9 فروردین 1397, 16:25
پدران و فرزندان جهان، برای آن آفریده شدهاند تا مگر از میان ایشان یکی شایستة شناخت خدای عزوجل گردد و به حق عبودیّت او ایستادگی نماید که «وما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الاِنسَ إلا لِیَعبُدونِ»[1] خدمت والدین پسندیده است، اما تحصیل شناخت خدای عزوجل و بصیرت در دین بر همه چیز مقدم است. اویس قرنی گویند بواسطه اشتغال به خدمت مادر، خود را به صحبت حضرت رسالت بناه (ص) رسانید از آن بود که به کمال پختگی رسیده بود؛ چنانچه بی واسطة ملاقات صوری، اکتساب و استفادة انوار از آن حضرت مینمود، با حِکَم دیگر که در عدم ملاقات او با آن حضرت بود که این مجال مقتضی ذکر آن نیست، دیگری قیاس خود بر آن نتواند کرد.
خطاب با دیگران این است که «قُلْ اِن کانَ اباوُکُمْ وَ اَبْناؤُکُمْ وَ اِخْوانُکُمْ وَ اَزواجِکُمْ وَ عَشیرَتِکُمْ وَ اَموالٌ اِقْتَرَفْتُموها وَ تِجارَهٌ تَخْشَونَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَونَها اَحَبَّ اِلَیْکُمْ مِنَ اللهِ وَرَسُولِهِ وَجِهادٍ فی سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّی یَأتِیّ اللهُ لا یَهدِی القَومَ الفاسِقینَ».[2] جز مردان خدای، باقی همه کس مشغول شهوات و هوساتاند. و اگر کسب میکنند و اگر قرض میکنند،که جز در باطل نیست مددی چند هوسناکان کرده گیر و آرزوی چند ایشان برآورده گیر.
اگر کاری میکنی، برای خود و برای ایشان حیات حقیقی کسب کن و از آن چیزی در ایشان دم و ایشان را نیز به آن زنده ساز زندگی جاوید، و از مرگشان باز بخر، که اگر چنین کنی نیکی والدین به جای آورده باشی؛ والا مدد ایشان کردن که دو روزی از زحمت محصّلان[3] خلاصی یابند چه سود اگر عن قریب به زخم ملائکه غلاظ و شداد – والعیاذ بالله- مبتلا گردند، که هرگز از آن خلاصی نیابند.
مردمان پندارند که ما کلمه لا اله الا الله میگوییم هر آینه از اهل بهشت خواهیم بود که در حدیث وارد است که «مَنْ قال لا إله إلا الله دَخَلَ الجَنّه».[4] آری شما این کلمه میگویید اما معلوم نیست که جسم شماست که میگوید، یا سرّ شما است. اگر جسم است که میگوید، چون به ظهور امارات موت قوای جسمانیه ساقط شود، آن گفتار نماند؛ و اگر سرّ شما به آن گویا است آن گویایی بر جای خواهد بود. اما نه هر کس را سری گویا بازدید آمده. بسیار کسانند که سر ایشان گنگ است. «صُمّ بُکمٌ عُمیٌ فَهُمْ لایَرْجِعُونَ».[5] این همه حدیث و کوشش ما برای همین است که سرّ گویا ما را باشد. که اگر ما را معلوم بودی به جزم که نزد سقوط جسم، این کلمه با ما باز خواهد ماند ما را هیچ غم و تشویش نمیبود. هر اشکالی که هست در همین است.
این همه جان کندن ما برای آن است که چندان قوت حاصل کنیم که در وقت جان کندن، ایمان از غارت شیطان نگه داریم. نگه دارنده خدا است اگر ما دست بر روی هم نهیم و از آن قدر کسبی که خدای عزوجل دست ما را بر آن گشاده است، دست در بندیم به علت این که کلّ قدرت ما را ندادهاند، تشنیع[6] باشد و بی ادبی و کفران و بی شرمی. به آنچه دسترس ماست میکوشیم، باقی توکل بر خدای عزوجل میکنیم و امید به رحمت او میداریم، که حضرت رسول الله (ص) فرموده که زانوی شتر بندید و توکل کنید. همچنین ما ایمان خود را به قید نظر صحیح و عمل صالح و صحبت سالکان و سایر آنچه محتاج الیه این شأن است مضبوط میسازیم، آن گاه توکل بر خدای عزوجل میکنیم که در دم آخر مدد فرماید و از وساوس شیطان ما را نگاه دارد. و کسب از ما و توفیق از خدا، «مِنّا الحَرکهٌ و مِنَ الله البرکه».[7] و مرادم از این کسب خود دانی که کرباس بافتن نیست، پود عمل در تار علم آوردن است و جامهای که از حر و برد جهنم ما را نگاه دارد بافتن و دوختن، و هر چه جز این است بیکاری است. والله ولیّ التّوفیق
منبع: منتخب مکاتیب قطب
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان