كلمات كليدي : مغفرت، مجازات دنيوي (موقتي)، برزخ، توبه قانوني، اعتراف گيران
نویسنده : سيدمحمدعلي طباطبايي
منظور از آمرزشنامه وعدهی مغفرتی است که کلیسا در ازای عمل خاصی به یک شخص مسیحی میدهد. در گذشتههای دور، آن عمل خاص میتوانست نماز، روزه، زیارت، توبه، یا شرکت در جنگ بر ضد کافران باشد اما کمکم پرداخت پول، جایگزین این اعمال شد؛ چراکه انجام بسیاری از این اعمال با حجمی که کلیسا مشخص میکرد برای افراد عادی میسر نبود.
پشتوانههای اعتقادی
اینکه چگونه با انجام اعمالی خاص یا پرداخت مبلغی پول نقد، میتوان آمرزش کسب کرد، دارای پشتوانههای الهیاتی ویژهای بود.
شاید نخستین آنها استناد به قدرت و اختیارات ویژهای بود که عیسی به پطرس[1]، پطرس به اسقفها و اسقفها به کشیشها اعطا کرده بودند. بر اساس این اختیارات، کلیسا و پاپ میتوانند گناهان مسیحیان را در ازای آنچه صلاح میدانند ببخشند.
دومین پشتوانه الهیاتی برای فروش آمرزشنامه، اتکا به نظریهی «خزانهی شایستگیهای قدیسان» بود. بر اساس این نظریه فدا شدن عیسی بر صلیب و حجم انبوه عبادتها و توبههای مریم مقدس و قدیسان و کشیشان، خزانهای سرشار از شایستگی برای کلیسا فراهم آورده است. این خزانه مانند یک حساب بانکی در دسترس کلیساست تا بتواند با پرداخت بخشی از این شایستگیها در ازای اعمال خاصی، گناهان دیگر مسیحیان را نیز ببخشد.[2] زیرا جمع همهی مسیحیان، پیکر واحدی را تشکیل میدهد که مسیح سر آن است. در این پیکر، اعمال نیک قدیسان برای دیگران نیز سودمند است، بدون اینکه اعمال بد گناهکاران، زیانی به دیگران برساند.[3] متکلمان بزرگی چون توماس آکویناس و آلبرتو مگنوس، فروش آمرزشنامه در قبال یک مبلغ ناچیز را اینچنین توجیه کردند که در واقع پرداخت این مبلغ، تنها یکی از شرائط لازم برای کسب آن فیض است؛ وگرنه آنچه حقیقتا باعث چنین افاضهای میشود، خزانهی سرشاری است که در دسترس کلیساست و چنان با شایستگیهای فراوان قدیسان پر شده که توانایی پوشش گناه همهی مسیحیان را دارد.
آموزهی برزخ نیز یکی دیگر از پشتوانههای الهیاتی برای فروش آمرزشنامه بود. بر اساس این آموزه روح انسانها پیش از ورود به بهشت مدتی را باید در عذاب برزخ سپری کند تا پاک شود و باز بتواند رابطهی خویش را با خدا که بر اثر گناهان تیره شده بود، بهبود بخشد، زیرا عدالت خداوند مقتضی آن است که انسان گناهکار برای جرم خود تاوانی بپردازد؛ حال یا در این دنیا یا در برزخ.[4]
کلیسا با کمک دو آموزهی پیشین چنین القا میکرد که میتواند با اختیارات خود و از حساب خزانهی شایستگیها، عذاب برزخی انسانهای گناهکار را در ازای اعمالی خاص (کفارات) ببخشد.
سوءاستفادهها
ازآنجاکه انجام توبههای قانونی[5] و کفارههای مشخصشده از سوی کلیسا معمولا دشوار و طاقتفرسا بود و کمتر کسی از عهدهی انجام آن بر میآمد، در قرنهای بعدی، در جستجوی راههایی برای امیدوار کردن مؤمنان، کارهای سبکتری چون دعاهای خاص، روزههای محدود، صدقات و... جایگزین آن توبههای قانونی شد. همین باعث رواج این اندیشه در میان مردم شد که با وقف یک کلیسا یا پرداخت صدقه و اعانه و... میتوان از عذاب برزخ رهید. کمکم کشیشان میکوشیدند با اعطای آمرزشنامههای محدود[6] و تام[7] کمکهای بیشتری را برای ساخت و توسعهی کلیساها جلب کنند.
از سوی دیگر، تلاش مسیحیان و مخصوصا گروههای مذهبی، جلب آمرزشنامههای بیشتر و نامحدودتر بود تا بتوانند موقعیت خود را در جامعه مستحکمتر کنند. همین مسئله، انگیزه و زمینهی لازم را برای ظهور کسانی فراهم کرد که با جعل اسناد دروغین دست به فروش آمرزشنامهها میزدند و چنین وانمود میکردند که در ازای دریافت مبلغی نهچندان بسیار، نجات انسانها را از عذابهای دنیوی و اخروی ضمانت میکنند.
جایگزین شدن پرداخت نقدی
ازآنجاکه در دادگاههای آن زمان تبدیل مجازاتهای کیفری به جریمههای نقدی امری معمول بود، بهزودی رسم پرداخت نقدی کفاره به جای انجام اعمال و عبادات زاهدانه کاملا رایج شد.[8] به قول یکی از ظریفان: «پاپها، امکانات مالی برزخ را کشف کرده بودند.»[9]
اینچنین بود که از قرن دهم به بعد، فروش آمرزشنامه عملی موجه و مشروع بود و از قرن دوازدهم به بعد، امری کاملا رایج و شایع. در این زمان، آمرزشنامهها دو گونه بودند: محدود و تام. آمرزشنامهی تام، آمرزشنامهای بود که بهطور مطلق وعدهی رهایی از همهی عقوبتهای موقتی را به شخص متقاضی میداد. قدیمیترین آمرزشنامهی تامی که در تاریخ ثبت شده، مربوط به پاپ اوربان دوم است که در شورای کلرمون (1095) اعلام کرد که رزمندگان جنگهای صلیبی که به گناهانشان اعتراف کنند، از انجام توبهی قانونی معافاند؛ زیرا شرکت در جنگهای صلیبی برابر با توبهی قانونی است.
اما آمرزشنامههای محدود، که مقید به زمان خاصی بودند، شخص را از انجام چند روز، ماه یا سال توبهی قانونی بینیاز میکردند. اینوسنت دوم در سال 1132 آمرزشنامهاى چهل روزه براى دیدار و سهیم شدن در تزیین کلیساى بزرگ کلونى اعطا کرد. به سرعت هر کلیسایى فارغ از میزان اهمیتش براى تسریع در کار بازسازى، آمرزشنامهاى خاص خود ابداع کرد. اگرچه کلیسای کاتولیک کوشید ضوابطی برای این امر تعیین کند، در نهایت نتوانست توفیقی حاصل کند.
شورای چهارم لاتران (1215) برخی از سوء استفادههای مربوط به آمرزشنامهها را ممنوع کرد. مثلا تصویب کرد که برای وقف یک کلیسا، تنها یک آمرزشنامهی یک ساله میتوان صادر کرد و برای دیگر مناسبتها آمرزشنامههای 40 روزه. اما بعدها بر اثر گسترش سوءاستفادهها حتی میزان سنجش زمان آمرزشنامههای محدود تغییر کرد.
شیادانی که در اواخر قرون وسطا برای جلب مشتریان بیشتر، اقدام به فروش آمرزشنامههای محدود میکردند، گاه از چند صد سال هم فراتر میرفتند و وعدههای چندهزار ساله میدادند. شاید منظور آنان این بود که مشتری این آمرزشنامه به این میزان، از عذابهای برزخ در امان خواهد بود!
آغاز اعتراضها
آلوده شدن مسئلهی غفران و رابطهی میان انسان و خدا با مسائل مادی، کمکم موجب بدبینی افراد به جریان آمرزشنامهفروشی شد. مردمی که بر اثر فقر نمیتوانستند آمرزشنامه بخرند، احساس میکردند کسب ملکوت خداوند تنها در ازای داشتن غنای مادی ممکن است نه فضیلتهای معنوی. کریستوف کلمب در عین تأسف پول را میستود و میگفت: «آن کس که پول دارد، میتواند ارواح را رهسپار بهشت سازد.»[10]
در حدود سال 1450 تامس گسکوین، رئیس دانشگاه آکسفورد شکایت میکرد که امروز گناهکاران میگویند: «من پروایی ندارم که در برابر خداوند چقدر گناه و کار زشت میکنم؛ زیرا با اعتراف و طلب آمرزش در نزد کشیش و خریدن آمرزشنامهی پاپ کلا از تمام معاصی و کفارهها برائت حاصل میکنم. من آمرزشنامهی پاپ را به چهار یا شش پنس خریدهام یا در بازی تنیس با توزیع کنندهی آن، به عوض داد و شرط بردهام»، زیرا آمرزشنامهفروشان در سراسر کشور پراکندهاند و آمرزشنامهها را به دو پنس، گاهی به دو جرعه شراب یا آبجو و حتی بهجای مزد فاحشهای در ازای لاسیدن با او میفروشند![11]
حتی پیشتر از او مقامات ارشد کلیسایی نیز این سوءاستفادهها را محکوم کرده بودند؛ مانند پاپ بونیفاکیوس نهم در 1392، پاپ مارتینوس پنجم در 1420 و سپس پاپ سیکستوس چهارم در 1478؛ اما آنها برای جلب عایدی چندان در فشار بودند که نمیتوانستند اقدام مؤثری برای جلوگیری از این کار به عمل آورند.[12]
در سال 1509 دسیدریوس اراسموس کتابی مطایبهآمیز برضد عقاید خرافی کلیسا منتشر کرد که در بخشی از آن به مسئلهی آمرزشنامهها پرداخته بود.[13]
قیام مارتین لوتر
روند این اعتراضها سرانجام به حرکت مارتین لوتر، الهیدان آلمانی منتهی شد که در اعتراض به رفتارهای افراطی اعترافگیرهای[14] حرفهای و شیاد کلیسا در سال 1517 سکوت را شکست و اعتراض او منجر به ظهور نهضت پروتستان شد. هنگامی که مارتین لوتر گفتارهای دروغین و رفتارهای شیادانه یوهان تتزل را دید، دست به انتشار بیانیة 95 مادهای معروفش زد.
تتزل یکی از اعضای هیئت آلمان راهب فرقة دومینیکن بود که در آمرزشنامهفروشی ید طولایی داشت. او برای کشیشان آموزشهایی را دربارهی فروش آمرزشنامهها نوشت و نمونهای از موعظهها را برای استفادهی آنان به آن افزود و به هر بخش در منطقهی خود فرستاد. این قطعة کوتاه از دومین این موعظهها نشان میدهد که چگونه آنان با تحریک عواطف و احساسات مردم از آنان اخاذی میکردند:
«آیا شما صدای والدین خویش و دیگر افراد محبوب متوفای خود را نمیشنوید که با صدای بلند میگریند و میگویند: «رحم کنید! دستکم شما دوستان به من رحم کنید ... ما در عقوبت و عذاب سختی هستیم که شما میتوانید تنها با پول اندکی نجاتمان دهید؛ اما شما هنوز نمیخواهید چنین کاری را بکنید... چرا شما مرا کیفر میدهید و از گوشت من سیر نمیشوید؟... ما شما را پدید آوردیم، ما به شما غذا دادیم، ما شما را بزرگ کردیم، ما اموال دنیوی خود را برای شما باقی گذاشتیم و شما هنوز با ما بیرحم و سنگدل هستید. شما اکنون بهآسانی میتوانید (با خرید آمرزشنامهها) ما را آزاد کنید؛ اما شما ما را رها میکنید تا در آتش بمانیم و شکوهی را که به ما وعده داده شده است، به تأخیر میاندازید.»
لوتر که نمیتوانست در مقابل این ادعاهای باطل ساکت بنشیند، بیانیهای بسیار تند در 95 ماده منتشر کرد. او در اعتراض به این ادعای باطل تتزل بود که گفته بود: «همزمان با چرخش سکه در صندوق خیریه، روح هم از برزخ رها میشود.» در ماده 28 نوشت: «یقینا وقتی سکه در صندوق به صدا در میآید، آز و طمع افزایش مییابد؛ اما آن گاه که کلیسا شفاعت میکند، نتیجه تنها در دستان خداست...» و در ماده 32: «کسانی که بر این باورند که میتوانند به سبب آمرزشنامهها از نجات خود مطمئن شوند، با معلمان خویش سزاوار لعنت ابدی خواهند شد.»[15]
همصدایی نهضتهای اصلاحطلب بر ضد کلیسای کاتولیک
از آن پس اعتراض به آمرزشنامهفروشی وجه مشترک بسیاری از شاخههای نهضت اصلاحطلبی بود. در اثر این اعتراضها، سرانجام شورای ترنت در سال 1562، به بازنگری درباره جریان باطل سوء استفاده از آمرزشنامهها پرداخت. این شورا، نام و منصب خزانهدار[16] و نیز همهی امتیازات آن را لغو کرد و جمعآوری صدقات را به دو عضو قانونی مجمع عمومی کلیسا واگذار نمود که هیچ پاداشی به خاطر این وظیفه دریافت نمیکردند. پنج سال بعد، پاپ پیوس پنجم همه آمرزشنامههایى را که براى آنها پرداختِ پول و خیرات تجویز شده بود، لغو کرد و دستور داد تا اسقفان تمامى نامههاى پاپى[17] را که در آن این آمرزشنامهها اعطا مىشد، نابود کنند. با این حال، کلیساى کاتولیک رم از این اعتقاد دست برنداشت که از خزانة شایستگىهای کلیسا مىتوان دین گناه را پرداخت. امروزه حق اعطای آمرزشنامه در کلیسای کاتولیک رم، منحصر به شخص پاپ است.[18]
پس از همه آنچه که گفته شد، تذکر این نکته نیز لازم است که هنوز در میان الهیدانان مسیحی هستند کسانی که در دفاع از اصل آمرزشنامه، ریشه آن را در اندیشه سپاسگزاری میدانند. آنان معتقدند مؤمنان مسیحی هنگامی که از بخشش گناهانشان مطمئن میشدند، برای سپاسگزاری مبلغی به کلیسا یا کشیش هدیه میکردند و این کار کمکم مرسوم و رایج شد و بهتدریج به انحراف کشیده شد. پس در واقع این کار به معنای «خرید» آمرزش توسط گناهکاران نبود؛ پول دادن تنها نتیجه آمرزش بود، نه شرط آن![19] بهنظر میرسد این نظریه با نادیده گرفتن تاریخچه آمرزشنامه، درصدد برساختن و تحمیل یک توجیه قابل قبول برای این پدیده بوده است.