نویسنده: نسرین پناهیان
زندگی دنیوی و مادی با زندگی در جهان اخروی رابطه ای ظریف و مستمر دارد که اگر انسان در توجه به معنویات و اعتقادات شخصی خود کمی بی توجهی کرده و قدرت کنترل احساسات و علایق خود را نداشته باشد و با تمام اشتیاق جذب زندگی دنیوی گردد از زندگی اخروی باز میماند. اینجاست اگر انسان خوب رهبری نشود و خوب از خود مراقبت نکند، ارتباط و علاقه او به اشیا به تعلق و وابستگی تغییر شکل میدهد. رابطه به صورت بند و زنجیر در میآید، حرکت و تلاش و آزادی به توقف و رضایت و اسارت در میآید و مبدل میگردد، پس دنیا وسیله است نه هدف و اغلب همین جا اشتباه میکنند، زیرا هدف آخرت است.
در اینجا نظرشهید مطهری در رابطه بین دنیا و آخرت و اینکه آیا تضادی بین این دو عالم میباشد و آن را به چهار قسمت تعریف و توجیه کرده اند عیناً نقل میشود: رابطه میان برخورداری از دنیا و برخورداری از آخرت که در این رابطه هیچ تضادی نیست و جمع این دو ممکن است. رابطه میان قرار گرفتن دنیا و هدف قرار گرفتن آخرت که در این تضاد میباشد و جمع میان این دو ممکن نیست. رابطه میان هدف قرار گرفتن دنیا و برخورداری از آخرت تضاد میباشد و نقص غرض است. رابطه میان هدف قرار گرفتن آخرت و برخورداری از دنیا تضادی نیست و ممکن است.
حضرت علی (ع) میفرماید: آن کس که هدفش پر کردن شکم است، ارزشش با آنچه از شکم خارج میگردد برابر است. خلاصه باید متوجه بود که دنیا و اشیای آن فدای انسان گردد و در خدمت انسان و انسانیت در آید؛ نه انسان در خدمت دنیا و اگر این فهم و درک را داشت ارزشهای عالی خود را باز مییابد.
باید در نظر داشته باشیم که بزرگترین خطری که در امتحانات دنیوی متوجه انسان است، مال دوستی و دنیا دوستی است. خداوند در آیاتی از سوره همزه جمع مال را مذموم شمرده و میفرماید: «الّذی جمع مالاً و عدّده» کسانی که جمع مال برای آنها هدف میشود و خود را به هلاکت میافکنند، به طوری که تمام همّ خود را صرف جمع آن میکنند و هیچ در فکر حلال و حرام نیستند ولی در مقابل جمع دیگری برای مال کمترین ارزشی قائل نیستند و مال را مزاحم تقوی و قرب به خدا میدانند.
ولی آنچه از قرآن مجید و روایات اسلامی استفاده میشود این است که مال خوب است اما به چند شرط: وسیله باشد نه هدف. اینکه انسان را اسیر خود نسازد بلکه انسان امیر بر آن باشد. از راه مشروع به دست آید و در راه خدا مصرف گردد ولی متاسفانه اغلب مردم همین که مال و ثروتی به دست میآورند طاغی شده و همه چیز را فدای مال میکنند. «کلّا انّ الانسان لیطغی ان رآه استتغنی.» چنین نیست که انسان حق شناس باشد. مسلماً طغیان میکند. به خاطر اینکه خود را بی نیاز میبیند.
در مورد دنیا هم سخن زیاد گفته شده است و بجا و بیجا مذمت شده است. ولی حقیقت آن است که حضرت علی(ع) میفرماید: دنیا خوب جایی است، اما برای کسی که بداند اینجا قرارگاه دائمی نیست، منزلگاه و گذرگاه است. خوب خانه ای است دنیا! اما برای کسی که آن را خانه خود نداند، دنیا خانه بین راه است نه خانه اصلی و قرارگاه دائمی.
در حدیث قدسی آمده است: یابن آدم: خلقت الاشیاء و خلقتک لاجلی. یعنی ای انسان خلق کردم همه چیز را برای تو و تو را خلق کردم برای خودم. پس نتیجه میگیریم که دنیا وسیله است و وسیله خوبی هم هست برای رسیدن به هدف و مقصد عالی و با این حساب هم باید وسیله را خوب شناخت و از او مواظبت کرد تا بتوان به وسیله آن به هدف عالی رسید.
همچنان که انسان برای رفتن به یک مسافرتی و رسیدن به یک محل و مقصدی مانند مکه احتیاج به هواپیما یا ماشین یا وسیله دیگری دارد پس برای اینکه سالم به مقصد برسد از آن وسیله هم خوب مراقبت میکند به امید اینکه هر چه زودتر به نتیجه برسد.
در حدیث آمده است: «الدّنیا حرامٌ علی اهل الاخره و الاخره و الاخرهٌ حرامٌ علی اهل الدّنیا و کلاهما حرامٌ علی اهل الله.» پس معلوم شد هدف صحیح و درست، اهل کار است و بالعکس اگر انسان هدف و غایت انحرافی داشته باشد نه تنها به مرض خود گم کردن مبتلامی شود بلکه ماهیت انسانی او مسخ میشود و این یک حقیقت است که انسان هر چه را دوست بدارد و به او عشق بورزد با او محشور میشود و در حدیث دیگری آمده است: من احبّ حجراً حشره الله معه. یعنی کسی که دوست بدارد حتی سنگی را خداوند با همان سنگ او را محشور میکند.
خداوند متعال میفرماید: «و ما هذه الحیوه الدّنیا الاّ لهوٌ و لعبٌ وانّ الدّار الاخره لهی الحیوان لو کانوا یعلمون.» یعنی این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازی مطلبی در آن یافت نمی شود و برای آخرت زندگی و حیات واقعی است اگر آنها میدانستند. چه تعبیر جالب و رسایی، چرا که لهو به معنی سرگرمی است و هر کاری که انسان را به خود مشغول میدارد و از مسائل زندگی منحرف میکند و لعب به کارهایی میگویند که دارای یک نوع نظم خیالی برای یک هدف خیالی است.
قرآن کریم زندگی دنیا را یک نوع سرگرمی و بازی میداند. مردمی جمع میشوند و به پندارهایی دل میبندند و بعد از چند روزی پراکنده میشوند و زیر خاک پنهان میگردند، سپس همه چیز به دست فراموشی سپرده میشود. اما حیات حقیقی که فنایی در آن نیست، نه درد و رنج و ناراحتی و نه ترس و دلهره در آن وجود دارد و نه تضاد و تزاحم، تنها حیات آخرت است در صورتی که انسان بداند و اهل تحقیق و دقت باشد.
منابع: چهار وادی سلوک، محمد کاظم بصیری ابر قویی، قم: دفتر نشرالهادی، 1379.
حلیه المتقین، علامه محمد باقر مجلسی، تهران: انتشارات باقرالعلوم، 1377.