24 آبان 1393, 14:3
كلمات كليدي : غزل غزلها، سليمان، كتاب مقدس، عهد عتيق، مكتوبات، سروده ها
نویسنده : هادی جهانگشای
آخرین بخش مجموعه عهد قدیم بر اساس تقسیمبندی یهودی آن، منطبق با نسخه عبری، «مکتوبات» یا نوشتههاست. غزل غزلهای سلیمان هم جزو همین بخش میباشد؛ که در ردیف بیست و دوم از کتاب مقدس قرار دارد. در متن عبری «غزل غزلهای سلیمان» و به معنی غزلی به وسلیه، برای یا درباره سلیمان است.[1]
این کتاب به اسامی مختلف از جمله غزل غزلها، غزل سلیمان، و سرودهها نامیده میشود. این کتاب سروده عاشقانهای است که اشتیاق سلیمان برای دوشیزهای جوان را نشان میدهد.
ظاهراً آیه اولt نویسندگی کتاب را به سلیمان نسبت میدهد: «غزل غزلها که از آن سلیمان است».[2] در جاهای دیگر هم چندین بار به سلیمان اشاره شده است؛ اما اینکه آیا سلیمان نویسنده این کتاب است، هنوز به صورت سؤالی قابل بحث باقی مانده است.[3] البته حبیب سعید مینویسد: «یهودیان اعتقاد داشتهاند، سلیمان این کتاب را در ایام جوانی نوشته؛ اما با این حال ادلهای وجود دارند مبنی بر اینکه این کتاب بسیار متأخر است و مدتها پس از تبعید نوشته شده است. از جمله اینکه در این کتاب از لغات یونانی استفاده شده است؛ بنابراین این کتاب از همه کتابهای عهد قدیم متأخر است و با اینکه بعضی از سرودهای آن قدیمیاند. اما تاریخ شکلگیری نهایی این کتاب دو قرن آخر قبل از میلاد بوده است».[4]
در نقطه مقابل، برخی هم در مورد زمان نگارش این کتاب معتقدند، مربوط ساختن تاریخ نگارش غزلغزلها به قرن 10 ق.م در دوران سلطنت سلیمان، امکانپذیر است. از طرف دیگر زبان نگارش کتاب غزل غزلها را به عنوان مدرکی دال بر نگارش کتاب در زمانی دورتر دانستهاند. اما در حال حاضر در مدارک موجود، اطلاعات زبانشناسی مربوط به آن مبهم است.[5]
این کتاب، مجموعه شعری مشتمل بر اشعار عاشقانه است که در ظاهر، انسانهایی که عاشق همدیگرند، در وصف هم میگویند. جناب هاکس در این مورد نوشته است: «[در این کتاب] مقصود از تزویج، تزویج سلیمان به دختر فرعون یا براعیه جمیله میباشد و گوینده و تکلمکننده آن سلیمان و عروس شولمیّه و جمعی از دوشیزگان اورشلیماند.[6] یهودیان این اشعار را به رابطه میان خدا و قوم خود و مسیحیان به رابطه میان مسیح و کلیسا تاویل کردهاند.[7] برخی هم این کتاب را تفسیر رمزی کردهاند که مقصود از آن، این است که اسمها و اشخاصی که در آنجا مذکور است حقیقی نیست بلکه رمزی است و قصد از آنها اشخاص روحانی میباشد.[8]
باب اول با سخنان محبوبه شروع میشود که او هم عاشق محبوب خود است. در این مورد آمده است: «او مرا به بوسههای دهان خود ببوسد؛ زیرا که محبت تو از شراب نیکوتر است».[9]
در باب چهارم سلیمان محبوبه خود را این گونه توصیف میکند: «لبهایت مثل رشته قرمز و دهانت جمیل است و شقیقههایت در عقب بُرقَع مثل پاره انار است، گردنت مثل داود است که به جهت سلاح خانه بنا شده و در آن هزار سپر یعنی همه سپرهای شجاعان آویزان است. دو پستانت مثل دو بچه توأم آهو میباشد که در میان سوسنها میچرخد؛ تا نسیم روز بوزد.[10] در قسمتهای آخر باب پنجم این سفر از کتاب مقدس معشوق سلیمان، او را این چنین توصیف میکند: «محبوب من سفید و سرخفام است ... سر او طلای خالص است و زلفهایش به هم پیچیده و مانند غراب سیاهفام ... لبهایش سوسنها است که از آنها در صافی میچکد دستهایش حلقههای طلا است ... و دهان او بسیار شیرین و تمام او مرغوبترین است. این است محبوب من و این است یار من، ای دختران اورشلیم.[11]
در باب هفتم سلیمان به نوعی دیگر محبوبه خود را توصیف میکند که آن توصیفها را کتاب مقدس اینگونه میآورد: «ای دختر مرد شریف، پاهایت در نعلین چه بسیار زیبا است، حلقههای رانهایت مثل زیورها میباشد؛ که صنعت دست صنعتگر باشد. ناف تو مثل کاسه مدور است که شراب ممزوج در آن کم نباشد. دو پستان تو مثل دو بچه توأم غزال است؛ گردن تو مثل عاج و چشمانت مثل برکههای حشبون نزد دروازه بیت ربّیم؛ بینی تو مثل برج لبنان است که به سوی دمشق میباشد ... پستانهایت مثل خوشههای انگور و بوی نفس تو مثل سیبها باشد و دهان تو مانند شراب بهترین برای محبوبم که به ملایمت فرو رود و لبهای خفتگان را متکلم سازد.[12]
در باب هفتم و هشتم، معشوق سلیمان چنین میگوید: «من از آن محبوب خود هستم و اشتیاق وی بر من است. بیا ای محبوب من به صحرا بیرون برویم ... کاش که مثل برادر من که پستانهای مادر مرا میمکید، بودی تا چون تو را بیرون مییافتم تو را میبوسیدم و مرا رسوا نمیساختند. تو را رهبری میکردم و به خانه مادرم در میآوردم تا مرا تعلیم میدادی تا شراب ممزوج و عصیر انار خود را به تو مینوشانیدم.[13]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان