كلمات كليدي : داد، ضد ديو، قانون، زرتشتي، دادستان
نویسنده : اميرعمادالدين صدري
در اوستایی dāta- به معنای «قانون، حق، قاعده، تنظیم، فرمان، تصمیم» آمده است. در پهلوی dād به معنای «قانون، نوشتههای مربوط با دین» و در فارسی نو داد به معنای «راستی و عدل و عدالت و اعتدال، تظلم و وارسیدن» به کار رفته است. در زبانهای پهلوی و فارسی داد به معناهای دیگری چون سن و فریاد نیز به کار رفته است که در این مقاله با آنها کاری نداریم. در زمان هخامنشیان واژه dātu در نوشتههای بابلی به معنای «قانون شاهی» به کار رفته است.[1]
داد در اوستا
این واژه در گاهان و هفتها نیامده است. این واژه در یسنای غیر گاهانی به کار رفته است. در های[2] 1 بند 13 آمده است: «نوید میدهم، به جای میآورم از برای ماراسپند پاک ورزیده؛ از برای داد ضد دیوها؛ از برای داد زرتشتی؛ از برای سنت کهن؛ از برای دین نیک مزدیسنی».
در های 2 بند 13 آمده است: «با این زوهر و برسم ماراسپند بسیار خرهمند[3] را خواستار ستاییدنم؛ داد ضد دیوها را خواستار ستاییدنم؛ داد زرتشتی را خواستار ستاییدنم؛ سنت کهن را خواستار ستاییدنم؛ دین نیک مزدیسنی را خواستار ستاییدنم». در های 3 بند 15 آمده است: «خواستار ستاییدنم ماراسپند پاک ورزیده را؛ داد ضد دیو را؛ داد زرتشتی را؛ سنت کهن را؛ دین نیک مزدیسنی».
در های 4 بند 18 آمده است: «اینک آنها را چنین نذر میکنیم: به مارسپند پاک ورزیده، به داد ضد دیو را، به داد زرتشتی، به سنت کهن، به دین نیک مزدیسنی ستایش و نیایش و خوشنودی و آفرین». در های 6 بند 12 آمده است: «ماراسپند بسیار خرهمند[4] را میستاییم؛ داد ضد دیو را میستاییم؛ داد زرتشتی را میستاییم؛ سنت کهن را میستاییم؛ دین نیک مزدیسنی را میستاییم». در های7 بند 15 آمده است: «از روی راستی میدهم به ماراسپند پاک ورزیده؛ به داد ضد دیو؛ به داد زرتشتی؛ به سنت کهن؛ به دین نیک مزدیسنی».
در های 17 بند 13 آمده است:«ماراسپند بسیار خرهمند را میستاییم؛ داد ضد دیو را میستاییم؛ داد زرتشتی را میستاییم؛ سنت کهن را میستاییم؛ دین نیک زرتشتی را میستاییم». در های 25 بند 6 آمده است:« ماراسپند بسیار خرهمند را میستاییم؛ داد ضد دیو را میستاییم؛ داد زرتشتی را میستاییم؛ سنت کهن را میستاییم؛ دین نیک زرتشتی را میستاییم؛ ... ».
در این بندها عبارات مشابهی گهگاه با تغییر فعل و حالت صرفی اسامی به کار رفته است. همچنین در این بندها از دو داد ضد دیو و داد زرتشتی نام برده شده است. همیشه همراه با این دو داد ماراسپند، سنت کهن و دین نیک مزدیسنی میآید. در های 71 بند 5 واژه داد به صورت جمع و در عبارتی ناهمانند با دیگر بندهاآمده است که: «و همه سپندمنتر را میستاییم و همه دادهای دشمن دیوها را میستاییم و روش کهن را میستاییم ...».[5]
نسکهای دادیگ اوستا
اوستای ساسانی هفت نسک دادیگ داشته است که پنج تای آنها درباره قانون است که عبارتند از: نیکاتوم، دزدسرنیزد، هوسپارم، سکاتوم و وندیداد. دو تای دیگر چهرداد و بغان یشت نام دارند. به نظر میرسد که تقسیمبندی بر اساس نماز مقدس اهونور باعث شده که این دو نسک را نسکهای دادیگ بدانند. از اینها وندیداد به طور کامل به دست ما رسیده است و داد ضد دیو است. از دینکرد بر میآید که دیگر نسکها دربردارنده مجموعه قوانین حقوقی متنوعی بوده اند. از هوسپارم نسک تنها هیربدستان و نیرنگستان باقیمانده است.[6]
داد در متون پهلوی
در زبان پهلوی دو واژه قانون معنی میدهد که یکی dād است که واژه عمومی برای قانون است و دیگری واژه dādestān است که «قانون داخلی، داوری» معنی میدهد.
داد مزدایی در سه جنبه بروز میکند. نخست قانون طبیعی (gētīgīg dād) است که نشاندهنده قانون جهان مادی است. دوم قانون مینوی (mēnōgīg dād) است. سوم قانون پس از فرشگرد است. اکنون به کاربرد واژه پهلوی داد در متون پهلوی میپردازیم: در وندیداد پهلوی dād ī ohrmazdبه معنای «قانون یا دین هرمزد» آمده است. داد بیشتر در معنای قانون شرعی به کار رفته است.
همچنین داد برای قانون غیر زرتشتی به کار رفته است مانند dād ī dēwān «قانون دیوان» و dād ī yahūdīg kēš «قانون کیش یهودی» و dād ī mazdakīh «قانون مزدکی». گاهی در همآیی مترادف ها[7] با واژه dēn میآید مانند dād ī ērīh ud dēn ī pōryōtkēšīh «داد ایرانی و دین نخستین آموزگاران».
گاهی توسعه معنایی مییابد و در معنای «صفت» به کار میرود مانند dād ī ardwahišt rāstīh «صفت اردیبهشت راستی است». داد به معنای «داوری» نیز به کار رفته است مانند dādīg dādwar «داور قانونی». داد در معنای «مجموعه حقوقی هم به کار رفته است مانند dād ī šahr «مجموعه حقوقی سرزمین».[8]