كلمات كليدي : پاپ، ژان پل دوم، كليسا، كاتوليك
نویسنده : محمد صادق احمدي
تاریخ کلیسای کاتولیک، همواره متأثر از زعامت رهبران گوناگونش بوده است. مثلا در برخی مواقع با وجود رهبران ضعیف دستگاه پاپی مانند بازیچهای در دست اشراف و سودجویان گشته است که برای نمونه میتوان به پاپهای قرن نهم و دهم اشاره کرد که بسیاری از آنان با اینکه شایستگی این مقام را نداشتند، اما بخاطر حفظ منافع عدهای دیگر به این مقام دست مییافتند. در مواردی دیگر نیز با توجه به قدرت روزافزون دستگاه پاپی، سرزمینهای بسیاری ویران گشته و خونهای بیشماری به زمین ریخته است که نمونه روشن و آشکار آن در جنگهای دویست ساله صلیبی رخ داد.
اما در تاریخ بودهاند پاپهایی که بدون توجه به قدرت و شهرت در پی ایجاد وحدت بین ادیان بودهاند و راهی برخلاف راه پاپهای دوران قرون وسطی پیمودهاند. پاپ ژان پل دوم از این دسته پاپهاست که به صلح و آرامش بیش از جنگ و خشونت اعتنا میکرد.
ژان پل از آغاز تا کاردینال شدن[1]
"کارول ژوزف وویتیوا" که از زمان انتخابش به مقام پاپ اعظم در اکتبر ١٩٧٨ تحت نام ژان پل دوم شناخته شده است، در روز ١٨ مه سال ١٩٢٠ در شهر کوچکی به نام وادوویتسه در پنجاه کیلومتری کراکف لهستان به دنیا آمد. پدرش کارول وویتیوا و مادرش امیلیا کاکزوروفسکا تنها دو فرزند داشتند و کارول دومین پسرشان بود. مادر کارول ژوزف در سال ١٩٢٩ دارفانی را وداع گفت. اندکی بعد برادر بزرگش ادموند در سال ١٩٣٢ و پدرش نیز در سال ١٩٤١ فوت کرد.
او در ٩ سالگی نخستین قربانی مقدس و در ١٨ سالگی راز استواری را دریافت نمود. پس از پایان تحصیلات در دبیرستان مارسین وادوویتا در شهر وادوویتسه در سال ١٩٣٨ در دانشگاه یاگیلونیان در کراکف و نیز در مدرسه هنرهای نمایشی ثبت نام نمود.
نیروهای نازی در سال ١٩٣٩ این دانشگاه را تعطیل کردند و کارول وویتیوا ناچار به کار در معدن سنگ (١٩٤٤-1940) و سپس در کارخانه مواد شیمیایی سولوای گردید تا هم امرار معاش کند و هم مانع آن شود که وی را به آلمان تبعید کنند.
شرکت در آموزشگاه کشیشی
او در سال ١٩٤٢ از دعوت خود به مقام کشیشی آگاه شد و بنابر این به تحصیل در یک آموزشگاه کشیشی پرداخت که به شکل مخفیانه توسط کاردینال آدام استفان ساپیها، اسقف اعظم کراکف اداره میشد. در این زمان کارول وویتیوا یکی از پیشگامان تئاتر راپسودیک نیز به شمار میرفت که به شکل زیرزمینی فعالیت میکرد.
پس از پایان جنگ جهانی دوم و بازگشایی دانشگاه او به تحصیلات ادامه داد، در کنار آن در دانشگاه الهیات یاگیلونیان نیز به تحصیل پرداخت و سرانجام در روز اول نوامبر سال ١٩٤٦ در کراکف به مقام کشیشی نائل گشت.
اندکی بعد کاردینال ساپیها وی را به رم فرستاد و او تحت هدایت یک دومینیکن فرانسوی به نام گاریگو لاگرانژ به ادامه تحصیل پرداخت. او در سال ١٩٤٨ دوره دکترای خود را در رشته الهیات به پایان رساند و رسالهی دانشگاهی خود را درباره ایمان در آثار "یوحنای صلیبی" نوشت. در همان زمان در طول تعطیلات خود رسالت شبانیاش را با خدمت به مهاجران لهستانی در فرانسه، بلژیک و هلند به جای میآورد.
کارول وویتیوا در سال ١٩٤٨ به لهستان بازگشت و به عنوان کشیش در کلیساهای متعددی خدمت نمود. او همچنین تا سال ١٩٥١ کشیش دانشجویان دانشگاه بود و در آن سال مجددا تحصیل خود را در رشته فلسفه و الهیات آغاز کرد. وی در سال ١٩٥٣ از رسالهی خود درباره "بررسی امکان پایهگذاری اخلاقیات کاتولیکی بر مبنای نظام اخلاقی ماسک شلر" در دانشگاه کاتولیکی لوبلین دفاع کرد. بعدها او به مقام استاد الهیات اخلاقی و اخلاقیات اجتماعی در دانشگاه کشیشی کراکف و در دانشکده الهیات لوبلین رسید.
ترقی کارول و رسیدن به مقام کاردینالی سپس پاپی
پاپ پیوس دوازدهم وی را در ٤ ژوئیه سال ١٩٥٨ به مقام اسقفیار کراکف برگزید و در ٢٨ سپتامبر همان سال در کلیسای جامع واول توسط اسقف اعظم بازیاک دست گذاری شد.
در روز ١٣ ژانویه ١٩٦٤ پاپ پل ششم او را اسقف اعظم کراکف اعلام کرد و در ٢٦ ژوئن سال ١٩٦٧ وی را به مقام کاردینالی رساند. کاردینال وویتیوا در شورای واتیکان دوم شرکت نمود و نقش مهمی در آن ایفا کرد.[2]
نوشتههای اصلی وی روی هم رفته هشتاد و پنج اثر و رساله شبانی را در بر میگیرد. پاپ ژان پل دوم همچنین پنج کتاب به نگارش در آورده است. فراسوی مرز امید (اکتبر ١٩٩٤)، عطیه و راز، به مناسبت پنجاهمین سالگرد رسالت کهانتیام (نوامبر ١٩٩٦) و تعمقهایی از رم که کتابی شامل اشعار است، در ماه مارس سال ٢٠٠٣ به چاپ رسید. دیگر آثار او "برخیز برویم" (مه ٢٠٠٤) و "خاطره و هویت" (٢٠٠٥) است.
ژان پل دوم در طول رهبری کلیسا خود در طی بیش از ١٩٨ آیین مذهبی ویژه بالغ بر ١٣٣٨ نفر را ”سعادتمند“ و ٤٨٢ نفر را ”قدیس“ اعلام کرد. وی در طول رسالت شبانی خود به مدت ٢٦ سال در طی ٩ اجلاس فوقالعادهی کاردینالها، ٢٣١ نفر را به مقام کاردینالی انتصاب نمود.
برگزیده شدن به پاپی
در سال 1978 پاپ ژان پل اول که تنها 33 روز زعامت کلیسای کاتولیک را برعهده داشت بر اثر مرگی مشکوک درگذشت. در نتیجه در اکتبر سال 1978، شورای کاردینالهای کاتولیک انتخاب کارول یوزف وویتیلا، سراسقف لهستانی را به مقام رهبری کلیسای کاتولیک اعلام کرد. وی نخستین روحانی غیر ایتالیایی بود که در بیش از چهارصد و پنجاه سال قبل از آن به این مقام برگزیده می شد. با انتخاب به جانشینی پاپ ژان پل اول که تنها اندکی بیش از یک ماه این مقام را اختیار داشت و این عنوان را به احترام دو پاپ قبل از خود، پل ششم و ژان بیست و سوم برگزیده بود، سراسقف لهستانی الاصل، عنوان پاپ ژان پل دوم را برای خود انتخاب کرد.
پاپ ژان پل دوم از زمان انتخابش به مقام پاپی فعالیتهای گسترده خویش را آغاز کرد و تا پایان عمرش، ١٠٤ سفر به خارج از خاک ایتالیا و ١٤٦ سفر در داخل ایتالیا داشته است. او در مقام اسقف اعظم رم از ٣١٧ کلیسا از مجموعا ٣٣٣ کلیسای تحت نظارتش دیدن کرده است.
جریان گالیله و عذرخواهیهای پاپ
یکی از صفحات روشن زندگی ژان پل دوم جریان گالیله است، که در قرن هفده توسط کلیسا محکوم شده بود. ماجرا از این قرار بود که گالیله یک قرن پس از کوپرنیک بر یافتههای او مهر تأیید زده بود و از نظریه او در مورد مرکزیت خورشید و گردش زمین به دور آن حمایت کرده بود، علاوه بر این او تعداد اجرام آسمانی را نیز از هفت به نه رسانده بود؛ ولی این کار وی از نظر کلیسای کاتولیک مجاز نبود.
بنابراین دادگاه تفتیش در سال 1616 حکم به محکومیت گالیله داده بود و اعلام کرده بود که زمین مرکز کائنات است و نه خورشید. گالیله نیز تا سال 1630 از ترس نهادهای کلیسایی در مورد این مساله سکوت اختیار کرد.[3] اما پس از مدتی یافتههای خود را بروز داد. در نتیجه در سال 1633 دادگاه تفتیش عقاید رم او را فراخواند و او را مجبور کرد که یافتههای خود را انکار کند.[4]
اما در قرن بیستم و با ظهور پاپ ژان پل، گالیله پس از سه قرن بر کلیسا پیروز شد. در سال 1979 ژان پل بیان داشت که ممکن است کلیسا در محکوم کردن گالیله اشتباه کرده باشد. او کمیتهای را مأمور کرد که در این موضوع تحقیق کند. چهار سال بعد این کمیته مقرر داشت که گالیله نمیبایست محکوم میشد. پاپ پس از این تحقیقات دستور داد که گزارش محاکمه او منتشر شود.[5]
اما بجز عذرخواهی از گالیله، ژان پل پوزشخواهیهای دیگری نیز داشت. او از مسلمانان بخاطر صدمات جبرانناپذیری که از جنگهای صلیبی به ایشان وارد شده بود پوزش طلبید. زیرا نبردهای صلیبی به دستور و با پشتیبانی کلیسا صورت گرفته بود و طی آن بسیاری از مسلمانان بیگناه خسارتهای جبرانناپذیری را متحمل شده بودند.
پاپ علاوه بر گالیله از تمام کسانی که بخاطر نظریات نوین علمی بدست کلیسا کشته شده بودند مانند برونو و دیگر اندیشمندان عذرخواهی کرد. علاوه بر این از معامله بردهای که کلیسا سردمدار آن بود و طی آن سیاهان آفریقایی به عنوان برده خرید و فروش میشدند، عذرخواهی کرد.
عذرخواهی دیگر او مربوط به سوزاندن مخالفان کلیسا بود که عمدتا مسیحی بوده و در سالهای پایانی قرون وسطی و رنسانس و در خلال مبارزات نهضت اصلاح دینی، قربانی آتش کلیسا شده بودند. در این مورد پاپ به طور ویژه از "جان هوس" که از قربانیان شاخص این جنایت بود، نیز پوزش طلبید.
علاوه بر این از زنان نیز بخاطر تبعیضهایی که کلیسا طی قرون متمادی علیه ایشان روا داشته بود، پوزش طلبید.[6]
پاپ و سیاست[7]
پاپ ژان پل دوم نه تنها یکی از موجهترین پاپهای کلیسای کاتولیک بود، بلکه در عرصههای سیاسی نیز موفقترین و بانفوذترین پاپ تا به امروز بشمار میرود. نقش او به ویژه در عرصه مسایل سیاسی و بین المللی که در جهان روی میداد از جملهی مهمترین موضعگیریهایی بود که چهره او را به عنوان یک فرد متفاوت در تاریخ کلیسای کاتولیک ثبت کرد.
البته پاپ مذکور نیز به رغم آنکه سعی در زدودن چهرهی متحجرانه از کلیسای کاتولیک بود اما با این حال، در مواردی نیز همچنان بر سیاستهای علمستیزانهی قرون وسطایی تأکید میورزید.
اینبار نوبت بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا بود که به شدت از سوی پاپ ژان پل دوم مورد انتقاد قرار گرفت. تیرگی روابط به حدی رسید که اعتراضهای رسمی دولت واتیکان به کاخ سفید به شکل مستمر از سوی سفیر واتیکان در آمریکا به کاخ سفید ابلاغ میگردید.
مهمترین دلیل درگیری و اختلاف میان پاپ ژان دوم و کاخ سفید نیز مربوط به راهاندازی آزمایشگاههای ویژه درباره تحقیق و انجام بحث شبیهسازی انسان در این کشور بود، امری که کلیسای کاتولیک آن را مسألهای خلاف باورهای دینی و اصول اعتقادی و همچنین خلاف نظم آفرینش می دانست.
موضعگیریهای سیاسی
پاپ ژان پل دوم، در مواردی با محکوم ساختن کشورهای مهاجم، سعی وافری در ایجاد آشتی میان مسیحیان و مسلمانان و نیز نشاندادن چهرهای موجه از واتیکان داشت.
در مسأله جنگ افغانستان و حمله آمریکا به آن کشور، نماینده واتیکان در سازمان ملل بارها به پشت تریبون رفت و آن عمل را محکوم کرد، همچنین کلیسای کاتولیک رم با صدور اطلاعیه های مکرر از آن کشور خواست که دست از جنگ بردارد و مسأله را به گونه ای دیگر حل کند.
اینگونه رفتارها و کارهایی از این قبیل پاپ ژان پل دوم، را به عنوان چهرهای متفاوت با پاپهای گذشته کلیسا مطرح ساخت.
اقدامات بازدارنده
او در برخی موارد ممنوعیتهای جدیدی وضع کرد. یکی از بارزترین اقدامات او فعالیت گسترده او در خصوص مبارزه با کمونیسم بود.
ژان پل علاوه بر این نسبت به کشیش شدن همجنسبازان نیز به شدت واکنش نشان داد، زیرا از نظر او کسانی که همجنس بازی میکردند نمیتوانستند در زمره کشیشان و خادمان دینی قرار گیرند. یکی از عوامل این تصمیم پاپ، اعتراضهایی بود که نسبت به برخی کشیشان همجنسباز وجود داشت.
وی در مواردی نیز دیدگاههای جنجالبرانگیز اسلاف خویش را حفظ کرده بود. از جمله این موارد که سروصدای زیادی بپا کرد، ممنوعیت جلوگیری از بارداری بود. او طی فتوایی اعلام کرد که استفاده از ابزار بازدارنده از حاملگی غیرمجاز است. این فتوا با توجه به فزونی یافتن سقط جنینهای نامشروع، در معرض انتقادات فراوانی قرار گرفت.
او همچنین با با کشیش شدن زنان به شدت مخالف میورزید و اعلام داشت که ممنوعیت کشیشی زنان غیر قابل تجدید نظر است.
ترور نافرجام
از جمله نقاط مهم در زندگی پاپ ژان پل دوم، سوء قصد به وی در ماه مه سال 1981بود که در آن، مرد ترکتباری هنگام شرکت پاپ در مراسم دینی در میدان سنپیتر رم وی را هدف شلیک گلوله قرار داد و از ناحیه شکم و دست زخمی کرد. گرچه در آن زمان حدس و گمانهایی در مورد امکان دستداشتن سرویسهای امنیتی اروپای شرقی در این سوء قصد مطرح شد، اما پاپ که بعداً با ضارب خود در زندان ملاقات کرد، گفت که اطمینان دارد وی بتنهایی دست به این اقدام زده است. ضارب پس از گذراندن دوره زندان نوزده ساله در ایتالیا، در سال 2000 میلادی به مقامات ترکیه تحویل داده شد تا دوره حبس ابد را در ارتباط با پرونده قتل دیگری در آن کشور بگذراند. پس از این سوء قصد، پاپ تحت عمل جراحی قرار گرفت و بهبود یافت و در خلال یک دهه بعد، از شرایط جسمانی مناسبی برخوردار بود.
وفات ژان پل
سرانجام در شنبهشب دوم آوریل، کارول یوزف وویتیلا، پاپ ژان پل دوم، کوتاه مدتی قبل از رسیدن به سن 85 سالگی و پس از بیش از 26 سال رهبری کلیسای کاتولیک، در رم درگذشت.