2 آذر 1396, 13:28
گاهی امر بر انسان مشتبه می شود و «کَلّ بر مردم بودن» را «توکل» می پندارد. در حالی که بر اساس روایات، بدترین مردم کسی است که سربار دیگران باشد: «ملعون من ألقی کَلَّه علی الناس»[1] و از این رو برخی از علمای دین کَلِّ بر مردم بودن را حرام دانسته اند.
انسان نباید در مسافرت و حالات دیگر مزاحم و سربار دیگران باشد و با همراه نداشتن زاد و توشه، به عنوان توکل خود را بفریبد، چنانکه گفته اند: برخی در سفر حج بدون زاد و توشه حرکت می کردند و بر این عقیده بودند که انسان متوکل بر خدا نیازی به زاد و توشه ندارد.
البته آنچه گفته شد، در باره متوسطان از مؤمنان است و گرنه حساب اوحدی از انسانها از دیگران جداست و ممکن است انسان به جایی برسد که ره توشه او همان توکل بر خدا باشد و اصلا به اسباب عادی اعتنا و اعتماد نداشته باشد، چنانکه حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) در برخی جنگها بدون زره به میدان می رفتند و یا برخی شبها به تنهایی به گشتزنی می پرداختند و هنگامی که قنبر، غلام آن حضرت، سِرّ آن را پرسید، فرمودند این حاصل یقین است: «عن أبی عبدالله (علیه السلام): کان قنبر غلام علی یحبّ علیّاً (علیه السلام) حبّاً شدیداً فإذا خرج علی صلوات الله علیه خرج علی إثْره بالسیف فرآه ذات لیلة، فقال: یا قنبر ما لَکَ؟ فقال جئت لأمشی خلفک یا أمیرالمؤمنین. قال: ویحک أمن أهل السّماء تحرسنی أو من أهل الأرض؟ فقال: لا بل من أهل الأرض. فقال: إنّ أهل الأرض لا یستطیعون لی شیئاً إلاّ بإذن الله من السّماء فارجع فرجع»[2]. گاهی انسان براثر یقین چنان اعتماد و توکلی پیدا می کند که منطق او ﴿إن مَعِی ربّی سیهدین﴾[3] است ولی گاهی در حال عادی به سر می برد و باید هر یک از «توکل» و «تسبّب» را در جای خود حفظ کند؛ یعنی، در همه بخشهای کار و در همه کارهای خود هم اهل توکل بر خدا باشد و هم اسباب لازمِ فعل را فراهم کند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان