كلمات كليدي : اصرار، گناه، گناهان كبيره، استهزاء
نویسنده : اصغر صفرزاده
گناهان کبیره، گناهانی هستند که در قرآن و روایات به کبیره بودن یا عذاب آنها تصریح شود که در صورت استغفار و تصمیم بر عدم برگشتن بسوی آنها دیگر گناهان ـ گناهان صغیره ـ نیز به لطف و عنایت الهی بخشوده میشود. از جمله گناهانی که در قرآن و سنت به کبیره بودن آنها تصریح شده است اصرار بر گناهان حتی صغیره است که گناه صغیره را تبدیل به کبیره میکند.[1]
تعریف اصرار بر گناه
«صُرّّ» بمعنی بستن و گره زدن است. کیسه را هم به آن جهت صُرّه میگویند که پول در آن گره زده و بسته میشود. اصرار هم معنای ثبات و دوام را میرساند. اصرار به گناه را نیز بدان لحاظ اصرار گویند که گوئی گناه را به گناه یا گناه را به خود بسته است.[2]
در اصطلاح اندیشمندان علم اخلاق و فقه، اصرار آن است که گناه معینی را مکرر بجا آورد، بدون اینکه بعد از هر مرتبه پشیمان شده، توبه کند یا گناه از او به طور کلی زیاد سر زند و پیشه و عادت او گردیده باشد هرچند از انواع متعدد گناهان باشد.
بعضی از فقها نیز بر این باورند که بجا آوردن گناه صغیره یک مرتبه با قصد انجام دوبارۀ آن اصرار است؛ یعنی مجرد تصمیم به تکرار آن گناه، اصرار است و بعضی دیگر فرمودهاند که ترک توبه از گناهی که کرده اصرار است هر چند آن را تکرار نکند و تصمیم بر تکرارش نیز نداشته باشد.
ولی آنچه بنظر می رسد این است که صدق اصرار در این دو صورت اخیر چه از حیث لغت و چه از حیث عرف مشکل است .[3]
اصرار بر گناه از منظر قرآن و سنت
خدای تعالی در توصیف سالکان بسوی آخرت، یکی از اوصاف آنها را عدم اصرار بر گناه و عمل زشتی که قبلاً انجام دادهاند بر میشمارد:
«ولم یصرّوا علی ما فعلوا و هم یعلمون»[4] و استغفار و توبه را به اصرار نداشتن بر گناه مقید میسازد.
ابو بصیر از حضرت صادق (ع) نقل نموده که آن حضرت فرموده است:
«به خدا قسم که خداوند چیزی را از عبادت و طاعت بنده نمیپذیرد در حالیکه آن بنده بر چیزی از گناهان مصرّ باشد».[5]
دلالت این حدیث هم بر کبیره بودن اصرار پر واضح است. زیرا گناه صغیرهای که به واسطه ترک کبائر و انجام واجبات، خود به خود برطرف و آمرزیده شده است چگونه مانع پذیرفته شدن طاعات و عبادات میگردد؟! پس معلوم میشود اصرار بر گناه، خود کبیره است که سبب پذیرفته نشدن سایر عبادات است.
در بعضی از روایات به صراحت، آن را از بزرگترین گناهان کبیره شمرده، دوری آن را از پیروان خویش خواستهاند. از آن جمله امام علی(ع) میفرماید:
«بترس و دوری کن از اصرار بر گناه، زیرا اصرار از بزرگترین گناهان کبیره و عظیمترین جرائم است».[6]
آثار اصرار بر گناه
1ـ بی فایده بودن یاد خدا
اصرار بر گناه و تکرار آن حالتی در روح انسان به وجود میآورد که با آن وضعیت، دیگر یاد خدا هم فایدهای نخواهد داشت و آن حالت عبارت است از سبک شمردن امر الهی و بیپروا بودن در هتک حرمت او و خود را در پیشگاه مقدسش بزرگ شمردن و بدیهی است که با پدید آمدن چنین حالتی در انسان، دیگر روح بندگی در وجود او باقی نمانده، در نتیجه یاد خدا هم اثر و نتیجهای نخواهد بخشید. البته باید دانست که این جریان در صورتی است که تکرار گناه و اصرار بر آن، از روی علم و عمد باشد و لذا فرمود: «و هم یعلمون»[7].
2ـ عاقبت به شر شدن
از طرفی بر اثر اصرار برگناه و تکرار آن، محبت آن گناه در دل او ریشه دوانیده، یاد آن گناه بر قلب او غلبه میکند. بنابراین چون هنگام مرگ رسد صورت آن گناه در نظرش مجسم میشود و میل به انجام آن در او پیدا میگردد و در همان حال که توّجه روحش به عالم طبیعت و روى دلش بسمت دنیا است جانش گرفته میشود. چنین کسى که سرش را بطرف دنیا برگردانیده و قبض روح شده است از لقاء پروردگار محجوب و در پرده خواهد بود و آنگاه که انسان از خدایش محجوب گشت عذاب بر او نازل مىشود و آثار گناهانش ظاهر میگردد، چون انسان بر همان چیزى که بر آن زندگى میکند میمیرد و بر آنچه که بر آن مرده، زنده مىشود. همانطور که پیامبر اکرم(ص) فرموده است.[8]
3ـ مانع فهم
از جمله موانع درک و فهم و کاهش معرفت این است که شخص بر انجام گناهى اصرار ورزد که این باعث زنگار و تیرگى قلب شده، صفا و نورانیت آن را که از ابزار مهم درک و فهم است میزداید: درست مانند کثافات که روى آینه باشد.[9]
4ـ استهزاء و مسخره کردن خود
امام باقر علیه السّلام میفرماید:
«کسیکه از گناه توبه کرده، مانند کسى است که گناه نکرده است اما کسىکه بر گناه اصرار دارد و استغفار مىکند، مانند کسى است که خود را استهزاء کرده است».[10]
5ـ ظلمانی کردن قلب:
اصرار بر گناه را به آبى تشبیه کردهاند که بطور مداوم قطره قطره بر سنگى بچکد. این آب بالأخره در سنگ اثر مىکند در حالىکه اگر همان مقدار آب یک دفعه بر آن سنگ ریخته شود در آن تأثیرى نخواهد داشت و به همین دلیل پیامبر گرامى اسلام صلى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:
«محبوبترین اعمال نزد خداوند با دوامترین اعمال است اگر چه کم باشد». [11]
طبق قاعده ـ هر چیزى با ضدش شناخته مىشود[12]ـ از این حدیث چنین استفاده مىشود که فقط عمل دائمى تأثیر گذار است اگر چه کم باشد. گناهان کوچک هم اگر دوام یابند در ظلمانى کردن قلب تأثیر بسزایی خواهند داشت.[13]
6ـ از کف دادن ملکۀ عدالت
عدالت، انجام واجبات و ترک محرمات وعدم اصرار بر گناهان است که با اصرار بر آنها و سقوط این ملکه، وی فاسق گشته، دیگر حتی شهادت او در محاکم قضایی نیز از درجۀ اعتبار ساقط است.
7ـ از کف دادن قوۀ تشخیص
امام باقر علیه السّلام میفرماید:
«چیزى براى قلب فساد آورتر از گناهش نیست، قلب مرتکب گناه مىشود و بر آن اصرار مىورزد تا بالایش را پائین مىگرداند (وارونه مىشود و معکوس مىفهمد و حق و باطل را بجاى هم مىگیرد)».[14]
تعیین اصرار، عرفی است
مشخص است که تکرار و زیادی گناه به چند مرتبه حاصل می شود اما تعیین تعداد آن به نظر عرف است و میزان معینی برای آن نیست. زیرا به اختلاف گناهان صغیره و نزدیکی و دوری آنها از کبائر، مختلف میشود. بعضی به سه بار کبیره است و بعضی به بیشتر و برخی به کمتر. به هر حال تعیین آن به نظر عرف است.[15]
منشأ اصرار بر گناه
اصرار بر گناه یا ناشى از تباهى و خواری یکى از دو قوه (شهوت و غضب) و خروج یکى از این دو از اطاعت قوه عاقله است یا از فساد هر دو قوه با هم پدید مىآید و در این صورت از رذائل هر دو قوه به شمار می آید و هر چه دلالت بر نکوهش مطلق گناه یا بر ذم هر یک از افراد معیّن آن داشته باشد بطریق أولى و با تأکید بیشتر بر نکوهش اصرار بر گناه دلالت دارد.[16]
درمان اصرار بر گناه
اما علاج اصرار بر گناه و دواء براى دستیابى به توبه، نیاز به تحصیل اسباب آن دارد و آن عبارت است از علم و تذکر و مجاهدت با عمل. اما علم به این است که بداند آنچه بهتر و پایدارتر است آن سراى آخرت است و گناهان موجب شقاوت و بدبختى بس بزرگ براى او در دنیا و آخرت خواهد بود و آنچه که انسان را از این شقاوت عظمى نجات می بخشد و محبت حضرت حق تعالى را کسب می کند و آدمى را بجوار حضرت ذو الجلال و لقاء او می رساند توبه است.
از اینکه بگذریم باید دانست که علم با غفلت نفعى بحال آدمى ندارد مگر اینکه انسان متذکر شود و علامت فکر سودمند این است که آن فکر در تغییر و تحول احوال آدمى اثر بگذارد و در عواقب سوئى که بخاطر زیاده روى در منافع زودرس دنیائى در انتظارش هست او را به تفکر وا دارد و همیشه متذکر آن بوده در اطراف آن نهایت تفکر را بکند. آنگاه شروع به توبه کند که مراتب و مراحل آن در کتابهای اخلاقی بیان شده است.[17]
نتیجه اینکه اصرار بر گناه ولو صغیره از گناهان کبیره بوده، سم مهلکی بر پیکره روح و روان انسان است که حالت بندگی را از او ربوده، نام و یاد خدای تعالی هم ثمرهای نمیبخشد.