از ذكر زباني تا ذكر عملي
فرشید آینه چی
ذکر یا تذکر، دیدن و به خاطر آوردن حقیقت مطلق یعنی خداوند است که هست واقعی و حقیقی است و میبایست مقصد و مقصود حرکت و تلاش و نیت و انگیزه آدمی باشد.
ذکر، به معنای یادآوردن چیزی است. البته به معنای هر آنچه بر زبان جاری شود نیز گفته میشود. باید دانست که «ذکر» همان «تذکر» در برابر «غفلت» و نسیان و فراموشی است. ذکر و تذکر میتواند به اشکال گوناگون تحقق یابد. ما وقتی از ذکر و تذکر سخن میگوییم اعم از تذکر زبانی یا به قلب مراد ماست. اما از نوع دیگر آن که ذکر عملی است کمتر سخن به میان میآید؛ زیرا این مرتبه از ذکر و تذکر، مرتبه و درجه ای است که کمتر به آن توجه میکنیم و حتی با آن آشنا هستیم.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا براساس آموزههای قرآنی به این مرتبه توجه داده و حقیقت و آثار آن را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
ذکر، شهودگرایی و غفلت زدایی
انسان وقتی سرگرم کاری است و بدان اشتغال دارد از دیگر امور غافل میشود. اصولاغفلت، غیر از فراموشی است؛ زیرا فراموشی نسیان است و نسیان به این تحقق مییابد که امری از خاطر آدمی بیرون رود و آن را از یاد ببرد. پس فراموشی و نسیان به معنای از یاد بردن از خاطر و ذهن است؛ اما غفلت به معنای ندیدن چیزی است که در برابر دیدگان است.
ما انسانها به طور طبیعی دچار نسیان و فراموشی میشویم و خیلی از امور بسیار شیرین و سخت را به مرور زمان از یاد برده و به دست فراموشی میسپاریم. همین نسیان هرچند که جنبه منفی دارد، ولی از جهاتی مثبت است؛ زیرا فشار مصیبتها و سختیها و دردها و انباشت آن در ذهن وخاطر هر کسی، او را خرد میکند. بنابراین، فراموشی به آدمی کمک میکند تا از فشار آنها برهد و به آرامش روانی دست یابد.
همچنین انسانها به سبب توجه بیش از اندازه به چیزی و اشتغال بدان، از امور دیگر غافل میشوند و آنچه را که در برابرشان قرار دارد نمیبینند. این گونه است که بی توجه به برخی از امور، کارهایی انجام میدهند که گاه بسیار خطرناک است.
براساس آموزههای قرآنی، آنچه در همه جا هست، خداوند است؛ زیرا خداوند تنها حقیقت هست در هستی است و دیگر چیزهایی که ما از آن به نام هستی یاد میکنیم، نمودی از هست خداوند میباشند. اما جلوه گری هست نما، در برابر دیدگان ما چنان است که از هست حقیقی غافل میشویم. این در حالی است که اولیای الهی پیش از آن که هست نما را ببینند، هستی واقعی را میبینند. از امیرمومنان علی(ع) روایت است که فرمود: ما نظرت الی شیء الاو رایت الله قبله و بعده و معه؛ به هیچ چیزی نظر نکردم، مگر آنکه قبل از آن چیز و بعد از آن چیز و با آن چیز خدا را دیدم.»
و نیز از آن امام (ع) نقل شده که فرمود: ما رایت شیئا الاو رایت الله قبله. و روی: معه و فیه. (قصار نهج البلاغه؛ اسرار الصلوه ، ملکی تبریزی، ص 56؛ شرح منظومه، سبزواری، ص 66؛ اسفار اربعه، ملاصدرا طبع سنگی، ج 1، ص 62؛ و طبع سربی، ج 1، ص 117)
اما بیشتر مردم سایهها را به جای شمس میبینند (فرقان، آیه 54) به این معنا که حقیقت خورشید را جز به دلیل سایه نمی بینند، این در حالی است که انسان پیش از آنکه به سایهها توجه یابد، باید خورشید هستی را بنگرد و ببیند.
ذکر به معنای تذکر، آن است که آدمی از این غفلت رهایی یابد و شهود واقعی داشته باشد. یعنی به جای آنکه سایهها و هست نماها، او را غافل کند، متوجه خورشید باشد و به آن سمت و سو حرکت کند و نیت و اعمالش را به قصد دست یابی به خورشید حقیقت در دست گیرد و اجازه ندهد تا سایهها و دنیا و مادیات او را به خود مشغول و سرگرم کند و از مسیر متاله (خدایی) شدن دور سازد یا بازدارد.
از نظر قرآن، ذکر هر آن چیزی است که آدمی را از این غفلت سایه دیدن بیرون آورد وخورشید را در آسمان حقیقت بنگرد و در پی آن برود. از این رو وقتی به مصادیق ذکر در قرآن توجه میکنیم، آیات قرآنی، نماز، حضرت محمد(ص)، کتب آسمانی و مانند آن به عنوان ذکر معرفی میشود؛ (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 328، ذیل واژه «ذکر») زیرا این امور آدمی را به حقیقت رهنمون میکند و غفلت را از برابر دیدگان و خاطر انسانی میزدایند.
در حقیقت هر آنچه که آدمی را از غفلت خداوند بیرون آورده و او را در برابر دیدگان و خاطرش میآورد، ذکر است؛ زیرا زمینه سازی شهود واقعی میشود و از شهود امور هست نما و سایهها بیرون میبرد و اجازه میدهد تا چکاد هستی را ببیند و آن حقیقت را کمال مطلق مقصد خویش بشناسد و در پی آن برود و خدایی شود.
انواع ذکر و اشکال گوناگون آن
چنانکه گفته شد، ذکر یا تذکر، دیدن و به خاطر آوردن حقیقت مطلق یعنی خداوند است که هست واقعی و حقیقی است و میبایست مقصد و مقصود حرکت و تلاش و نیت و انگیزه آدمی باشد. اما آدمی به سبب حضور در جهان مادی گرفتار سایههای توهم آمیز هست نما میباشد. از این رو از حضور در محضر خداوند غافل میشود و با آنکه همواره تنها در بسیاری از مردم همانند شترمرغ سر در شنزار فرو میبرند و یا همانند کبک سر در برف کرده و گمان میکنند که چون چشمان ایشان از دیدن محروم شده، دیگران هم هیکل بیرون از شن و برف آنان را نمیبینند.
ما آدمیان چنان در سایه وهم انگیز خیال هست نماها گرفتار میشویم که خدای با آن عظمت را در برابر نمی بینیم. خورشید که همواره در برابر دیدگان ماست و ما توجهی به آن نداریم. این همان غفلتی است که میبایست از آن گریخت. خداوند در آیه 50 سوره ذاریات میفرماید: ففروا الی الله؛ به سوی خداوند بگریزید. در این آیه بیان نمی شود از چه چیزی بگریزید بلکه تنها میفرماید به سوی خداوند بگریزید؛ زیرا اگر خوب دقت شود، دانسته میشود که باید از همه چیز گریخت؛ چرا که تنها حقیقت هست در هستی خداوند است و دیگر چیزها تنها دامهای خیالی از ظلمات است که آدمی را از حقیقت خداوندی باز میدارد.
انسان میبایست همه توجه خود را متوجه خداوند کند و به هر چه مینگرد، خداوند را ببیند و از آن غافل نشود. از این رو خداوند میفرماید: فاینما تولو فثم وجه الله، به هر کجا رو آورید پس آن سمت، وجه الله است (بقره، آیه 115)؛ حقیقتی در جهان جز خداوند نیست و همه سمت و سوها همان سمت الهی است، ولی ما از آن غافل میشویم و دیدگان ظاهر و باطن ما از این حضور در محضر خداوندی کور میشود و پرده و حجاب غفلت بر آن افکنده میگردد. (بقره، آیه 7) انسان برای رهایی از این غفلت و افتادن در دام سایهها و هست نماها، باید همه ابزارهای توجه خود را به کارگیرد. از مهم ترین ابزارهای ذکر و تذکر میتوان به چشم (کهف، آیه 101)، گوش (همان)، قلب (کهف، آیه 82؛ زمر، آیه 22) و زبان (اعراف، آیه 205 مقصود از «من القول» ذکر در آیه با زبان است. نگاه کنید: الجوهر الثمین، ج2، ص450) اشاره کرد.
در حقیقت خداوند در هر انسانی، ابزارهای رهایی از غفلت از ذکر الله و توجه یابی به آن را فراهم آورده است و کسی نمیتواند مدعی شود که در دام اوهام سایهها و هست نما افتاده و از دیدن خورشید حقیقت ناتوان و عاجز بوده است.
مراتب ذکر
از نظر قرآن، ذکر و توجه یابی به خداوند میتواند درجات و مراتبی چند داشته باشد. به این معنا که ابزارهای شناختی انسان متعدد و دارای مراتب است و مراحل شناختی و در نتیجه توجه یابی او نیز متعدد و دارای درجات و مراتب خواهد بود.
براین اساس، اگر انسان در مرحله شناخت حسی است، میتواند با گام نهادن در ذکر حسی راه کمال و توجه یابی را آغاز کند. این گونه است که زبان به عنوان ذکر حسی در مرحله اول قرار میگیرد.
در مرحله دوم شناخت شهودی و باطنی است که در این مرحله نیز ذکر قلبی و باطنی انجام میگیرد. خداوند در آیه 205 سوره اعراف به این دو مرحله از ذکر حسی و باطنی یعنی ذکر زبانی و قلبی اشاره کرده است.
مرحله سوم، ذکر عملی است؛ زیرا انسان موجودی ترکیبی از جسم و جان است. بر این اساس، اگر بخواهیم از ذکر کمال سخن بگوییم، باید به ذکر ترکیبی اشاره کنیم. بر این اساس، همان گونه که جسم از طریق ذکر حسی به خداوند متوجه میشود، با ذکر قلبی، جانش متوجه اوست. این حالت تنها در مقام عمل تحقق مییابد؛ زیرا مقام عمل مقتضی توجه کامل جسم و جان است. بنابراین شخصی که کاری را با نیت خداوند انجام میدهد، همه جوانح و جوارح او متوجه خداوند خواهد بود.
خداوند در سوره انسان با اشاره به مقام ذکر عملی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به مومنان میآموزد که چگونه میتوانند ذکر کامل را در مقام عمل تجربه کنند. در این سوره به سیره عملی اهل بیت(ع) اشاره شده و از مردم خواسته میشود تا همانند این اسوههای حسنه و کامل، عمل کنند.
خداوند درباره توجه یابی و ذکر عملی اهل بیت(ع) میفرماید: «آنان به محبت خداوند، مسکین و یتیم و اسیر را طعام میخورانند. به درستی که شما را برای وجه الله اطعام کردیم و از شما پاداش و تشکر نخواستیم.» (انسان، آیات 8 و 9) عمل ایشان مبتنی بر وجه الله است و این همان ذکر عملی کامل است که همه انسانها باید به آن درجه برسند. البته این درجه خاص ابرار و مخلصین است. (انسان، آیه 5)
غفلت و نسیان زدایی با ذکر عملی
چنان که گفته شد، ذکر دو کارکرد مهم دارد: گاهی ذکر موجب میشود تا انسان متوجه اموری شود که در برابر اوست و آنان را نمی بیند. به عنوان نمونه خورشید حقیقت در برابر اوست ولی چون مشغول دنیا و مادیات است، متوجه این حقیقت نورانی نمیشود، مگر آنکه آن را از دست دهد و از چشم نهان گردد. آن گاه است که در مییابد اگر این خورشید حقیقت نبود، هیچ چیزی نمودی نمییافت و این سایههای رنگارنگ در عالم هستی، همه به سبب حضور و وجود خورشید حقیقت است.
گاه دیگر، انسان در شرایطی قرار میگیرد که از خاطر و یاد وی میرود که خورشید حقیقتی هست. و این فراموشی و نسیان نیز عاملی است که انسان از حقیقت باز میماند. ذکر و تذکر، کاری که انجام میدهد، اینکه غفلت زدایی و نسیان زدایی از بشر میکند.
اما مهمترین عامل در غفلت زدائی و نسیان زدایی ذکر عملی میباشد، زیرا همه وجود آدمی را با خود درگیر میکند و جوانح و جوارح را به خود مشغول میدارد. این گونه است که از نظر حسی و قلبی متوجه امر میشود.
هر کسی که بخواهد به ذکر دایم دست یابد، میبایست در مقام ذکر عملی در آید. ذکر عملی همانند شکر عملی کارکرد و آثار بسیاری دارد.
چنانکه از آیات قرآنی برمی آید، شکر زبانی و شکر قلبی مفید و سازنده است؛ ولی شکر کامل، شکر عملی است. شکر عملی به این است که انسان از نعمتی که خداوند به او داده است برای رسیدن به درجه خدایی شدن بهره برد.
از نظر قرآن، ذکر عملی از مصادیق ذکر کثیر در برابر ذکر قلیل است (طه، آیات 52 تا 43)؛ زیرا همه وجود آدمی را به خود مشغول میکند و همواره خداوند در همه عرصهها و اهداف و انگیزهها و اعمال، حضور جدی و واقعی دارد و کارها تنها به قصد انجام عبودیت و اطاعت و متاله شدن انجام میگیرد. از این رو چیزی از دنیا و هست نما و سایهها او را از حقیقت خورشیدی که در پس آن این امور را نشان میدهد، غافل نمی سازد و سرگرم نمی کند: رجال لاتلهیهم تجاره و لابیع عن ذکر الله و اقام الصلوه و ایتاء الزکوه یخافون یوماً تتقلب فیه القلوب و الابصار.(نور، آیه 73)
این گونه است که قیام و قعود و خواب و بیداری ایشان همواره به نیت متاله (خدایی) شدن و وجه الله است. (آل عمران، آیات 190 و 191) و حقیقت خورد و خواب و خوراک و مادیات را در وجه الله مییابند و دنیا ایشان را هیچ گاه به نسیان و فراموشی و غفلت نمیافکند.
هر چند در سیر الی الله باشند، ولی خود سیر، ایشان را دچار غفلت نمی کند (کهف، آیات 62 و 36) بلکه همواره هوشیار و متوجه هستند. این در حالی است که بسیاری از مردم یا سرگرم جاده میشوند یا سرگرم نشانهها و علایمی که در جاده نصب شده است. هر آن چیزی که مردم را از اصل باز دارد حتی اگر نشانههای راهنمایی در مسیر راه حق باشد، عامل غفلت است و میبایست از آن پرهیز کرد.
در احوال بزرگان آمده است که آنان برای اینکه مردم به ایشان گرایش نیابند و همانند ابوحنیفه مردم را از خانه و بیوت الله دور نسازند، کرامت هایی را که داشتهاند، با ارجاع به خانه اهل بیت(ع) انجام میدادند؛ زیرا خود را تابلوهای راهنمایی میدانستند که میبایست مردم را به خانه اهل بیت(ع) برساند. پس اگر دیدند که مردم به این تابلوها دل خوش داشتند و در برابرش ایستادند، از خدا مرگ خویش را میخواستند؛ زیرا این تابلو اگر تاکنون راهنمای مردم بود، اکنون خود، عامل توقف، انحراف و تصادف و هلاکت شده است. پس میبایست این تابلوها به عنوان عناصر زیانبار حذف شود؛ زیرا عامل غفلت از رسیدن به مقصد و مقصود بودند.
به هر حال، ذکر عملی به معنای توجه یابی همه وجود آدمی از جسم و جان به سوی خداوند و متوجه سازی همه هستی خود به سوی وجه الله میباشد. اگر این تحقق یابد، آدمی در مسیر درستی گام برداشته و به حقیقت ذکر رسیده است. آثار و برکات چنین ذکری، خدایی شدن و متاله گشتن است که البته آثار ظاهری و باطنی و مادی و معنوی و نیز دنیوی و اخروی بسیار دیگری بر آن مترتب میشود که از آن جمله میتوان به آرامش تن و دلها (زمر، آیه 32)، بصیرت (اعراف، آیه 102)، تامین منافع (جمعه، آیه 9)، پیروزی (انفال، آیه 54)، رهایی از بیهودگی و بیهوده گویی (شعراء، آیات 422 تا 622)، خروج از ظلمات (احزاب، آیات 41 و 34)، نورانیت (نور، آیات 35 و 63)، رعایت حلال و حرام (عنکبوت، آیه 54)، عظمت (همان)، هدایت (همان)، قداست (حج، آیه 40) و مانند آن اشاره کرد.