دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اركان چهارگانه ايمان

No image
اركان چهارگانه ايمان حقيقت ايمان چيست و چگونه مي توان درباره تحقق، ميزان و درجه ايمان خود و ديگران قضاوت کرد؟ نويسنده در اين مطلب بر آن است تا به اين پرسش ها براساس آموزه هاي وحياني اسلام پاسخ دهد. حقيقت ايمان و مراتب آن اگر کسي مدعي چيزي شد مي بايست وجود و آثار و نشانه هاي آن را اثبات کند. وقتي گروهي از اعراب مدعي ايمان شدند خداوند به آنان گفت که شما تنها اسلام زباني آورده ايد و تا رسيدن به ايمان بايد راهي بس طولاني پيموده شود: قالت الاعراب آمنا قل لم نومنوا و لکن قولوا اسلمنا و لما يدخل الايمان في قلوبکم و ان تطيعوا الله و رسوله لايلتکم من اعمالکم شيئا ان الله غفور رحيم؛ باديه نشينان گفتند: ايمان آورديم. بگو: ايمان نياورده ايد، ليکن بگوئيد: اسلام آورديم. و هنوز در دلهاي شما ايمان داخل نشده است و اگر خدا و پيامبر او را فرمان بريد از ارزش کرده هايتان چيزي کم نمي کند. خدا آمرزنده مهربان است.» (حجرات، آيه14) اميرمومنان علي(ع) در تعريف ايمان شرايطي را مطرح مي کند که تا پيش از تحقق آن نمي توان سخن از وجود ايمان در قلب گفت. ايشان مي فرمايد: قال الله تعالي: الايمان؛ معرفه بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالارکان؛ خداوند تعالي فرموده است: ايمان معرفت و شناخت قلبي و اقرار زباني و عمل بدني است. (نهج البلاغه، حکمت 227) از نظر قرآن ايمان با اموري از جمله عمل آميخته است و حتي به نظر مي رسد که خود ايمان مصداقي از مصاديق عمل صالح باشد؛ زيرا براي تحقق ايمان مراحلي بايد طي شود. براي تحقق ايمان افزون بر يقين و تصديق ذهني و عقلي که از وظايف عقل نظري است، مي بايست تصديق قلبي و عزم ارادي تحقق يابد؛ از اين رو بسياري از مردم به حقيقتي جزم پيدا مي کنند، ولي قلب، آن را نمي پذيرد و انکار مي کند. (نمل، آيه14) چنين اشخاصي با وجود جزم انديشه اي و ذهني، عزم ارادي و قلبي ندارند و فاقد ايمان هستند. به هرحال، شکي نيست که عزم ارادي از مصاديق عمل است؛ لذا گفته مي شود که ايمان از مصاديق عمل است و شخصي که در دنيا ايمان نياورده باشد، در آخرت ايمان نخواهد آورد؛ زيرا در آخرت تنها انسان نسبت به حقايق، يقين علمي پيدا مي کند و حقايق براي او آشکار مي شود؛ اما چون آخرت (از جمله عالم برزخ) جاي عمل نيست، نمي تواند «ايمان» بياورد؛ زيرا چنانکه گفته شد ايمان از مصاديق عمل است و آخرت جايي براي عمل نيست، بلکه جاي حسابرسي و مکافات عمل دنياست و انسان هر آنچه را در دنيا کشته در آخرت درو مي کند. از همين رو، اشخاصي که در دنيا ايمان نياورده و به آخرت از جمله عالم برزخ وارد شده اند، خواهان بازگشت به دنيا مي شوند تا عمل صالح داشته باشند که مهم ترين و اساسي ترين آن همان ايمان است، (مومنون، آيات 99 و 100) ولي خداوند به آنان پاسخ منفي مي دهد؛ زيرا مردم هر روز به وقت خواب مردن را تجربه مي کنند و به عالم ديگر مي روند و دوباره به دنيا باز مي گردند، ولي توبه نمي کنند و دوباره همان کار پيشين را ادامه مي دهند؛ و همچنين پس از جمع شدن بساط دنيا و تبديل آن به عالمي ديگر (ابراهيم، آيه48) وقتي با عذاب مواجه مي شوند يا خود را در عذاب مي يابند، خواهان بازگشت و خروج مي شوند تا ايمان بياورند، ولي ديگر دنيايي نيست که به آن بازگردند. (غافر، آيه 11) از همين روست که اميرمومنان علي(ع) به مردمان هشدار داده مي فرمايد: آن اليوم عمل ولاحساب، و غدا حساب و لاعمل؛ امروز (دنيا) جاي عمل بي حسابرسي است و فردا (قيامت و آخرت) زمان حسابرسي است و جاي عمل نيست. (شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج13، 82) اما اگر بخواهيم بدانيم خود يا ديگري داراي ايمان هستيم و در چه مرتبه از ايمان قرار داريم، بايد تحليلي درست از واقعيت، مراتب و درجات ايمان داشته باشيم؛ زيرا ايمان داراي مراتبي همانند مراتب تقوا و يقين است که دست کم سه مرتبه اصلي براي آن مطرح شده است. در روايات و منابع اخلاق اسلامي و آيات قرآن، درباره تقوا به مراتب تقواي عام، تقواي خاص و تقواي اخص اشاره شده و درباره يقين نيز علم اليقين، عين اليقين (تکاثر، آيات 5 و7) و حق اليقين (حاقه، آيه 51؛ واقعه، آيه 95) مطرح مي شود. شکي نيست که ارتباط تنگاتنگي ميان اين ايمان، تقوا و يقين وجود دارد؛ زيرا تقوا برآيند ايمان و يقين برآيند تقواست. ارکان چهارگانه ايمان و نشانه های آن اميرمومنان علي(ع) در تبيين نشانه هاي ايمان به چهار نشانه اصلي اشاره مي کند تا معلوم دارد کسي که اهل ايمان راستين است بايد داراي اين چهار رکن باشد. ايشان مي فرمايد: الايمان علي اربعه ارکان: التوکل علي الله، و التفويض الي الله و التسليم لامرلله، و الرضا بقضاءالله؛ ايمان چهار پايه دارد: توکل بر خدا، واگذاردن کار به خدا، تسليم به امر خدا و رضا به قضاي الهي. (بحار الانوار، ج78، ص63، حديث154، منتخب ميزان الحکمه: ص58؛ جهاد با نفس، ح63) 1- توکل بر خدا: توکل از واژه وکالت به معناي اعتماد (لسان العرب، ج15، ص388، «وکل») و در صورت متعدي شدن با «علي» به معناي اعتماد کردن به ديگري است. (مفردات الفاظ قرآن کريم، ص882، «وکل») پس «توکل علي الله» به معناي اين است که او به خداوند اطمينان و اعتماد کرد. (المصباح، ج2-1، ص 670، «وکل») خداوند در آيات 2 و 4 سوره انفال ارتباط تنگاتنگي را ميان توکل بر خدا و ايمان برقرار مي کند تا نشان دهد که اهل ايمان تنها بر خداوند اعتماد و توکل داشته و خود و امورشان را به خدا وکالت مي دهند. اهل ايمان اگر اين گونه باشند و در کارها به خداوند توکل داشته باشند، از آثار توکل چون استقامت (آل عمران، آيات121 و 122 و 172و 173؛ اعراف، آيات 79 و 89)، آرامش و امنيت (آل عمران، آيات 172و 173)، امدادهاي الهي (آل عمران، آيه 160؛ مائده، آيه11)، محبت خدا (آل عمران، آيه 159)، رضايت الهي (آل عمران، آيات 172 و 173)، نصرت و پيروزي (آل عمران، آيات 122 و 123؛ انفال، آيات 48 و 49) و ده ها اثر مفيد و سازنده ديگر بهره مند خواهد شد. البته بايد توجه داشت هرگز توکل بر خدا به معناي عدم حرکت و تلاش نيست؛ بلکه چنانکه گفته شد، با توکل کردن به خدا، بايد زانوي اشتر را بست. کسي که اهل توکل شود خداوند امورش را کفايت مي کند (آل عمران، آيه173؛ احزاب، آيه3) و تن به مقدرات الهي مي سپارد و رضايت به رضاي خداوندي خواهد داد (توبه، آيه51) و به آرامش مي رسد و جزع و فزع نخواهد کرد و صبر پيشه مي کند. (ابراهيم، آيه12؛ نحل، آيات 41 و 42؛ مزمل، آيات 9 و 10) بنابراين در همه مراحل زندگي صبور است. پيامبر(ص) مي فرمايد: الصبر ثلاثه صبر عند المصيبه و صبر علي الطاعه و صبر عن المعصيه؛ صبر بر سه قسم است: صبر به هنگام مصيبت، صبر بر طاعت و صبر بر معصيت. (کافي، ج2، ص91) پس اهل توکل هرگز در زندگي در زندگي جزع و فزع نخواهد داشت و در يک امنيت و آرامش کامل قرار دارد. 2- تفويض امور به خدا: از ديگر نشانه هاي ايمان حقيقي، واگذاري امور به خداست. اهل ايمان همه امور خويش را به خدا واگذار مي کنند. تفويض فراتر از توکل است؛ زيرا در تفويض خود را به خدا واگذار کرده و امور خويش را به او مي دهد. تفويض در لغت به معناي واگذار کردن و تسليم امري به ديگري و حاکم کردن او در آن امر است. (الصحاح، تاج اللغه و صحاح العربيه، ج 3، ص 1099، ذيل «فوض»؛ معجم مقاييس اللغه، ذيل «فوض»)واگذاري اموربه خدا، به اين معناست که خداوند را در امور خود، حاکم قرار دهيم، اراده تشريعي خدا را بر اراده خود، مسلط گردانيم، از فرمان هاي او پيروي کنيم و از خدا بخواهيم تا تدبير زندگي ما را برعهده بگيرد (بحارالانوار، ج 1، ص 225) و بدانيم که هر حول و قوه اي از اوست. در حديثي ازپيامبر اکرم صلوات الله عليه آمده است که؛ هرگاه بنده اي «لاحول و لاقوه الابالله» بگويد، کارش را به خدا وگذار کرده است. در قرآن کريم، تفويض به معناي واگذار کردن امور به خدا به کار رفته (مومنون، آيه 44) و در احاديث هم بيشتر، همين معنا از تفويض قصد شده است. تعبير «فوضت امري اليک» و تعبيرات مشابه آن، بارها در دعاهايي که از پيامبر و ائمه عليهم السلام نقل شده، آمده است. (من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 495؛ الکافي، ج 2، ص 525) پيامبر اکرم(ص) مي فرمايد: «اول العلم معرفه الجبار و آخرالعلم تفويض الامر اليه؛ اول علم آن است که خداوند را به جباري و قهاري بشناسي و آخر آن، اين است که کار را به او تفويض کني.» (کيمياي سعادت، غزالي، ج 2، ص 404) 3- تسليم امر الهی: تسليم به معناي سلام کردن، اعطاي چيزي به کسي، گردن نهادن، راضي شدن به چيزي، اطاعت و انقياد و فرمانبرداري و سرسپردگي است.(لغت نامه، ج 4، ص 5891، «تسليم») براساس آموزه هاي قرآني، مومن کسي است که تسليم محض خداوند باشد و اما و اگري در کار نياورد و شک و ترديدي نداشته باشد. از آيه 84 سوره يونس برمي آيد که مرتبه عالي ايمان را بايد در تسليم جست. همان طوري که همه هستي در برابر خداوند منقاد و تسليم هستند (آل عمران، آيه 83) انساني که داراي اراده و اختيار است اگر ميان کفر و ايمان، ايمان را برگزيده بايد اهل تسليم محض و منقاد اوامر الهي باشد و هرگز از طاعتي سرباز نزند و خلاف امر الهي رفتار نکند. خداوند درآيات بسياري پيامبران(ع) را به تسليم ستوده است تا نشان دهد تا چه اندازه تسليم امر الهي بودن در تحقق ايمان نقش دارد. (آل عمران، آيه 67؛ نساء، آيه 125؛ بقره، آيه 131؛ مائده، آيه 44) خداوند در آيه 20 سوره آل عمران مي فرمايد که پيروان پيامبر در برابر خداوند تسليم هستند؛ چنانکه حواريون تسليم امر الهي و فرمان هاي حضرت عيسي بن مريم(ع) بودند. (آل عمران، آيه 52؛ مائده، آيه 111) اگر کسي تسليم امر الهي باشد به آرامش (بقره، آيه 112)، بصيرت (نساء، آيه 66)، رحمت الهي (نحل، آيه 89)، نعمت خداوندي (نحل، آيات 120 و 122)، رهايي از ترس و خوف (يونس، آيات 83 و 84) و چندين نعمت و برکت ديگر مي رسد که از راه هاي ديگر به دست نمي آيد. 4- رضا به قضا: از ديگر نشانه ها و ارکان اساسي ايمان رضا به قضاي الهي است. رضاي بنده از خدا به معناي آن است که قضاي خدا را مکروه نداند (مفردات، ص 356، «رضي») و اين امر محقق نمي شود مگر آنکه بنده به قضاي الهي و کارهاي تکويني و احکام تشريعي او راضي باشد. (الميزان، ج 9، ص 375) رضا به قضا همان رضايت بنده از خدا و قضايي است که او تعيين مي کند و در جهان و جامعه و جان رخ مي نمايد. قضا، در لغت به معناي حکم (ترتيب العين، ج 3، ص 1490، «قضي»؛ لسان العرب، ج 11، ص 209، «قضي») و نيز به معناي تمام کردن کار آمده است. قضاي منسوب به خداوند، اخص از «قدر» است. (مفردات الفاظ قرآن کريم، راغب اصفهاني، ص 674، «قضي») و از آنجا که پديده ها در وجود و تحقق، مستند به خداوند متعال هستند، اگر خداوند، تحقق پديده را اراده کند و علل و شرايط آن تمام شود و راهي براي پديده باقي نماند مگر موجود شدن به تعيين الهي و از دايره ترديد و ابهام خارج شود، اين اراده، قضاي الهي ناميده مي شود. قضا، هم دردايره تکوين است (يوسف، آيات 40 و 41؛ انعام، آيات 60-57 و 62 و 67 و هم در دايره تشريع. (مائده، آيه 1) از نظر فلسفي نيز قضا خروج از ترديد و ابهام و ضروري شدن وجود از ناحيه علت تامه که واجب تعالي است، مي باشد؛ زيرا مقصود از قضا تمام شدن امر و تعيين و تعين پيدا کردن است. در روايات نيز همين معنا تاييد شده است، مانند روايت هشام بن سالم که گفته است: امام صادق(ع) فرمودند: ان الله اذا اراد شيئا قدره فاذا قدره قضاه، فاذا قضاه امضاه؛ خداوند وقتي چيزي را اراده کند آن را مقدر مي کند. پس از تقدير آن را قضا مي کند. خلاصه اينکه: قدر، مقدر را حتمي نمي کند و احتمال عدم وقوع دارد، اما هنگامي که مورد قضا واقع شد، چاره اي جز وجود و تحقق ندارد. (الميزان، ج 13، ص 75-72) به هر حال، از ارکان و نشانه هاي ايمان در شخص مسئله پذيرش قضاي الهي است. کسي که راضي به قضاي الهي نيست و بدان خشنود نمي شود و غرولند و شکوه مي کند و زمين و زمان را به خاطر بي تابي و عدم تحمل به هم مي ريزد، بايد در ايمانش شک و ترديد روا داشت. اصولااهل ايمان معتقد به قضاي الهي و راضي و خشنود به آن هستند. (يوسف، آيات 40 و 67 و 80) خداوند در آيات 22 و 23 سوره حديد مي فرمايد: هيچ مصيبتي نه در زمين و نه در نفسهاي شما به شما نرسد، مگر آنکه پيش از آنکه آن را پديد آوريم، در کتابي است. اين کار بر خدا آسان است تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگين نشويد و به آنچه به شما داده شادماني نکنيد و خدا هيچ خودپسند فخرفروشي را دوست ندارد. براساس آيات قرآن قضاي الهي حتمي و بي تاخير و بي تغيير و تخلف ناپذير است. (رعد، آيات 38 تا 40؛ بقره، آيه 117؛ آل عمران، آيات 47 و 59 و 154 و آيات ديگر) از اين رو اهل ايمان را به صبر بر قضاي الهي دعوت مي کند (طور، آيه 48؛ انسان، آيه 24) کسي که اهل ايمان است و همه وجود و هستي اش را با توکل بر خدا به خداوند تسليم و تفويض کرده است، راضي و خشنود به قضاي الهي است؛ زيرا مي داند که حضرت حق هيچ چيز را بي حکمت و بي مصلحت انجام نمي دهد و در هر کار و امر الهي حکمت و مصلحتي است. البته ممکن است اين حکمت و مصلحت براي او ناشناخته باشد و حتي در ظاهر امر نسبت به آن کراهت و ناخشنودي داشته باشد، اما وقتي به اهل حکمت و مصلحت الهي مي انديشد آن را مي پذيرد و رضاي به قضاي الهي مي شود. (بقره، آيه 216) همچنين از آيه 61 سوره بقره و 59 سوره توبه برمي آيد که رضايت از مقدرات الهي و قضاي خداوندي، تامين کننده خير و مصلحت واقعي انسان است هرچند که خود انسان از آن آگاه نباشد. پس انسان لازم است همواره رضايت خداوند را به جان و دل بخرد، اين گونه است که نوعي تراضي ميان خالق و خلق پديد مي آيد و انسان به درجه اطمينان و آرامش مي رسد. (فجر، آيات 27 تا 30) در قرآن براي مقام رضا آثار و برکاتي در زندگي مادي و معنوي و نيز دنيوي و اخروي بيان شده که بايد در جاي خود از آن بحث کرد و در اينجا به همين ميزان بسنده مي شود.به هر حال، اگر بخواهيم بدانيم اهل ايمان هستيم و يا در چه مرتبه اي از ايمان قرار داريم بايد به نشانه ها و ارکان ايمان نظر کنيم و خود را براساس اين معيار و ملاک بسنجيم تا معلوم شود چه اندازه اهل ايمان هستيم يا اصولااز ايمان طرفي نبسته ايم و تنها اهل اسلام زباني هستيم و هنوز ايمان در دل هاي ما راه نيافته و خانه نکرده است. روزنامه كيهان، شماره 21025 به تاريخ 16/1/94، صفحه 6 (معارف)

مقاله

جمع آوری و تدوین رسول غفارپور

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

رابطه علم و عمل

رابطه علم و عمل

علم و دانش بشری زمانی برای جامعه و مردم سودمند و مفید است که با عمل و اجرا همراه گردد یعنی عالم به علم و دانسته‌های خود عمل کرده و آن را با اشتیاق به دیگران نیز بیاموزد.
الخیر فی ماوقع

الخیر فی ماوقع

برای خیلی‌ها این پرسش مطرح می‌شود که چرا ما هر گاه با مصیبت و گرفتاری مواجه می‌شویم، و نخستین تحلیل و توصیف ما از آن این است که در آن خیری بوده است؟
No image

اشعار ناقوسیه

Powered by TayaCMS