كلمات كليدي : عرفان، داستان، داستان رمزي، ادبيات داستاني عرفاني، ادبيات فارسي
نویسنده : اعظم بابایی
داستانهایی که در آن اندیشهها و آموزههای عرفانی در قالب قصه و داستان طرح میشود، داستان عرفانی نامیده میشود در این آثار، قصه و داستان ظرف یا پیمانهای است برای انتقال معنی و مفهوم.
داستانهای عرفانی را برای سادهتر کردن بحث به دو بخش تقسیم میکنیم: 1- داستانهای رمزیِ عرفانی 2- داستانهایی یا حکایتهایی که در کتب صوفیه برای شرح یا تمثیل بعضی از اندیشهها میآید.
داستانهای رمزی عرفانی
ابتدا باید مفهوم رمز را روشن کرد، تا منظور از داستان رمزی فهمیده شود. رمز، نماد یا سمبل، در آثار متصوفه چنین تعریف شده است: «رمز عبارت از معنی باطنی است که مخزون است تحت کلام ظاهری که غیر از اهل آن بدان دست نیابند.»[1] در این تعریف، رمز به معنی مرموز، یعنی معنی پوشیده در زیر کلام ظاهر دلالت دارد. صرفنظر از تعریف فوق، رمز عبارت از هر علامت، اشاره، کلمه یا ترکیب و عبارتی است که بر معنی و مفهومی ورای آنچه ظاهر آن مینماید، دلالت دارد.[2]
عرفا و صوفیه از امکانات و ظرفیتهای رمز در چند قلمرو استفاده کردند: 1- در غزلها و اشعار عارفانه که با اصطلاحات و تعابیر سمبلیک همراه هستند. 2- در قصهها و داستانهای رمزی منظوم و منثور؛ (قصههای رمزی منظوم از جمله بسیاری از حکایات و قصص مولانا جلالالدین بلخی که در مثنوی معنوی آمده است از جمله قصهی رمزی کنیزک و پادشاه که در دفتر اول مندرج است. قصههای رمزی منثور، شامل رسالههای رمزی که توسط کسانی چون ابنسینا و سهروردی به رشتهی تحریر درآمده است.)
به اعتقاد صوفیه، حقایق عرفانی را تنها به زبان محرمی، یعنی زبان رمز، استعاره، کنایه و تمثیل میتوان گفت وگرنه خاموشی بهتر. به کار بردن زبان منطق و عقل و قیاس، بیاحتیاطی و خطر کردن است به همین علت پیران کامل، کتم سرٌ حق را تأکید و الزام میکردند و از این جهت مکاشفات و دریافتهای صوفیه در زبان قصه و رمز بیان میشود.[3] عارف در زیر پوشش این حکایات و امثله پایهی نظری لازم را میگذاشت و در کنار موضوع اصلی موعظهی خود به تفسیر آن میپرداخت و از این رهگذر به هدف خود دست مییافت این هدف عبارت بود از شرح دریافتهای عرفانی خود در زبانی نمادین و تأثیر بر مخاطب عام چرا که اغلب مخاطبان صوفیه عامهی مردم بودهاند.[4]
«در بسیاری از رسالههای رمزی و قصههای تمثیلی صوفیانه و حکیمانه،
زبدهی تعالیم و آراء، در قالب قصه و رمز بیان شده است و همین امر، نثر صوفیانه را در قلمرو نثر ادبی وارد کرده است»[5] اساطیر، بخشی از داستانهای پیامبران، رؤیاها و واقعههای صوفیانه را برای آنکه با تمثیل اشتباه نشود، داستان رمزی میتوان نامید. این آثار با آنکه از زیباترین و پرمغزترین آثار حکمی و عرفانی هستند، بسیار کم مورد توجه قرار گرفتهاند. این عدم توجه احتمالا ناشی از زبان رمزآمیز آنها از یک سو، و طرح حوادث و مطالبی ناهمساز با منطقِ عقل و تجربههای عادی، از سوی دیگر است، گاه آنها را «تمثیل» و گاه از سر سهل انگاری «لُغَز» نامیدهاند. اما حقیقت آن است که این آثار نه تمثیل است نه لغز، بلکه واقعههایی روحانی است که در سطح جهانی فوق احساس تجربه شده و در قالب داستانی به قلم درآمده است، به همین سبب آنها را باید در شمار آثار رمزی به حساب آورد.[6]
قصههای رمزی عرفانی که به قلم فیلسوف یا عارفی نگاشته شدهاند، در بردارندهی تجربهی عرفانی نگارنده هستند که به زبان رمز در قالب داستان ارائه میشوند. معروفترین رسالههای رمزی از شیخشهابالدین سهروردی و ابنسینا است. ابنسینا فیلسوف مشایی (370 – 428 ه ق) در این رسالهها گرایش اشراقی و عرفانی خود را اثبات کرده است و شهابالدین سهروردی (549 – 587 ه ق) بنیانگذار فلسفهی اشراق، که بیشتر آثار او به زبانی رمزی نوشته شده است.
مهمترین داستانهای رمزی:
سلامان و ابسال: داستان «سلامان و ابسال» به رغم برخی مشابهتها با داستانهای کهن ایرانی، در اصل اسطورهای یونانی است که نخستینبار از طریق ترجمه از یونانی به عربی به دست «حُنینبناسحاق عبادی» به شرق رسیده است. قصهی مزبور، جنبهی تمثیلی و فلسفی و رنگ و بوی یونانی دارد، بعدها ابنسینا آنرا به صورت قصهای مکاشفهای و عرفانی درآورد. این داستان بهطور فزایندهای محل دخل و تصرف حکیمان و عارفان مسلمان قرار گرفته و از آن نتایج فلسفی و عرفانی گرفته شده است. این اثر قدیمیترین رساله در این موضوع است.[7]
داستانهای رمزی ابنسینا:
1- حیٌبنیقظان: متن اصلی داستان حیبنیقظان (زندهی بیدار) عربی است. این رساله را که یکی از معاصرین ابنسینا به فارسی ترجمه کرده؛ «هنری کربین» همراه با ترجمه و شرح در کتابی به نام «ابنسینا و تمثیل عرفانی» به چاپ رسانده است.[8]
2- رسالةالطیر: موضوع داستان رسالةالطیر شرح حال مرغی است که با مرغان دیگر گرفتار دام صیاد میشوند و سپس به کمک مرغان دیگر آزاد شده و همراه آنها پس از گذشت از کوهها که موانع و عقبات راه سلوک است، به درگاه مَلِک خود میرسند.
3- سلامان و ابسال (توضیحش بالا گذشت.)
داستانهای رمزی ابنسینا که در فوق ذکر شد، دورهی کاملی از سلوک عرفانی و اشراقی را نشان میدهند. در داستان اول (حیبن یقظان)، سالک ضمن دیدار با فرشته مسیر بازگشت به مشرق و موانع آنرا میشناسد و فرشته پس از تعلیمات خود از او دعوت میکند که اگر میخواهد به دنبال او برود. در داستان دوم (رسالهالطیر)، سالک که اکنون به عمق غربت و گرفتاری خود پیبرده، سفر را همراه مرغان دیگر آغاز میکند و به درگاه ملک میرسد و از ملک میخواهد که بقایای بند را از پایش بردارد، اما این دیدار وطن موقتی است و هنوز زمان نجات همیشگی وی از غربت فرا نرسیده است. در داستان سوم (سلامان و ابسال)، با مرگ ابسال (که همان سالک داستان اول و مرغِ واصل داستان دوم است و اکنون در عرفان به درجهی کمال رسیده) به آزادی جاوید و بازگشت دائمی نایل میشود و دورهی سلوک نفس به انجام میرسد.»[9]
داستانهای رمزی سهروردی:
داستانهای رمزی سهروردی شامل: آواز پر جبرئیل، عقل سرخ، فی حقیقهالعشق یا مونسالعشاق، قصهی غربت غربی، فی حالةالطفولیه
میشود که به توضیح مختصر دو داستان از ایشان میپردازیم:
1- غربت غربی: این داستان دارای مقدمهی کوتاهی است، که ضمن آن سهروردی اشاره به داستان «حیّ بن یقظان» و «سلامان و ابسال» ابن سینا میکند. قصهی غربت غربی در واقع از جایی شروع میشود که حیبنیقظان به پایان رسیده است.
2- فیالحاله الطفولیه: مربوط به دورهی کودکی قهرمان داستان است و از زبان اول شخص طرح میشود. جنبهی رمزی و تمثیلی دارد. موضوع آن برخورد با شیخ یا پیری است که به تمام علوم آگاه است و سؤالهای قهرمان داستان را دربارهی مسایل مختلف جهان، اخلاق، عرفان، آداب و رسوم درویشان، به زبان رمز و تمثیل پاسخ میگوید.»[10]
«قصههای رمزی که در زبان فارسی، به خصوص در نزد فلاسفه و صوفیه نمونههای جالب توجهی دارد، همه از مقولهی فلسفی نیست، قصههایی هم هست که رنگ تغزلی دارد و در آنها رمز در پردهی استعاره مخفی است، و با
آنکه از نظر تعبیر ادبی خالی از لطف نیست، اما در بعضی موارد، ضعف یا فقدان عنصر تعلیم، به آنها حالتی بیمارگونه و ملالانگیز میدهد، از جملهی این داستانها، داستان «حُسن و دل» از «محمد بن سیبک نیشابوری» (وفات 852 ق) است که استعارهی رمزآمیز آن متوجه جستجوی اکسیر است در عشق.»[11]
داستانهایی که در کتب صوفیه برای شرح یا تمثیل بعضی از اندیشهها میآید:
شاخهی دوم داستانهای عرفانی مربوط به داستانها و حکایاتی میشود که در کتب صوفیه در خلال مباحث عرفانی میآید. این قصهها که اغلب کاربرد تمثیلی مییابند، از مضامین متنوع و مختلف است. که نویسنده کتاب از آن قصهها برای فهم مطالب استفاده میکند. مثل قصههایی که در خلال مباحث عرفانی کشفالمحجوب جلال هجویری (قرن پنجم) آمده است.
بیشتر این قصهها در کتبی آمده است که مربوط به شرح حال صوفیان و عارفان است. «نویسندگان این کتابها معمولا از مریدان و معتقدان به مشایخ بودهاند و به همین سبب بعضی افسانهها و یا روایتهای غلوّآمیز را نقل کردهاند. نثر این کتابها ساده، مقرون به لطف و زیبایی خاصی است؛ نظیر اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابوسعید تألیف محمدبنمنور (حدود 553 تا 580 هـ.ق) در بیان حالات و سخنان شیخ ابوسعید ابالخیر (عارف مشهور قرن چهارم) و یا تذکره الاولیاء از فریدالدین عطار نیشابوری (متوفی 627 هـ.ق). شامل سرگذشت 96 تن از اولیاء و مشایخ صوفیه و ذکر مقامات و مناقب و مکارم اخلاقی و موعظ آنان.»[12]