كلمات كليدي : ارتش نجات، ويليام بوت، كاترين ممفورد، كليساي متديست، شعاير ديني
نویسنده : محمد ضياء توحيدي
انقلاب صنعتی اروپا موجب رشد و شکوفایی اقتصاد کشورهای این قاره گردید اما در کنار این پیشرفتها، فقر و تهیدستی و استثمار طبقات فرودست جامعه را نیز به دنبال داشت.
مردم فقیر و تنگدست، با کمترین حقوق در کارخانهها فعالیت میکردند و روز به روز بر اختلاف طبقاتی جامعه افزوده میشد.این وضعیت برخی اصلاحگران را بر آن داشت تا بر علیه نظام سرمایهداری قد علم کنند.
از جمله این افراد میتوان به ویلیام بوت[1] (1829 – 1912) اشاره کرد. وی همانند اصلاحگر معاصر خویش فردریک ماریس[2] بر این عقیده بود که درد و رنج انسان، ناشی از انقلاب صنعتی است.
آنها کلیسا را در این مسأله مقصر میدانستند. سکوت کلیسا در قبال ظلم و ستم به افراد ضعیف، آنان را به ستوه در آورده بود. از نگاه آنان، کلیسا میبایست در این برهه زمانی حساس، وظیفه خویش را که مبارزه با استثمار و بهره کشی بود انجام دهد در حالی که کلیسا نسبت به این موضوع، کاملا بیتفاوت بود.[3]
همین مسأله سبب شد تا "بوت" از کلیسا دل بریده و به فعالیت در میان مردم تهیدست و فقیر بپردازد.بعدها دغدغه تبشیر مسیحیت، وی را بر آن داشت که افزون بر فعالیتهای اجتماعی به تشکیل سازمانی تبشیری دست یازد؛ سازمانی که بعدها به "ارتش نجات"معروف گردید.
ویلیام بوت
ویلیام بوت زمانی که هنوز بیش از چهارده بهار از زندگیش نگذشته بود، پدرش را از دست داد.پدر بوت، آنها را در فقر مطلق واگذارده بود و همین مسأله سبب گردید تا بوت، به فکر فعالیتهای اقتصادی بیافتد.
او سالهای متمادی را به کسب درآمد و ثروت اختصاص داد چه اینکه مادرش از نژاد یهودی بود و به همین علت، خصایص فکری یهودی، کاملا در ذهن او نقش بسته بود.[4]
ویلیام بوت برای اولین بار در سن پانزده سالگی، تجربهای دینی را دریافت نمود.او ابتدا به عضویت کلیسای متدیست در آمد و به عنوان یک واعظ در این کلیسا مشغول فعالیت گردید.[5]به دنبال موفقیتهای وی، یکی از اعضای کلیسای متدیست، هفتهای به او یک پوند حقوق پرداخت نمود تا بوت تمام وقت خود را صرف وعظ کند.[6]
آشنایی بوت با کاترین ممفورد
در این کلیسا وی با کاترین ممفورد[7] (1829 – 1890) برخورد کرد و این آشنایی زمینه ساز فعالیتهای گسترده آنان گردید.[8]
کاترین ممفورد
کاترین ممفورد در "دربیشر"[9] در انگلستان متولد گردید. او از پدر و مادری کاملا مذهبی متولد گردید. کاترین فردی کاملا مذهبی بود و حتی گفته میشود که تا سن 12سالگی، هشت بار کتاب مقدس را دور کرده بود.[10]وی در سال 1844به همراه خانوادهاش به لندن مهاجرت نمود و در این شهر به عضویت کلیسای متدیست در آمد.[11]
در همین کلیسای متدیست بود که در یکی از جلسات دعا با ویلیام آشنا شد و نهایتا در سال 1855 با او ازدواج کرد.از این زمان به بعد، کاترین همواره در کنار بوت قرار داشت و در بسیاری از موارد نیز نقش مهمتری را ایفا کرد.[12]
جدایی زوج جوان از کلیسای متدیست
پس از مدتی ویلیام بوت در کنفرانس سالانه متدیستها شرکت کرد.او در صدد این بود که فعالیتهای بشارتی، به بخش خاصی محدود نشود اما اعضای کنفرانس سعی در مجاب کردن وی داشتند. در آخرین لحظاتی که وی میخواست تسلیم خواسته دیگران شود، همسرش از تالار تماشاچیان فریاد کشید: "هرگز".
او نیز کنفرانس را ترک نمود و این آغازی برای فعالیتهای گسترده آنان بود.[13]
در همین زمان یعنی در سال 1861بود که ویلیام، کاترین را ترغیب نمود تا به همراه وی از این کلیسا کنارهگیری کرده و به موعظه انجیل در مناطق فقیر نشین لندن بپردازد.[14]
تأسیس ارتش نجات
چهار سال پس از جدایی از کلیسای متدیست، بوت به همراه فرزندش "ویلیام برامول بوت"[15] ارتش نجات را بر اساس الگوی نظامی و با استفاده از ساختار ارتش انگلستان پدید آوردند.[16]
در این ارتش که وی ژنرال آن بود مانند یک حاکم مطلق، حکمفرمایی میکرد .گفته شده که او همانند قدیس فرانسیس، مفسر انجیل و مانند ناپلئون، دیکتاتور بود.
نبوغ ذاتی بوت در سازماندهی و همچنین موهبت خدادادی وی در پیشبرد فعالیتهای مالی، موجب موفقیت بینظیر وی گردید.
تشکیلاتی اقتصادی او از طریق پولهای جزئی مردم تنگدست و کمکهای شاهزادگان و مردم ثروتمند تأمین میشد. او در سال 1890 برای انجام کارهای تبلیغیاش از مردم تقاضای مبلغی کلان نمود.او درخواست یکصد هزار پوند نمود اما در کمال تعجب، بیش از آنچه را که درخواست کرده بود توانست دریافت کند.[17]
وی در طول سالهای متمادی توانست ارتش نجات را گسترش دهد.گفته میشود که خانه او همانند ایستگاه راهآهن بود و همواره مردم در حال رفت و آمد به خانه وی بودند.شش فرزند او نیز در چنین محیطی بزرگ شده بودند.دلبستگی بوت به فعالیتهای تبشیری، آنچنان بود که تمام زندگیش را تحت الشعاع قرار داده بود.
هنگامی که سه تن از فرزندانش (که او آنها را از افسران ارتش نجات قرار داده بود) از این نهضت کنارهگیری کردند، او اعلام عمومی کرد که: «من فرزندی خارج از صفوف ارتش نجات، ندارم».[18]
آزار و اذیت اعضای "ارتش نجات" توسط مخالفان
رشد و توسعه ارتش نجات برای آنها بدون هزینه نیز نبود.پیروان این گروه نیز همانند بسیاری از کلیساهای پروتستان، از آزار و اذیت مخالفان در امان نماندند. آنها به زودی مورد اذیت و آزار گستردهای قرار گرفتند و بر اساس گزارشها، تنها در یک سال 669 عضو این کلیسا مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، 56 ساختمان مربوط به این ارتش ویران شد و 86 افسر و سرباز این ارتش به زندان انداخته شدند.[19]
گسترش ارتش نجات در سراسر جهان
با وجود تمام این مخالفتها، بین سالهای 1880تا 1890، این ارتش، گسترش زیادی پیدا کرد و به زودی، بوت یکی از مقدسترین و مشهورترین مردان انگلستان گردید.
در سال 1880میلادی، ارتش نجات از مرزهای اسکاتلند عبور کرده و به کشورهای آمریکا، کانادا، استرالیا، آفریقا و هند راه پیدا کرد.[20]
در سال بعد یعنی سال 1881، بوت دختر 22ساله خود به نام کاترین را به فرانسه فرستاد تا رهبری ارتش نجات را در آنجا به عهده بگیرد.
این ارتش، کار خود را در هند در سال 1882 آغاز نمود و در سال بعد نیز فعالیت خود را در سیلان، زلاندنو و آفریقای جنوبی شروع کرد.
فعالیت این سازمان، در ایتالیا و جزایر هند غربی در 1878 و در بلژیک در 1889 آغاز گردید.[21]
در آرژانتین در سال 1890، در ژاپن در 1895، در 1908در کره، در 1916در چین، در چکسلواکی در 1919و کمی بعد در کشورهایی مانند مجارستان، اتریش و برمه (میانمار کنونی) ارتش نجات تشکیل شد.[22]
آنها در سال 1913 توانسته بودند در روسیه نیز پایگاهی را به دست آورند.[23]
امروزه ارتش نجات در سراسر جهان، پایگاههای مهمی را ایجاد کرده است و در بیش از 109کشور جهان فعالیت میکند، به 175 زبان زنده دنیا در بیش از 15000مرکز اونجلیکال موعظه میکند و بیش از سه هزار مرکز خیریه از جمله مؤسسات، بیمارستانها، مدارس و ... زیر نظر این ارتش قرار دارد.[24]
آنها مدعی آنند که در آغاز قرن بیست و یکم، بالغ بر یک میلیون و چهارصد هزار سرباز داشتهاند.[25]
ارتش نجات؛ نه یک فرقه بلکه سازمانی فرافرقهای
این سازمان تا پیش از سال 1878 با عنوان "تبشیر مسیحیت"شناخته میشد و تنها از این زمان به بعد بود که عنوان جدید "ارتش نجات" را پذیرفت.[26]
این تغییر نام در پی تغییراتی بود که در این نهضت صورت گرفت و آن را به ساختاری شبه نظامی مبدل ساخت؛ نظامی که درجات آن، یونیفورمها، سرشانههای نظامی، سلام نظامی و شیوه فعالیت آن همگی بر اساس ساختار ارتش بود.[27]
ارتش نجات را از لحاظ تقسیمات فرقهای میتوان بخشی از مسیحیت اونجلیکال تلقی نمود.[28]با این حال،ارتش نجات، خود را یک کلیسا میداند و نه یک فرقه.
بوت در این باره گفته است: «من هرگز تصمیم نداشتهام که یک فرقهی جدید به وجود بیاورم... هیچ چیز در مورد من نادرستتر از این نیست که من قصد تشدید اختلاف میان پیروان مسیح را داشتهام».[29]
عضویت در ارتش نجات
از نگاه پیروان این کلیسا، تغییر کیش و در آمدن در جرگه ارتش نجات بسته به تجربه درونی افراد دارد؛ تجربهای که طی آن، فرد به عیسی مسیح به عنوان راهبر خویش اعتماد کرده و او را به عنوان فرزند خدا میپذیرد.[30]
عضویت در این کلیسا شامل ترک سرگرمیهای دنیوی، دخانیات و الکل نیز میگردد و اجبار به داشتن یک زندگی پاکیزه و اطاعت از ارتش نجات، از دیگر شرایط عضویت به شمار میآید.[31]
ساختار
ارتش نجات بر اساس خطوط ارتشی و بر اساس همین نظام، سازدماندهی و هدایت میشود.این ارتش دارای قسمتهای مختلفی برای هر یک از گروههای سنی است.کودکان کمتر از هفت سال در "تشکیلات کودک" نام نویسی میشوند.ساندی اسکولها، انجمنهای نوجوانان و اتحادیههای جوانان برای سنین بالاتر تشکیل شده است.[32]
در این ارتش، زنان و مردان از موقعیت یکسانی برخوردارند و هیچ گونه تفاوت جنسیتی در سطوح مختلف آن وجود ندارد.[33]
افراد جدیدی که وارد این ارتش میشوند چه زن و چه مرد، ابتدا مورد آزمایش قرار میگیرند و سپس به عنوان سرباز مبتدی پذیرفته میشوند. آنها باید اصول شانزده گانه جنگ را که از ضروریات اطاعت و هم از اصول ایمانی به شمار میآید امضا کنند.[34]
افسران این ارتش، شدیدا تحت مراقبت قرار دارند و میبایست تمام امور زندگیشان در این نظام تصمیمگیری شود.آنها نمیتوانند بدون اجازه مقامات مافوق ازدواج کنند.
اجازه ازدواج نیز تنها در صورتی صادر میشود که تشخیص داده شود ازدواج، در پیشرفت آنان و بهبود فعالیتهای آنان در ارتش نجات مفید است. اگر کسی با این قانون مخالفت کند از مقام خود تنزل داده شده و به درجات مبتدی بازگردانده میشود.
در این ارتش، ژنرال متصدی، بالاترین مقام را دارا میباشد.از سال 1931تا کنون، ژنرال توسط شورای عالی این ارتش که دارای 55 عضو میباشد انتخاب میشود.[35]
نظام عقیدتی
ارتش نجات در آموزههای دینی تا حدود زیادی از کلیسای متدیست پیروی میکند.[36]
کتاب مقدس مأخذ دینی آنان به شمار میآید.تثلیث، سقوط انسان، کفاره از طریق مرگ مسیح، ضرورت نجات از طریق توبه، جاودانگی روح، رستاخیز جسم و بهشت و جهنم از جمله اصول عقاید پذیرفته شده در این کلیسا به شمار میآید.[37]
در این کلیسا شعایر دینی مسیحیت زیاد مورد توجه نیستند.از سال 1882ارتش نجات که تا پیشتر از این دو شعار تعمید و عشای ربانی را برگزار میکرد همین دو شعار را نیز رسما به کناری نهاد.
پیروان این کلیسا، دستور به تعمید را که در انجیل متی 28: 19 آمده است به تعمید روحانی توسط روحالقدس تفسیر میکنند.[38]
البته و از دیگر سو، ارتش نجات، اعتراف به گناهان را تقریبا به عنوان یک شعار انجام میدهد.افرادی که قصد توبه دارند به سوی نیمکت خاص رفته و اعترافات خود را با صدای بلند اظهار میدارند. این نیمکت که به آن "جایگاه رحمت" گفته میشود یک وسیله واقعی برای درک فیض به شمار میآید.[39]
11 اصل اساسی ارتش نجات
آموزههای اساسی ارتش نجات در 11 فقره بیان شده است که سندی مهم در اصول عقاید این کلیسا به شمار میآید. این اصول عبارتند از[40]:
1.ما به هر دو بخش عهد قدیم و عهد جدید به عنوان کتاب الهامی خداوند ایمان داریم.
2.ما به خدای یگانه ایمان داریم.
3.ما ایمان داریم که خداوند دارای سه اقنوم پدر، پسر و روحالقدس است.
4.ما معتقدیم که در عیسی مسیح دو سرشت خدایی و انسانی با یکدیگر متحد است و بنابر این او هم واقعا خدا و هم حقیقتا انسان است.
5.ما ایمان داریم که پدر و مادر نخستین ما بدون گناه سرشته شدند اما با انجام گناه، طبیعت پاک خویش و سرخوشی خویش را از دست دادند و در نتیجهی گناه آنان، تمام نسلشان نیز گناهکار هستند.
6.معتقدیم که خداوندمان عیسی مسیح با تحمل مصائب و مرگ خویش به عنوان کفارهای برای گناهان انسانها عمل نمود و انسانها را نجات بخشید.
7.ما بر آنیم که توبه و بازگشت به خداوند، ایمان به خدایمان عیسی مسیح و تولد تازه توسط روحالقدس برای نجات امری ضروری به شمار میرود.
8.ما ایمان داریم که به واسطه فیض الهی و از طریق ایمان، عادل شمرده میشویم.
9.ما معتقدیم که دوام وضعیت نجات، بسته به دوام ایمان انسان به عیسی است.
10.ما بر آنیم که تمامی ایمانداران باید زندگی مقدسی داشته باشند و جسم و جان و روح خود را از گناهان باز دارند تا زمانی که خداوندمان عیسی مسیح باز آید.
11.ما به جاودانگی روح ایمان داریم، همچنین به رستاخیز جسمانی، داوری عمومی در پایان جهان، خوشی ابدی برای نیکان و مجازات ابدی برای شریران.[41]