كلمات كليدي : يهودا، رسالهي يهودا، برادر حضرت عيسي، لبّي، كتاب صعود موسي، خنوخ، جسد موسي
نویسنده : محمد ضياء توحيدي
چندی پس از صعود حضرت عیسی به آسمان، مسیحیان به خلق آثاری مکتوب اقدام کردند. این نوشتهها با مضامین مختلف و رویکردهای متفاوت نگاشته شده بود و مخاطبان مختلفی نیز داشت. از جملهی این نوشتهها، رسالههایی بود که توسط افراد و شخصیتهای مهم نوشته شده بود. این رسالهها گاهی خطاب به یک شخص یا یک گروه بود و گاهی نیز مخاطب خاصی نداشت بلکه خطاب به کل مسیحیان نگاشته میشد. البته گاه، برخی از افراد با استفاده از نام و شهرت اشخاص معروف، اقدام به نوشتن رساله و انتساب آن به یکی از این شخصیتها میکردند و از این طریق، اغراض و اهداف خود را دنبال میکردند.
همین مسأله سبب گردید تا در مورد اصالت بسیاری از رسالات (و یا دیگر گونه های آثار مکتوب)تردید به وجود آید؛ تردیدهایی که در پذیرش و یا رد این آثار به عنوان یخشی از کتاب مقدس نقشی مهم را ایفا میکرد.
از جمله رسالاتی که در قرون نخستین مسیحی، در مورد اعتبار و اصالت آنها، حرف و حدیثهای فراوانی وجود داشت، رسالهای کوتاه بود که نام یهودا را بر خود داشت. این رساله یکی از "رسالات جامع"است به این معنی که مخاطب آن، فرد یا گروه خاصی نیستند بلکه خطاب به کل جامعهی مسیحی میباشد.[1]
مشخصات و محتوای این رساله
این رساله یکی از کوتاهترین کتابهای عهد جدید به شمار میرود. این رساله تنها دارای یک باب است و دارای 25 آیه است.
این رساله، ابتدا به مسألهی بیایمانی میپردازد و از هلاکت بیایمانان سخن میراند. او به سنت الهی در هلاکت بیایمانان اشاره میکند و نمونههایی را بر میشمارد. وی به فرشتگان شریر که مسکن حقیقی خود را رها کرده و به زنجیرهای ابدی گرفتار شدند و نیز به اقوام سدوم و غموره که به آتش ابدی گرفتار شدند اشاره میکند.
نویسنده سپس به ذکر مطلبی که برخاسته از متون اپوکریفایی و غیر معتبر است میپردازد: «اما میکائیل رئیس ملائکه، چون دربارهی جسد موسی با ابلیس منازعه میکرد جرأت ننمود که حکم افترا بر او بزند بلکه گفت خداوند تو را توبیخ فرماید». ذکر این داستان که در متون رسمی از آن خبری نیست، سبب آن شده که برخی از عالمان مسیحی، این کتاب را به دلیل استفاده از مطالب اپوکریفایی، از درجه ی اعتبار ساقط بدانند.[2]
نویسنده در خاتمه، مسیحیان را به پایداری و مقاومت در برابر مسخرهگران دعوت میکند و از آنان میخواهد که منتظر رحمت خداوند برای حیات جاودانی باشند.
نویسندهی این رساله کیست؟
نویسندهی این نامه، در آیهی نخست، خود را اینچنین معرفی میکند: «یهودا، غلام عیسی مسیح و برادر یعقوب».
اما اینکه یهودای نامبرده شده در این آیه چه کسی است چندان روشن نیست.مهم ترین کسانی که به عنوان نویسندگان احتمالی این رساله مطرح شدهاند دو نفر هستند. یکی یهودای حواری و دیگری، یهودای برادر حضرت عیسی.
یهودای حواری
نام یهودا برادر یعقوب (ابن حلفی)در انجیل لوقا به عنوان یکی از حواریون حضرت عیسی ذکر شده است[3] و ذکر این عنوان میتواند شاهدی بر مدعای برخی از دانشمندان باشد که نویسندهی این رساله را یهودای حواری دانستهاند زیرا در باب اول این کتاب، نویسنده خود را "یهودای برادر یعقوب" معرفی میکند. برخی از منابع مسیحی، یعقوب را برادر حضرت عیسی دانستهاند[4] که بر اساس این احتمال، باید یهودای حواری را نیز برادر حضرت عیسی بدانیم.
به هر حال، در در سنت کلیسایی معمولا نویسندهی این رساله را همان یهودای حواری (تدی) دانستهاند اما امروزه مفسران عهد جدید به همراه بسیاری از عالمان کلیسای کاتولیک، انتساب این کتاب به یهودای حواری را انکار میکنند.[5]
یهودای برادر حضرت مسیح
در عهد جدید از برادران حضرت عیسی سخن به میان آمده است. از جملهی این برادران، یعقوب و یهودا هستند که در انجیل متی 13: 55 و مرقس 6: 3 از آنها به عنوان برادران حضرت عیسی یاد شده است.
افزون بر اناجیل رسمی، در اناجیل اپوکریفایی نیز از یعقوب و یهودا به عنوان برادران ناتنی حضرت عیسی نام برده شده است. به عنوان نمونه، در باب یازدهم "کتاب یوسف نجار"[6] آمده است که یوسف دارای دو فرزند بزرگ یوسف به نامهای یوسی[7] و شمعون[8] بود که هر دوی آنها ازدواج کرده بودند. همچنین وی دو پسر دیگر به نامهای "یهودا" و "یعقوب صغیر" داشت.[9]
امروزه، مفسران عهد جدید با استناد به برخی از شواهد موجود در این رساله، بر این باورند که نویسندهی این رساله، همان یهودا برادر حضرت عیسی میباشد. از جمله شواهدی که بر این مدعا ذکر شده آن است که نویسنده، نه تنها خود را جزء حواریون معرفی نمیکند بلکه در آیات هفدهم و هجدهم خود را از حواریون جدا میداند: «اما شما ای حبیبان، بخاطر آورید آن سخنانی که رسولان خداوند ما عیسی مسیح پیش گفتهاند، چون به شما خبر دادند که ...».[10]
تردیدها در مورد این رساله و دیدگاه مارتین لوتر در مورد آن
چنانکه پیشتر اشاره شد، در مورد اعتبار این رساله مناقشههای فراوانی میان عالمان مسیحی وجود داشته است و بسیاری از مسیحیان قرون اولیه مسیحی، در مورد اعتبار آن اظهار تردید میکردهاند.
در قرون اولیه مسیحی، رسالهی یهودا از عهد جدید حذف شده بود.[11] به عنوان نمونه در لیست کتابهای معتبری که ، ایرنئوس در سال 180 میلادی ارائه کرد، اثری از این رساله نیست.[12]
ائوسبیوس (عالم و مورخ مشهور مسیحی در قرن چهارم میلادی) نیز از این کتاب به عنوان یکی از کتابهایی که در مورد اعتبار آنها نزاع وجود دارد، نام میبرد.[13]
البته در دیگر سو، کلمنت[14]، اوریگن و سیریل از جمله کسانی بودهاند که اعتبار این کتاب را پذیرفته بودند. همچنین برخی ادعا میکنند که این کتاب در سال 200 میلادی از سوی کلیسای غرب مورد پذیرش قرار گرفته است و برای اثبات این ادعای خود، به وجود نام این رساله در قانون موراتوری و نیز آثار ترتولیان استناد میکنند.به هر حال در مورد این نکته که عالمان یکی از دو مکتب مشهور شرقی یعنی مکتب انطاکیه این کتاب را نپذیرفته بودند تردید وجود ندارد.پیروان این مکتب تا سال 400میلادی همچنان از پذیرش این اثر به عنوان بخشی از کتاب مقدس امتناع میورزیدند و از این زمان به بعد بود که آن را در زمرهی کتابهای معتبر قرار دادند.[15]
البته تردید در مورد اعتبار این رساله، اختصاص به قرون اولیه مسیحی ندارد چرا که مارتین لوتر، مصلح بزرگ پروتستان و بنیان گذار پروتستانتیزم با قاطعیت، این رساله را رد کرده و آن را کتابی دونپایه و بیارزش میدانست.[16]
وجود مطالب اپوکریفایی در این رساله
یکی از مهمترین دلایلی که موجب تردید در مورد اعتبار این رساله شده بود، آن بود که در این رساله نقل قولهایی از کتابهای اپوکریفایی وجود داشت.
یکی از این نقل قولها، آیه 14 این رساله است که برگرفته از کتاب اپوکریفایی "خنوخ[17]" میباشد.
همچنین در این رساله، مطلبی در مورد نزاع میکائیل و شیطان بر سر جد موسی وجود دارد:
« اما میکائیل، رئیس ملائکه، چون درباره جسد موسی با ابلیس منازعه میکرد، جرأت ننمود که حکم افترا بر او بزند بلکه گفت: خداوند تو را توبیخ فرماید».[18]
این داستان، نه تنها در کتاب مقدس بلکه حتی در متون اپوکریفایی معروف نیز وجود ندارد. البته کلمنت اسکندرانی ادعا میکند که این داستان در کتابی اپوکریفایی به نام "صعود موسی[19]" نقل شده است.[20]