كلمات كليدي : : پرگويي، بيهوده گويي، گفتن، بذله گويي، كم حرفي
نویسنده : اصغر صفرزاده
با توجه به اینکه این سرای خاکی، بازار و سوداخانۀ دیار بقا و جایگاه همیشگی بشر است و هر چه را در این بازار عرضه کنیم ثمرۀ آن را به صورت مختصر در اینجا و میوۀ رسیدهاش را در آخرت می چینیم دیگر ما را مجال آن نیست که عمر، این متاع ارزشمند را به آسانی در بوتۀ نیستی از کف دهیم. تضییع عمر علل و عواملی دارد که پرگویی و بیش از اندازه گفتن از جملۀ آن عوامل است.
تعریف پرگویی
سخن بیهوده گفتن یعنى تکلّم درباره چیزى که نه فایده دنیوى دارد و نه سود اخروى و پرگوئى و هرزه گوئى اعمّ از آن است. یعنی پرگویی هم شامل سخن بىفایده میشود و هم سخن بیش از مقدار نیاز را دربر میگیرد. کسىکه مىتواند با یک کلمه مقصود خود را برساند، اگر دو کلمه بگوید کلمه دوم زیادى است. یعنى زیاده بر نیاز است و شکّى نیست که سخنان بىفایده گفتن مذموم است اگر چه گناه و حرام نباشد[1] چراکه:
«دو چیز تیرۀ عقل است گفتن به وقت خاموشی و خاموشی به وقت گفتن»
منشأ پرگویی
پر گویی دارای اسبابی است که به صورت خلاصه به آنها اشاره میشود :
1ـ طمع در شناخت چیزهاى بىفایده
سبب پر حرفى و هرزه گوئى گاهی حرص و طمع در شناختن امور بیثمر است که نه دردی از دنیای او را دوا میکند و نه سودی به حال آخرتش دارد بر فرض که ضرری نداشته نباشد. علاوه بر اینکه میبینیم ضرر معمولاً یار و رفیق اوست.[2]
2ـ خوش مشربی کردن
گاهی نیز دلیل آن بذلهگوئى و یا خوش مشربى نمودن است تا مردم به مصاحبت و همراهی با او علاقمند شده به او رو کنند.[3] مردمی که به قول امام خمینی(ره) قلبشان به اندازهای کوچک و ناچیز است که اگر گنجشکی آن را بخورد سیر نمیشود.[4]
3ـ گذران وقت
عده ای نیز به وسیله نقل و حکایت حالات و داستانهاى بىفایده در صدد وقت گذرانى و اتلاف عمر هستند.
کاشکی قیمت انفاس بدانستندی تا دمی چند که ماندستی غنیمت شمرند
با اندک توجّهی فهمیده میشود که اینها همه از پستى و زبونى قوه حیوانی شهوانی است. زیرا انگیزۀ آن جز مجرّد میل و هواى نفس نیست.[5]
آثار فردی پرگویی
1ـ سقوط در آتش جهنم
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در سخنی پرمغز که فقط همچو اویی یارای بیان آن را دارد ثمره و نتیجۀ این صفت زشت را به تصویر کشیده میفرماید:
«کسی که زیاد سخن بگوید زیاد هم اشتباه میکند و هرکسی که بسیار اشتباه کند، شرم و حیای او اندک میشود و آنکه شرم او اندک، پرهیزگاری او نیز ناچیز خواهد بود و کسیکه پرهیزگاری او اندک باشد دلش مرده و آنکه دلش مرده باشد در آتش جهنم سقوط خواهد کرد».[6]
به این خاطر است که می بینیم فردی مثل ربیع پسر خثیم، روشش آن بوده که در اوّل هر روز، پارچه کاغذى پیش خود مىگذاشت و هر چه مىگفت، مىنوشت و در شب نوشتهها را مىخواند و با نفس خود محاسبه مىکرد و مىگفت: آه که نجات یافتند خاموشان و کم گویان و ما بسیارگو، ماندهایم در عین تقصیر و گناه.[7]
2ـ دوری از اهل بیت
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«دشمنترین شما نزد ما و دورترین شما از ما در آخرت پرگویان استهزاء کننده متکبّرند».[8]
3ـ افتادن در انواع گناهان و خطایا
یکى از بزرگان گوید: «هرکه پرگوئى کند دروغش بسیار است»[9] و دروغ هم که طبق روایات کلید تمام ناپاکیها و زشتیهاست.[10]
4ـ همراهی با خواهشهای نفسانی
که نفس آدمى ذاتاً، میل به شنیدن سخنان لغو و بیهوده دارد و رها و یله گذاشتن زبان، پیروی و همراهی با این خواهش نفسانی است.
5ـ قساوت قلب
در برخی از خطابات قدسی ـ آنگونه که در کتاب جواهر السنیه نقل شده ـ آمده است: «اگر در دلت قساوت و در بدنت بیماری و در دارائیت کمبود و در روزیت محرومیتی یافتی بدان که آنچه را مربوط به تو نبوده بر زبان رانده ای» یعنی گفتاری بیفایده گفته است چه برسد به گفتاری که حرام باشد.[11]
6ـ فرو رفتن در باطل
فرو رفتن در باطل، ذکر و نقل گناهانى است که در گذشته واقع شده، فقط براى میل و خواهش نفس، بىآنکه نیازى به گفتن آنها باشد. مثل حکایت احوال زنان بدکار و مجالس شراب و رفتار اهل فسق و عیّاشى و اسراف ثروتمندان و تکبّر و گردنکشى پادشاهان و عادات و مراسم زشت و ناپسندشان و احوال مذموم و ناشایست آنان.[12]
7ـ تباهی سرمایه عمر
زیاده گویی ناپسند است و راز مذموم بودن آن این است که موجب تباه شدن وقت و مانع ذکر و فکر مىگردد و بسا که از گفتن «لا اله الا اللّه» یا «سبحان اللّه» کاخى در بهشت بنا شود یا از «فکرى» نسیمى از نفحات رحمت الهى بر دل آدمى بوزد. پس کسى که مىتواند گنجى به دست آورد اگر آن را رها کرده به جاى آن کلوخى بردارد که هیچ سودى از آن حاصل نمىشود زیانکار است و هر که ذکر خدا و تفکّر درباره شگفتیهاى قدرت او را ترک کند و مشغول مباح بىفایده شود اگر چه گناهى نکرده سودى بزرگ را از دست داده است. [13]
8ـ نشانۀ غفلت و هلاکت صاحبش
و یکى دیگر از بزرگان گفته است: «مردم درباره دو خصلت هلاک مىشوند:
«زیادى مال و زیادى گفتار».[14]
9ـ سخن چینی و افشاء راز
گاهى انگیزۀ سخن چینی و افشاء راز، تفریح و سرگرمى و وقت گذرانى و پرگوئى است. چرا که در حین پرحرفی رازی از کسی برملا شده، پردۀ سری از اسرار پنهانی او دریده میشود.[15]
صمت و کم حرفی
ضد بیهودهگوئى و زیاده و هرزه گوئى یا خاموشى است و یا سخنان سودمند گفتن. خواه مربوط به دین باشد یا دنیا. فوائد خاموشى و ستایش آن نیز بیرون از حد و شمارش است. از پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده است:
«از نیکوئى اسلام مرد، این است که چیزهاى بىفایده را ترک کند».[16]
«خوشا آنکه زیادى زبانش را نگاه دارد و زیادى مالش را انفاق کند»[17]
درمان پرگویی
علاج این خوى ناپسند معجونی مرکب از علم و عمل است. اما از حیث علم این است که مذمّت آن را چنانکه گذشت به خاطر آورد و ستودگى ضد آن، یعنى خاموشى را متذکر شود و به یاد آورد که مرگ در پیش روى آدمى است و در مورد هر کلمهاى که مىگوید مسئول است و این که نَفسهاى انسان سرمایه کسب سعادت است و زبان دامى است که به آن مىتوان حوران بهشتى را به دام آورد و از دست دادن و تباه ساختن آن زیانکارى است.
از حیث عمل این است که تا حدّ امکان از مردم گوشهگیرى اختیار کند و خود را به سکوت و خاموشى حتّى نسبت به چیزهائى که اندک فایدهاى دارد وادار سازد تا زبانش به ترک سخنان بیهوده عادت کند و درباره هر سخنى که مىخواهد بگوید نخست نیک بیندیشد، اگر فایدهاى دینى یا دنیوى دارد بگوید وگرنه خاموش باشد.[18]
نتیجه اینکه پرگویی، زبان گشودن است به سخنان بی فایده و همچنین کلامی که بیش از مقدار نیاز باشد که همۀ اینها حکایت از ضعف نفس و زبونی آن دارد.