12 مهر 1396, 12:39
اول: اینکه باید عاقل باشد، یعنی اندازه هر کاری را علی ما هو علیه بداند و لو به یاد گرفتن از غیر باشد؛ زیرا که خیری در صحبت احمق نیست. از بدیهیات اولیه است که احمق میخواهد خیری به تو برساند، ضرر میرساند، چه دینی و چه دنیوی، از روی بیشعوری و خیرخواهی به اعتقاد خویش.
دوم: اینکه حسن خلق داشته باشد، مطلق عاقل بودن کافی نیست؛ زیرا که بس عاقل و زیرک هست که یکی از دو قوۀ شهویه و غضبیّه بر او غالب آمده، از این جهت برخلاف مدرکات عقل خود میافتد من غیر شعور، مفاسد عظیمه بر او بار خواهد شد.
سوّم: اینکه از اهل تقوی و صلاح باشد؛ زیرا که فاسق بعد از آنکه از مخالفت پروردگار خود – جلَّ وعلا – پروا نداشته باشد، از مخالفت تو پروا ندارد و او دایر مدار هوای خودش است.
چهارم: اهل بدعت نباشد، چه اینکه علاوه بر خوف سرایت از او یا شمول عذاب و لعنت بر این شخص، در روایت است:
«مصاحبت و مجالست با اهل بدعت نکنید تا پیش خدای عزوجل شما هم یکی از آنها باشید».
پنجم: اینکه باید حریص بر دنیا نباشد، «فانّ مَجالِسَته سَمّ قاتل قَهراً» (چرا که همنشینی با چنین کسی در حکم خوردن سمّ کشنده است)
1- در انتخاب دوست باید دقت لازم را داشت و شایستگی وی را سنجید.
2- دوست شایسته باید عاقل، دارای حسن خلق و اهل تقوی و صلاح بوده و اهل بدعت نباشد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان