواعد و قوانین شرع، در او ساکن شدى و تمتّع از او برداشتى، دنیا به تو رحم مىکند و خوب از تو مىگذرد و وداع مىکند و تو را از خود راضى مىکند.
قال رسول الله صلّى الله علیه و آله: لمّا خلق الله الدّنیا أمرها بطاعته فأطاعت ربّها، فقال لها: خالفی من طلبک، و واقفى من خالفک، فهی على ما عهد الله إلیها و طبعها علیه.
حضرت خیر البشر صلّى الله علیه و آله فرمود که: بعد از آن که خداوند عالم، دنیا را آفرید و مأمور کرد او را به اطاعت و فرمانبردارى خود و او قبول کرد. فرمود که: اى دنیا روگردان باش، از هر که تو را مىخواهد و در تحصیل تو حرص دارد. و نزدیکى کن به هر که تو را نمىخواهد و از تو اعراض مىکند، دنیا قبول کرد که چنان کند و با اهل دنیا به همان عهد قدیم است که با خداى خود کرده است و تخلّف نمىورزد، چنانکه به تجربه معلوم است.[5]
منبع : شرح(ترجمه) مصباح الشریعة، عبد الرزاق گیلانى، انتشارات پیام حق، تهران، 1377 هجرى شمسى
پی نوشت:
-
-
-
-
-
[5]- ترجمه مصباح الشریعة، ص: 216 الی 219