كلمات كليدي : جنگ، دفاع مقدس، ادبيات داستاني، ادبيات داستاني جنگ، پايداري، ادبيات فارسي
نویسنده : اعظم بابایی
ادبیات داستانی جنگ یعنی داستانی که از جنگ، دربارهی جنگ و حواشی آن نوشته شود، این نوع ادبیات جنگ را با تمام تلخیها و شیرینیهایش به مخاطب نشان میدهد، و میتواند دربارهی شجاعت و پایمردی ملتی باشد و یا دربارهی فرومایگی و پستی ملتی دیگر، مهم نیست که نویسنده از دیدگاه آنکه میکشد یا آنکه کشته میشود، سخن بگوید، مهم این است که روند ادامهی زندگی در برههی شلیک گلولهای بررسی شود و فراتر از آن داستانهایی که به جنگ و مقولههای مرتبط با آن میپردازند.[1]
با شروع جنگ تحمیلی در پایان تابستان 1359، ادبیات جنگ هم پدید آمد. دگرگون شدن زندگی بر اثر جنگ، مسایل تازهای را در دستور کار ادبیات قرار داد. داستانهایی از مجموعههای «دو چشم بیسو» از «محسن مخلباف» و «مرغ آمین» از «سیروس طاهباز» در سال 1360 منتشر شد. در سالهای بعد، روند چاپ آثار متأثر از جنگ و تبعات آن شتاب گرفت و تا سال 1370 نزدیک به 1600 داستان کوتاه، در مجلاّت و مجموعه داستانها و 46 رمان و داستان بلند انتشار یافت. تقریبا هیچ نویسندهای نسبت به جنگ و پیامدهای آن بیتفاوت نماند، برخی در ستایش از حماسهآفرینی رزمندگان نوشتند و گروهی مصائب جنگ و تأثیر آن بر زندگی مردم عادی را بازتاب دادند.[2]
ادبیات جنگ در ایران دارای فراز و فرود و رشد کمّی و کیفی متغیر بوده است. با آغاز هجوم رژیمِ بعث عراق و اشغال بخشی از سرزمین ایران، همراه و همگام با رزمندگانی که در جبههها میجنگیدند، عدهای از نویسندگان قلم به دست گرفته، به ثبت رشادتها و ایثارهای رزمندگان پرداختند. نگارش داستان، بهویژه داستان کوتاه از همان سالهای اولیهی جنگ آغاز شد و روندی نسبتا فزاینده داشت. این رشد کمّی فزاینده بهمعنای آن نیست که از نظر کیفی نیز داستانها از درجهی مطلوب برخوردار بودند. با تمام شدن جنگ، این جریان برعکس شد، یعنی بسامد کمٌی داستانها، کاهش یافت، در عوض کیفیت هنری آن رو به بهبود نهاد. ناگفته پیداست که علّت این امر به موقعیت و شرایط خلق اثر مربوط میشود. در دوران پرتلاطم جنگ، نویسندگان کمتر میتوانستند به جنبههای فنّی و هنری اثر خود بیندیشند و اغلب به خاطر تعهد و مسئولیت، آثاری خلق میکردند که روحیهی مقاومت و شجاعت را در بین مردم افزایش دهد، اما فضای پس از جنگ و آرامش حاصل از آن به نویسنده این فرصت را میداد تا در تکنیک و جنبهی هنری اثرش دقت بیشتری صرف کند.
با وجودی که موضوع اصلی این نوعِ ادبی جنگ و مسایل مربوط به آن است، اما رویکرد هر یک از نویسندگان به پدیدهی جنگ متفاوت است. وقتی میگوئیم «ادبیات جنگ» ما با چند موضوع سر و کار داریم: اول موضوع جنگ و دیدگاهی که نویسنده از آن دارد و دوم مسئلهی ادبیات یا کارکرد آن و اینکه نویسنده چه انتظاری از ادبیات دارد. در کنار هم قرار گرفتن و تلفیق این چند مسئله ادبیات جنگ را بهوجود میآورد و منجر به خلق آثاری در این مقوله میشود. بر این اساس، هر یک از آثارِ داستانی، با توجه به برخورد نویسنده با این دو معیار، در گروههای متفاوتی قرار میگیرند. منتقدان و محققان ادبیات داستانی جنگ، هر کدام تقسیمبندی خاصی از شیوهی برخورد نویسندگان با دفاع مقدس دارند که با وجود نقاط مشترک، بعضا تفاوتهایی نیز باهم دارند.[3] در این بررسی، تقسیمبندی «تفنگ و ترازو» به علت آنکه از بقیه جامعتر و علمیتر است ترجیح داده شد. بر این اساس، شیوهی برخورد نویسندگان با دفاع مقدس، چهار گروه اثر داستانی را بهوجود میآورد:
1- ثبت وقایع و ارزشهای جنگ از طریق فُرم داستانی: نویسندگان نسل انقلاب، از یک طرف بنابر تعهدی که برای ادبیات پذیرفته بودند و از طرف دیگر، نقشی که برای ادبیات در پیشبرد دفاع مقدس متصور بودند، بیشتر به ثبت رویدادهای جنگ و انتقال ارزشهای دفاع مقدس پرداختند. این گروه چندان پایبند انعکاس واقعیتها هستند که نوشتههای آنان با گزارش و خاطره پهلو میزند.[4]
«نویسندگان این داستانها، نویسندگان حرفهای نبودند، کسانی بودند که میخواستند تجربههای خود را از حضور در خطوط مقدم جبهه به دیگران انتقال دهند، آنان نگران فراموش شدن ارزشهای جنگ، با شتابزدگی مینوشتند و کمتر موفق به خلق جهان داستانی قائم به ذات با آدمهای زنده و ملموس میشدند. اکثر داستانهای جنگ از حالت گزارش و خاطره در نیامدهاند، نویسنده در حدّ تصویر چهرهی بیرونی حوادث مانده است و امکان راه یافتن به درون آنرا نیافته است»[5]
ویژگی مشترک این آثار، حسِ تعهد و مسئولیت در قبال جنگ است به این خاطر آثاری خلق میشوند که در آن (پیام) محوریت دارد و داستان تنها ظرف و وسیلهای است برای انتقال این پیام، به همین خاطر این داستانها، اغلب تبلیغی هستند. سادهنویسی و عدم توجه به پیچیدگیهای فنی داستان، واقعگرایی، و کارکردگرایی و صمیمیت، دیگر مشخصات این داستانها محسوب میشوند.[6] در این راستا میتوان از «سرود مردان آفتاب و آب» از غلامرضا عیدان و «مخمصه» از علیرضا افزودی و... یاد کرد.
2- دفاع مقدس، خلاقیت و اصول زیباییشناسی: نویسندگانی که با توجه فرم و شگردهای داستاننویسی، در زمینهی دفاع مقدس آثاری خلق کردند، همانند علی مؤذنی، سیدمهدی شجاعی، رضا رهگذر (محمدرضا سرشار). این نویسندگان علاوهبر تعهد اجتماعی، به زیباییهای اثر داستانی نیز توجه داشتند، به همین خاطر ویژهگیهایی همچون شعاری، تبلیغی، سطحی و کلیشهای بودن در آثار این دسته به مراتب کمتر دیده میشود،
3-جنگ و پاورقیهای سرگرمکننده: نویسندگان آثار سرگرمکننده، نگاه ارزشی به دفاع مقدس ندارند، جنگ و مسایل مربوط به آن از مسایل محوری داستان آنها نیست. عموما هستهی مرکزی این رمانها را مسایل خانوادگی یا مسایل جنایی تشکیل میدهد، اما نویسنده از جنگ نیز، از جهت آنکه در تشدید مسایل محوری سهیم و دخیل است، بهره جسته است. از این جملهاند: شهره وکیلی در «خان سرخ»، کوروش صفایی در «فراسوی ستیزهها».
4- نویسندگان حرفهای؛ جنگ در حاشیه: در آثار این دسته نیز، جنگ به شکل محوری و مرکزی نمود نیافته است. این نویسندگان بیشتر به مسایل حاشیهای جنگ مثل بمباران و فضای پشت جبهه پرداختهاند «اینان بهجای ترسیم صحنههای قهرمانی در جبههها، از رنجها و وحشتهای مردم عادی به هنگام حملات هوایی سخن میگویند، عادیشدن و اجتنابناپذیری مرگ، گریز از اضطرابی به اضطراب دیگر، مهاجرت و از هم پاشیدن خانوادهها و... از مضمونهای مطرح در آثار این نویسندگان است. اینان در جهت مطرح کردن جنبهی تراژیک (غمانگیز) جنگ قلم میزنند. در این داستانها آدمها دیگر حماسهساز نیستند بلکه قربانیانی هستند که در عین پایداری، به راحتی جان میبازند و همین امر نوعی حسِ زوال و بیاطمینانی به فضای ادبیات پس از جنگ میدهد.»[7] از این جملهاند: احمد محمود (زمین سوخته) تقی مدرسی (آداب زیارت)، مهدی سحابی (ناگهان سیلاب)، محمد محمدعلی (نقش پنهان) و... .
به جز نویسندگانی که در خلال این تقسیمبندی از آنان یاد شد، محسن مخملباف، سیدمهدی شجاعی، جواد مجابی، اسماعیل فصیح، محمود گلابدرهای، ناصر ایرانی و... از نویسندگان ادبیات داستانی جنگ به شمار میآیند.
مهمترین موضوعات ادبیات داستانی جنگ عبارتند از شهادت، اسارت، موجگرفتگی، جانبازی، مهاجرت، بمباران و سرانجام دورهی پس از اسارت. شاید اصلیترین عنصر داستانی پس از درونمایه، زاویهی دید باشد که در داستانهای جنگ اهمیتی شایان دارد. در بررسی شخصیتهای این داستانها چند تیپ مهمتر از بقیه هستند: 1- از خود گذشتگان (معمولا در ردهی فرماندهان یا رزمندگان جای دارند.) 2- سالخوردگانی که شخصیت اصلی داستانها هستند. 3- پدر و پسر که اغلب یکی خود را فدای دیگری میکند. 4- مادران، همسران و فرزندان شهدا که صبر و شکیبایی و امید به آینده ویژگی شاخص آنان است. 5- کودکان و نوجوانانی که یا جزء کوچندگان آوارهاند یا فرزندان شهدا و جانبازان.[8]
یکی از ویژگیهای ممتاز دفاع مقدس، حضور اندیشهها و احساسات دینی در آن است، تا آنجا که میتوان ادبیات جنگ را ادبیات دینی نیز نامید. در چنین ادبیاتی، اندیشههای متافیزیکی، بیش از هر چیز در پیشبرد عناصر داستان مؤثر است. به تعبیری اندیشهها و احساسات دینی، جای اندیشههای مادیانگارانه را میگیرد و آنچه باعث و انگیزهی حرکت و عمل قهرمان میشود، اعتقاد به باورهای دینی و مذهبی است. همچنین در ادبیات دفاع مقدس، شاهد تلفیق حماسهی دینی و تاریخی با حماسههای جنگ هشتساله هستیم بهعنوان مثال در داستان «هفتاد و سومین» نوشتهی علی مؤذنی و از مجموعهی «دلاویزتر از سبز»، داستان عطش یک رزمندهی مجروح با داستان عطش اهل بیت به تصویر کشیده میشود.[9]
اخیرا داستانهای دفاع مقدس در مجموعههای مختلف گرد آمده و بعضا نمایههایی از این آثار فراهم آمده است که دسترسی به این داستانها را آسانتر میکند. از جمله «فهرست داستانهای کوتاه دربارهی جنگ در مطبوعات ایران».[10]