كلمات كليدي : پنطيكاستاليزم، كاريزما، كاريزماتيك، پنطيكاست، عطاياي روحاني، سخن گفتن به زبانها، گلوسالاليا، پولس، شفا، كليساي كاتوليك
نویسنده : محمد ضياء توحيدي
مسیحیت سنتی، از یک سو خواهان استفاده از عقل و اندیشه در تبیین و تثبیت آموزههای دینی است و از دیگر سو، در برخی اصول دینی، عقل را به کناری نهاده و اندیشه را از داوری در مورد آنها منع میکند.
این دوگانگی در برخورد با عقل، واکنشهای متفاوتی را در پی داشته است. عموم مسیحیان در این موارد، رتبه ایمان را بر عقل مقدم دانسته و بر آنند که برای درک بسیاری از آموزههای دینی باید ایمان آورد.
گروهی دیگر در مواجهه با عقایدی از این دست، دست از اعتقاد به مسیحیت شسته و آن را آئینی غیر قابل قبول شمردهاند.
بعضی از مسیحیان نیز در مواجهه با آموزههای مخالف با عقل، راه سومی را در پیش گرفتهاند. اینان معتقد به برتری و تقدم عقل هستند و بنابر این در مواردی که کتاب مقدس و یا کلیسا، آموزههایی مخالف با عقل را ارائه میدهند به آسانی از کنار آنها گذشته و مردودشان میشمارند.
قرن بیستم، شاهد موج جدیدی از برخورد با آموزههای دینی بود. تجربههای روحانی و معنوی به عنوان معیاری برای صحت اعتقادات دینی شمرده شد و بسیاری از مسیحیان، اعطای موهبتهای الهی را شاهدی محکم بر صحت آئین خویش بر شمردند و در حقیقت، تجربههای کاریزماتیک[1] را به عنوان جایگزینی مناسب برای عقل و اندیشه در امور دینی تلقی کردند.
پیش از پرداختن به نهضت پنطیکاستی، باید ریشههای آن را در عهد جدید جستوجو نمود. در این مجال، به این مهم خواهیم پرداخت.
عطایای روحانی در عهد جدید
در انجیلها به اشاره، از وعده ظهور آیات و عجایب، به دست ایمانداران، سخن به میان آمده است.
در انجیل مرقس از قول حضرت عیسی اینگونه نقل شده است که به شاگردان خویش فرمود:
«در تمام عالم بروید و جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید هرکه ایمان آورده، تعمید یابد نجات یابد و اما هرکه ایمان نیاورد بر او حکم خواهد شد و این آیات همراه ایمانداران خواهد بود که به نام من دیوها را بیرون کنند و به زبانهای تازه حرف زنند و مارها را بردارند و اگر زهر قاتلی بخورند ضرری بدیشان نرساند و هرگاه دستها بر مریضان گذارند شفا خواهند یافت».[2]
کتاب اعمال رسولان نیز گزارشی از عطیه خاص روحالقدس یعنی سخنگفتن به زبانها را ارائه کرده است:
«و چون روز پنطیکاست رسید، به یک دل در یکجا بودند که ناگاه آوازی چون صدای وزیدن باد شدید از آسمان آمد و تمام آن خانه را که در آنجا نشسته بودند پر ساخت وزبانههای منقسم شده، مثل زبانههای آتش بدیشان ظاهر گشته، بر هر یکی از ایشان قرار گرفت و همه از روحالقدس پر گشته، به زبانهای مختلف، به نوعی که روح بدیشان قدرت تلفظ بخشید، به سخنگفتن شروع کردند. ... پس چون این صدا بلند شد گروهی فراهم شده در حیرت افتادند زیرا هر کس لغت خود را از ایشان شنید و همه مبهوت و متعجب شده به یکدیگر میگفتند: مگر همه اینها که حرف میزنند جلیلی نیستند؟ پس چون است که هر یکی از ما لغت خود را که در آن تولد یافتهایم میشنویم؟ ... پس همه در حیرت و شک افتاده، به یکدیگر گفتند: این به کجا خواهدانجامید؟ اما بعضی استهزاکنان گفتند: که ازخمر تازه، مست شدهاند پس پطرس با آن یازده برخاسته، آواز خودرا بلند کرده، بدیشان گفت: ... این همان است که یوئیل نبی گفت که خدا میگوید: در ایام آخر چنین خواهد بود که از روح خود بر تمام بشر خواهم ریخت و پسران و دختران شما نبوت کنند».[3]
صرف نظر از این واقعه در کتاب اعمال رسولان، موارد دیگری هم از عطیه "سخن گفتن به زبانها" نقل شده است.[4]
پولس و ادعای سخن گفتن به زبانها
در رسالات پولس نیز به این موضوع، بسیار پرداخته شده است. پولس خود از کسانی بوده که ادعا میکند بیشتر از دیگران عطیه زبانها را دریافت کرده و به زبانهای غریب سخن میگفته است.[5]
از رسالههای پولس چنین بر میآید که در آن زمان، سخنگفتن به زبانها بسیار فراوان شده تا بدانجا که پولس از مردم میخواهد از سخنگفتن اینچنینی پرهیز نمایند. چه اینکه هیچکس از سخنان گوینده، چیزی را نمیفهمد. وی از مردم میخواهد تا به جای آنکه به زبانهای ناشناخته سخن بگویند، با همان زبان مردم سخن گفته و عطیه روحالقدس را از طریق پیشگویی ابراز نمایند.[6]
همچنین کسانی نیز مدعی آن شده بودند که میتوانند این سخنان (به ظاهر) بیمعنی را ترجمه کنند و از این رو، در کلیساها، برخی نیز وظیفه ترجمه این سخنان را بر عهده میگرفتهاند.[7]
به هر حال، مسیحیان در قرن بیستم، با استناد به همین گزارشها، سنت سخنگفتن به زبانها را احیا کردند و به زودی این روش، طرفداران قابل توجهی پیدا کرد و عنوان پنطیکاستالیزم را برای خود برگزید.
پنطیکاستالیزم، یکی از فرقههای پروتستان یا آیینی جدید و مجزا از پروتستان؟
یکی از سؤالات جدی و اساسی در مورد پنطیکاستالیزم آن است که آیا میتوان این مکتب را در تعریف پروتستانتیزم جای داد؟
تردیدها از آن روست که پنطیکاستالیزم از لحاظ پیدایش تاریخی مسیری کاملا متفاوت با پروتستانتیزم را در پیش گرفته است به گونهای که نمیتوان به روشنی مشخص کرد که آیا شاخصههای مکتب پروتستان در این آیین وجود دارد یا خیر.
برخی بر این عقیدهاند که پنطیکاستالیزم را باید چهارمین شکل از مسیحیت در جهان امروز به شمار آورد و آن را پس از ارتدوکس، کاتولیک و پروتستان، به عنوان مکتبی جدید، قلمداد کرد.[8]
در مقابل، بعضی نیز این آیین را مشخصا جزء کلیساهای پروتستان بر شمردهاند.[9]
تولد پنطیکاستالیزم و توسعه آن
نهضت پنطیکاستی توسط "چارلز فاکس پرم[10]" (1873 – 1929) و "ویلیام سیمور[11]" (1870 – 1922) بنیان نهاده شد.[12]
این نهضت در اثر تلاشهای سیمور که فعالیتهای خود را در لس آنجلس انجام میداد تا حدود قابل توجهی گسترش یافت اما شهرت این نهضت در پی رواج داستانی مربوط به سخنگفتن یک کودک به زبانها صورت پذیرفت.[13]
در سراسر ایالات متحده، شایع گردید که در نهم آوریل 1906 یک پسربچه سیاهپوست آمریکایی زمانی که در جمع دعاکنندگان در مراسمی دینی در لس آنجلس روحالقدس را دریافته و به زبانها تکلم کرده است.[14]
این داستان به طرز عجیبی در سراسر آمریکا منتشر گردید و مردم از سایر قسمتهای امریکا و کانادا به لس آنجلس سرازیر شدند تا موهبتهای روحالقدس را دریابند.[15]
اهمیت این رخداد در گسترش این نهضت تا بدانجاست که برخی این روز را سرآغاز تولد نهضت پنطیکاستی بر شمردهاند.[16]
نهضت پنطیکاستی به زودی روزنامهای به نام "ایمان حواری"[17] را نیز منتشر نمود که به طور رایگان و در سطح گستردهای پخش میشد و توانست سهم مهمی را در توسعه این نهضت ایفا کند.[18]
به هر حال، این نهضت در طول قرن بیستم، توانست گسترش بسیاری یابد و حتی در برخی مناطق، به عنوان شکل نافذ و قدرتمند مسیحیت، مطرح گردد.
امروزه نهضت پنطیکاستی در بسیاری از کشورها مورد توجه قرار گرفته است. آمریکا، مکزیک، شیلی، سوئد، نروژ، بریتانیای کبیر، آفریقای جنوبی و روسیه از جمله این کشورها به شمار میآیند.[19]
همچنین آنها در آسیا از رشد و توسعه قابل توجهی برخوردار بودهاند تا بدانجا که بر اساس آمارهای منتشره، پنطیکاستیها در آسیا بیشتر از تمامی کلیساهای مسیحیت توانستهاند گسترش یابند.[20]
برخی منابع اظهار میدارند تعداد پیروان این نهضت در سال 2002 به طور تخمینی بالغ بر 543 میلیون نفر بوده است و بر این اساس، 26 درصد کل مسیحیان جهان را باید پنطیکاستی دانست. بعضی این کلیسا را در رتبه دوم و پس از کلیسای کاتولیک قرار دادهاند.[21]
کلیسای کاتولیک و نهضت پنطیکاستی
با گسترده شدن نهضت پنطیکاستی، بحث در مورد امکان سخنگفتن به زبانها و عطایای روحالقدس به کلیسای کاتولیک نیز راه یافت و در این کلیسا بحث و جدل در این باره میان عالمان کاتولیک در گرفت.
این نهضت تأثیر خود را بر شورای دوم واتیکان نیز گذاشت تا آنجا که بحث از عطایای روحالقدس به یکی از موضوعات مورد بحث در این شورا تبدیل گردید.
برخی از از اعضای این شورا از جمله کاردینال "ارنستو روفینی[22]" (1888 – 1967) با قاطعیت اظهار داشتند که عطایای روحالقدس که پولس نیز به آن اشاره میکند اختصاص به کلیسای اولیه و زمان حیات رسولان داشته است.
در مقابل، برخی از عالمان کاتولیک از جمله کاردینال "لئون جوزف سوئیننز[23]" (1904 – 1996) دیدگاه پنطیکاستیها را قابل قبول دانسته و اظهار داشتند که این عطیه اختصاص به عصر رسولان ندارد و بنابر این در عصر حاضر نیز امکان دارد این عطیه به برخی از ایمانداران عطا شود.
در نهایت دیدگاه سوئیننز بر نظر رقیب فائق آمد و به عنوان دیدگاه رسمی کلیسای کاتولیک مورد پذیرش قرار گرفت.[24]
ویژگیهای عقیدتی-عبادی و ساختار کلیساهای پنطیکاستی
الف: منابع معتبر ایمانی
پنطیکاستیها بر این عقیدهاند که کتاب مقدس، یگانه منبع الهامی و تنها مرجع معتبر میباشد. تفسیر مورد قبول آنها از کتاب مقدس نیز بر اساس اصول بنیادگرایانه است.[25]
ب: تثلیث
اکثریت پنطیکاستیها همانند عموم مسیحیان معتقد به تثلیث هستند. البته اعتقاد به تثلیث، از سوی برخی از آنها مردود شناخته شده است. پنطیکاستیهای یکتاپرست بر این باورند که آموزه تثلیث دارای بنیان کتاب مقدسی نیست.[26]
ج: نجات
پنطیکاستیها در مسأله نجات از طریق ایمان، لوتری هستند. بنابر این از نگاه آنان، عمل در مسأله نجات جایگاهی ندارد و انسانها، تنها از طریق ایمان میتوانند به نجات نایل گشته، فائز گردند.[27]
د: شعایر دینی
پیروان این کلیسا به دو آیین تعمید و عشای ربانی معتقد هستند و آنها را به جای میآورند.
از نگاه آنها، تعمید نشانهای بیرونی از دریافت فیض درونی است. اکثر آنها، تعمید اطفال را نمیپذیرند گر چه برخی از آنها نیز به تعمید اطفال مبادرت میورزند.[28]
ه: تعمید در روح
چنانکه پیشتر اشاره گردید، پیروان کلیسای پنطیکاستی بر این باورند که تولد دوباره روحانی، رهآورد حضرت عیسی برای تمامی ایمانداران مسیحی است و از این رو تعمید در روحالقدس در دسترس همگان است.
در مورد اینکه جایگاه الهیاتی "عطیه سخن گفتن به زبانها"[29] در میان پنطیکاستیها اتفاق نظر وجود ندارد. اکثر پنطیکاستیها بر این باورند که این عطیه، همان تعمید در روحالقدس است اما برخی از آنها این عطیه را تنها سرآغاز و نشانهای از تعمید در روح میشمارند.[30]
به هر حال از نگاه پنطیکاستیها کسی که تعمید در روح به او عطا شود، دست کم یکی از عطایای خاص الهی را که در کلیساهای اولیه مسیحی وجود داشته است، به دست خواهد آورد. این عطایا عبارتند از: حکمت، نبوت (به معنی پیشگویی)، معرفت، بصیرت روحانی، ایمان، سخنگفتن به زبانها، شفا دادن، تفسیر کلمات کسی که به زبانهای دیگر سخن میگوید و انجام معجزات.[31]
و: نگاهداشتن حرمت شنبه، پرهیز از گوشت خوک و ... در برخی از کلیساهای پنطیکاستی
پنطیکاستیها بر مبنای تفسیر بنیادگرایانه خویش از کتاب مقدس، روز شنبه را همانند یهودیان حرمت مینهند و عشریه را نیز میپردازند.
برخی از آنها کاملا صلحطلب هستند و از خدمت ارتش سر باز میزنند. بسیاری از آنها از مخالف هر نوع استعمال دخانیات هستند و از نوشیدن مشروبات الکلی اجتناب میورزند.
برخی از آنها از خوردن گوشت خوک پرهیز میکنند، استفاده از آلات موسیقی را غیر مجاز میشمارند، دیدن فیلم و تئاتر، شنا کردن، پوشیدن دامنهای کوتاه و ... را ممنوع میشمارند.[32]
ز: ساختار کلیسایی و نظام تبشیری
کلیساهای پنطیکاستی عمدتا جماعتگرا هستند و با نظام کانگریگیشنالیستی سازگارند و بنابر این کاملا از یکدیگر مستقل هستند. البته باید توجه داشت که پنطیکاستیها در برخی موارد نیز از سیاستهای کلیسا متدیست پیروی میکنند.[33]
بررسی نهضتهای پنطیکاستی قرن بیستم
در پایان مناسب است که مروری کوتاه بر گونههای مختلف این نهضت در قرن بیستم داشته باشیم. برآورد یک دانشمند در مورد مراحل مختلف این نهضت، نشان از آن دارد که پنطیکاستالیسم در قرن بیستم، سه گونه متفاوت را تجربه کرده است:
گونه اول، نهضت پنطیکاستی کلاسیک است که در اوایل دهه 1900 پا گرفت و ویژگی آن، تأکید بر تکلم به زبانها بود.
گونه دوم، مربوط به دهههای 1960 و 1970 بود که طی آن، این نهضت به فرقههای مهم مسیحیت از جمله کلیسای کاتولیک راه پیدا کرد و اعمالی نظیر شفای روحانی در این فرقهها مقبولیت یافت.
گونه سوم نیز که افرادی چون جان ویمبر[34] مظهر آنند بر آیات و معجزات، تأکید میکند.[35]
نهضت جدیدتر "آیات و عجایب" که در همین سالهای اخیر جلب توجه کرده و بیشتر بر اهمیت شفای روحانی، تأکید داشته است، سخت بحث برانگیز شده است. برخی از منتقدان این حرکت بر آنند که پیروان این نهضت، انجیل را طوری ارائه میدهند که گویی مسائلی چون توبه و آمرزش به هیچ وجه در آن مطرح نیست و آنچه هست، تماما شفای روحانی است.[36]