كلمات كليدي : ترزا، عرفان، كارمليت، كليسا
نویسنده : محمد صادق احمدي
نهضت اصلاح و شکوفایی عرفان
با ظهور نهضت اصلاح مذهبی در قرن شانزده، عرفان در دنیای مسیحیت رنگ باخت و دیگر اعتبار سابق را نداشت. زیرا مصلحان مذهبی بر متون مقدس و کتابهای الهی تاکید میکردند و در نتیجه فقط کتاب مقدس را مرجع نهایی خود میدانستند و الهامات فردی و عرفانی را با سوء ظن مینگریستند.
بنابراین رهبانیتی که بیش از هزار سال خاستگاه عرفان بود به عنوان یک گیاه خودروی قرون وسطایی که فاقد مبنا در کتاب مقدس است، مردود اعلام شد.
در نتیجه این تفکرات، نوشتههای عارفان بزرگ قرون وسطی تحت عنوان "پاپ گرایی" و "کاتولیک رومی" به وسیله پیروان مذهب پروتستان خوانده نمیشد. زیرا این آثار فاقد هرگونه مرجعیت و اعتباری بودند و به زعم ایشان مملو از مکاشفات باطل، کرامات و عرفانهای دروغین بودند.
بنابراین پروتستانها مضامین عرفانی را امری عجیب و ترسناک و خودمحور میدانستند که فقط سبب تفرقه و انشعاب در دین خدا میشود. در این زمان ضرب المثل معروفی رایج شده بود که پروتستانها سخت به آن علاقه داشتند و ورد زبانشان بود که «عرفان با وهم شروع میشود و در تفرقه پایان میگیرد و در میانه آن "من" وجود دارد. » [1]
در این هنگام و در حالی که میرفت تا چراغ عرفان در مسیحیت خاموش شود ناگهان عارفانی از فرانسه و اسپانیا ظهور کردند که به سرمشقی برای تارکان دنیا و زاهدان در جهان مسیحیت بدل گشتند.
از سرشناسترین این عرفا میتوان به زنی اشاره کرد که سرآمد عارفان عصر خویش گشت. او کسی نیست جز ترزای آویلایی.
طلوع ستاره عرفان اسپانیا
ترزا دی کاپدایی آهمودا در سال 1515 میلادی در آویلای اسپانیا چشم به جهان گشود. در همان دوران کودکی و در سال 1528 مادر او چشم از جهان فرو بست. این مساله سبب شد که او در دوران کودکی از مذهب رویگردان شود و در عوض به داستانهای شوالیهها و ازدواج علاقهمند شود اما پدرش که از تجار مشهور آویلا بود در سال 1538 او را در دیر راهبههای آگوستینی نهاد تا در آنجا به تحصیل علوم دینی مبادرت ورزد.
فرار از منزل[2]
ترزا هنگامی که در دیر بود احساس کرد که استعداد زیادی برای راهبه شدن دارد. پس تصمیم گرفت تا در سلک راهبهها درآید؛ اما پدر او با این کار به شدت مخالف بود و جلوی او را گرفت.
ترزا که از این مساله ناراحت شده بود در سال 1535 از خانه فرار کرد و به یکی از صومعههای راهبان کارملیت (Carmelite) رفت و هنگامی که هنوز بیست و یک سالش تمام نشده بود، به عنوان نوآموز در آنجا مشغول شد و نام رهبانی ترزای عیسوی را بر خود گذاشت.
صومعه خطرناک[3]
اما ورود به این صومعه برای او چندان خوش یمن نبود. زیرا سخت گیریهای بیش از حد و شرایط انضباطی صومعه سلامتی او را به خطر انداخت و ترزا را مجبور کرد که برای بهبود و دوره نقاهت به مدت یک یا دو سال از صومعه خارج شده و در خانه مشغول استراحت شود.
در نتیجه ترزا زمینگیر شد و شور و حال معنوی اولیهاش تحلیل رفت. او برای مدتی سیر و سلوک خود را به کناری نهاد و به زندگی توام با آسان گیری دینی روی آورد. [4]
در این هنگام ترزا مکاشفهای را از خود نقل میکند و آن را سر منشا دگرگونی خود میداند. جریان از این قرار بود که ترزا مجسمه مصلوب و مضروب مسیح را دید و عمیقا در فکر فرو رفت:«... دریافتم که چقدر به خاطر زخمهایی که بخاطر من بر او وارد شده کم، شکرگزاری کردهام. سپس احساس کردم که قلبم شکست... از او خواستم که یک بار برای همیشه آن چنان مرا تقویت کند که با گناهانم او را آزرده خاطر نسازم.» او پس از این جریان به مطالعه "اعترافات" آگوستین (در این کتاب آگوستین سیر زندگی خود را از گناه کار بودن تا انتها آورده است) پرداخت و عمیقا دگرگون شد.
سرانجام پس از بیش از ده سال سرگردانی و تحیر در برگزیدن زهد و عرفان و یا زندگی ساده دنیایی، در سال چهل و یکم از زندگی، ترزا دوره عرفانی عمر خود را آغاز کرد.
ترزا و تجارب شیطانی[5]
اما باید دانست که ترزا در دورهای میزیست که بازار عرفان بسیار آشفته بود و از شیفتگان واقعی زهد و عرفان تا شیادترین انسانها داعیه عرفان و مکاشفات داشتند. در نتیجه این نکته امری طبیعی بود که مسئولان کلیسا با او موافق نباشند و او را که چندین سال بود از صومعه خارج شده و به زندگی ساده روی آورده بود یکی از شیادان بدانند.
بنابراین مشکلات جدیدی برای او رخ داد. در ابتدا مقامات روحانی که سخنان او را میشنیدند بر این باور بودند که تجارب او از سوی شیطان است و نه خدا. یکی از همین مقامهای روحانی از او خواست تا تجارب خود را بنویسد تا سنجیده شود. در نتیجه کتاب " زندگی " پدید آمد که دربر دارنده تجارب روحانی او بود.
ایگناتیوس : استاد ترزا
چند سال پیش از ترزا ایگناتیوس لویولایی که یکی از افراد سرشناس اسپانیایی بود و بانی تشکیل انجمن ژزوئیت نیز بود در اسپانیا ظهور کرد و در اصلاح رفتار روحانیون کاتولیک و کلیسا سعی بسیار نمود. ترزا به قدری شیفته ایگناتیوس و اندیشههایش بود که پس از ورود به صومعه نام خود را ترزای عیسوی (ژزوئیت) نهاد و در پیمودن طریق زهد و عرفان مستقیماً از اندیشههای او اثر پذیرفت.
ترزا و دادگاههای تفتیش عقاید
ترزا در دوره دوم عمر خود که وارد اجتماع شد و به فعالیتهای عرفانی در قالب اجتماع پرداخت، دست به تالیفات فراوانی زد. اما از آنجا که ترجمههای اسپانیایی کتب مقدس ممنوع بودند او در آثارش از کتاب مقدس نقل قول نمیکرد.
او به دلیل اینکه محتاط بود و از دستگاه تفتیش عقاید و مزاحمتهای آن بیم داشت، نمیتوانست از بسیاری کتابهای روحانی که ممنوع شده بودند استفاده کند.
ترزا؛ ولگرد ناآرام!!
اما ترزا با این وجود تسلیم نشد و صرفا به تأملات و نوشتههایش اکتفا نکرد بلکه برای اصلاح نظام رهبانی تلاش بسیار کرد.[6] زیرا در زمان او راهبان فرقه کارملیت دیگر قوانین سفت و سخت فرقه خود را چنان که باید رعایت نمیکردند.
بنابراین ترزا تصمیم گرفت تا مکانی برای این امر بوجود بیاورد. پس در سال 1562 و با تحمل مخالفتها بسیار موفق شد اولین دیر را در آویلا بنا کند.
اما دیگر مقامات بلند پایه کارملیت و مقامات ارشد کلیسایی از این کار او ناخرسند شدند و به مخالفت با او برخاستند. این امر تا جایی پیش رفت که فرستاده پاپ در اسپانیا برای تحقیر، او را " ولگرد نا آرام " نامید.
سرانجام ترزا پس از تلاشهای بیوقفه موفق شد شانزده دیر با عنوان " کارملیتهای پابرهنه [7]" بنا کند و پس از سامان دادن آنها در سال 1582 میلادی در گذشت.
یوحنای صلیبی[8]
در زمانی که ترزا با مخالفتهای بسیار روبرو بود، شخصی که خود از طرف جامعه متعصب مسیحی محل زندگی خود طرد شده بود به کمک او آمد. خوان دلا کروث[9] که از مادری با تبار اسلامی متولد شده بود، به جرم اسلام مادرش از طرف خانواده ثروتمند پدریاش رانده شدند و شاید همین رانده شدن بود که او را به کمک ترزایی که مورد ستم کلیساییان واقع شده بود رهنمون کرد.
یوحنا نیز همانند ترزا شیفته ایگناتیوس بود و در مدارس ژزوئیتها تحصیل کرد و همین امر مقدمات همکاری او با ترزا را فراهم کرد. یوحنا علاوه بر کمک به ترزا شاخه مردان فرقه کرملیان را نیز اصلاح کرد.
آثار و اندیشههای بانو ترزا
ترزا علاوه بر اینکه عارفی شهیر در جهان مسیحیت شناخته میشود در ادبیات و نوشتههای ادبی اسپانیا و اروپا نیز شهرت بسزایی دارد. در واقع در نتیجه همین ادبیات قوی اوست که امروزه از ترزا شناخت بهتری نسبت به دیگر عرفا موجود است. برخی از آثار او از این قرارند:
1- قلعه ( قصر) درونی:
این کتاب که مهمترین اثر ترزا به شمار میرود درباره پارسایی عرفانی است. او در این کتاب برای راهبههای کارملیت توصیههایی دارد. «...خود شناسی چنان مهم است که من در این باره هرگز نمیخواهم هیچ گونه سستی روا دارید. هر چقدر هم به آسمانها بالا رفته باشید تا موقعی که روی این زمین هستید چیزی مهمتر از تواضع نیست... دخترانم خود را اندیشههای نا مربوط حفظ کنید... در فهمیدن حیلههای شیطان بیمبالاتی نکنید... او اندک اندک وارد میشود و تا زمانی که به ما زیان نرساند او را نمی شناسیم...»[10]
2- طریق کمال:
این کتاب را ترزا در زمینه دعا به نگارش درآورد و نخستین نسخه آن را در سال 1566 به اتمام رساند. اما به خاطر وجود دستگاههای تفتیش مثل دومینیکیان که سانسور میکردند در مورد آن تجدید نظر کرد.
در زمان تدوین این کتاب بسیاری از اندیشمندان الهی اسپانیایی معتقد بودند که توده عوام باید صرفا به دعای شفاهی بسنده کنند؛ یعنی بدون اینکه فکر و ذهن خود را بکار گیرند دعاهایی را از حفظ بخوانند. اما ترزا بر خلاف آنان، بر اهمیت دعایی که آگاهانه و با به کارگیری فکر باشد تاکید میکرد.
3- بنیادها :
این کتاب که یکی از دو کتاب زندگینامه خود نوشتِ اوست به علایق و حوادث حاکم بر دوره دوم زندگی او به عنوان اصلاحگر و بنیانگذار میپردازد و از داستان شانزده صومعه اصلاح شده که در پانزده سال آخر عمرش و اغلب در شرایط بسیار سخت بنا نهاد، سخن میگوید. [11]
از ترزا کتابهای دیگری مثل کتاب " زندگی" بجا مانده که اکنون مورد استفاده برای بسیاری از زنان راهبه میباشد.
کلیسا و ترزا
همان گونه که در شرح زندگی ترزا اشاره شد ترزا در آغاز کار خود با مخالفتهای جدی از سوی پاپ و حتی بزرگان فرقه خود (کارملیت) روبرو شد و حتی فرستاده پاپ او را ولگرد نامید اما نیم قرن پس از مرگش از سوی کلیسا به عنوان قدیسه به رسمیت شناخته شد و چهار قرن بعد از آن و در سال 1970 میلادی به عنوان مبلغ و استاد رسمی کلیسا پذیرفته شد. [12]
البته این مقبولیت از سوی کلیسای کاتولیک روم است و در کلیساهای پروتستان این مساله (پذیرفتن قدیسان) نه تنها مقبولیت عام ندارد بلکه تقریبا پذیرفته شده نیست.