نویسنده: علامه فیض کاشانی
در بیان صفات رذیله و اخلاق ناپسندیده روح که از اعمال سیّئه بدن و اعضا ناشى مىشود و در مقابل صفات حمیده و اخلاق پسندیده است
و آن نیز بعضى از قبیل اصول و امّهات است که دیگرها از آن متولد
مىشود، و بعضى از قبیل فروع و نتایج است که از آن اصول و امّهات
ناشى مىشود. و ما بر ذکر اصول اقتصار مىکنیم؛ چرا که به ترک اصول،
فروع نیز ترک کرده مىشود. و آن ده است:
1) جزع و بىتابى: جزع و بىتابى که در مقابل صبر است بر مصیبت. حقتعالى مىفرماید که پیغمبران گفتند در وقتى که آزارها به ایشان رسید از قوم:
«وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما آذَیْتُمُونا»[1]؛
یعنى هر آینه صبر مىکنیم بر آزارها که از شما به ما مىرسد.
و در حدیث آمده:
«مَنْ لَمْ یَصْبِرْ عَلَى الْمُصِیبَةِ[2] جَرَى عَلَیْهِ الْقَضَاءُ وَ هُوَ
ذَمِیمٌ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ أَجْرَهُ»[3]؛ یعنى هر که صبر نکند بر مصیبت، قضا بر او
جارى گردد و او مذموم باشد و اجر او باطل.
2) سستى در عبادت: کاهلى در عبادت است که در مقابل صبر است بر طاعت.
حقتعالى در شأن منافقان مىفرماید:
«وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى »[4]؛
یعنى هرگاه بایستند به نماز، بایستید از روى کاهلى و نماز بر ایشان دشوار باشد.
3) پیروى از هواى نفس: متابعت هوى است که در مقابل صبر است از معصیت. حقتعالى مىفرماید:
«أَ فَمَنْ کانَ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ »[5]؛
یعنى آیا آن کس که بر دلیلى است روشن از پروردگار خود، مثل آن کسى است که زینت داده شده از براى او عمل بد او و پیروى کردهاند خواهشهاى خود را؟
و در قرآن و حدیث چندین موضع مذمت متابعت هوا شده. و در حدیث آمده:
«احْذَرُوا أَهْوَاءَکُمْ کَمَا تَحْذَرُونَ أَعْدَاءَکُمْ؛ فَلَیْسَ شَیْءٌ أَعْدَى لِلرِّجَالِ مِنِ اتِّبَاعِ أَهْوَائِهِمْ وَ حَصَائِدِ أَلْسِنَتِهِمْ»[6]؛
یعنى حذر کنید از هواهاى خود همچنان که حذر مىکنید از دشمنان خود، پسنیست چیزى که دشمنتر باشد مردان را از متابعت هوا و گفتن آنچه مىآید بر زبان از سخنهاى پریشان که به معصیت مىانجامد.
4) عجب و خودبینى: عُجب و خودبینى و عظیم شمردن خصال و اعمال خود و
منّت نهادن بر خداى در طاعت و غافل بودن که توفیقات و نعمتها
همه از جانب خداست. و بالجمله، کفران نعمتى که در مقابل شکر قلبى
است. حقتعالى مىفرماید:
«وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً »[7]؛
یعنى گمان مىبرند که ایشان کار خوب مىکنند.
بدتر از گناه
و در حدیث آمده:
«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى عَلِمَ أَنَّ الذَّنْبَ خَیْرٌ لِلْمُؤمِنِ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَوْ لاَ ذَلِکَ مَا ابْتُلِیَ مُؤمِنٌ بِذَنْبٍ أَبَداً»[8]؛
یعنى حقتعالى مىدانست که گناه، مؤمن را بهتر از عُجب است.و اگر این نمىبود، هرگز مؤمن به گناهى مبتلا نمىگردید.
و در حدیث دیگر آمده: «مردى عملى ناشایسته مىکند و ترسان است، پس کار خوبى مىکند و عُجبى داخل او مىشود. پس او در حال اول که با ترس است بهتر است از حال عُجب»[9].
5) حسادت: حسد بردن است بر اهل نعمت دنیوى و اخروى و ساخط[10]
بودن و شکایت داشتن از خداى، به دل یا به زبان در اِنعام بر غیر، که در
مقابل رضا و تسلیم است. حقتعالى در شأن منافقان مىفرماید:
«أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ »[11]؛
یعنى بلکه حسد مىبرند مردمان را بر آن چیزى که حقتعالى داده است به ایشان از فضل خود.
آفت ایمان
و در حدیث آمده:
«الْحَسَدُ یَأْکُلُ الاْءِیمَانَ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ»[12]؛
یعنى حسد ایمان را مىخورد همچنان که آتش، هیزم را مىخورد. و در حدیث دیگر آمده که «آفت دین حسد است»[13].
6) حرص بر دنیا: حرص داشتن و سعى بلیغ نمودن است در امور دنیا و غصه
خوردن به جهت آن، که در مقابل توکّل است. حقتعالى مىفرماید:
«فَلا تَغُرَّنَّکُمُ ذالْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللّهِ الْغَرُورُ »[14]؛
یعنى فریب ندهد شما را زندگى دنیا و فریب ندهد شما را فریب دهنده، یعنى شیطان.
هلاکت انسان
و در حدیث آمده:
«إِنَّ الدِّینَارَ وَ الدِّرْهَمَ أَهْلَکَا مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ وَ هُمَا مُهْلِکَاکُمْ»[15]؛
یعنى زر و سیم هلاک کرد آنهایى را که پیش از شما بودند و این دو نیز، هلاک کننده شمایند.
پیله حرص
و در حدیث دیگر آمده: «مَثل حریص بر دنیا مَثل کرم پیله است؛ هر چند برخود بیشتر مىتند، دورتر مىشود از بیرون آمدن تا آنکه بمیرد از غم»[16].
7) تظاهر و ریا: ریاکردن است در عبادتها و کردن کارهاى آخرت براى دنیا
و جلب مدح و ثنا، که در مقابل اخلاص است. حقتعالى در وصف منافقان
مىفرماید: «یُراؤنَ النّاسَ »[17]؛ یعنى عبادت خود را به مردمان مىنمایند.
کارى براى غیر خدا
و در حدیث آمده:
«إِیَّاکَ وَ الرِّیَاءَ؛ فَإِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِغَیْرِ اللَّهِ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَى مَنْ عَمِلَ لَهُ»[18]؛
یعنى بپرهیز از ریا، پس به درستى هر که عمل کند از براى غیر خدا، وا مىگذارد حقتعالى او را به آن کس که عمل از براى او کرده.
و در حدیث قدسى آمده: «هر که با من شریک کند غیر مرا در عبادت، از او قبول نمىکنم. قبول نمىکنم مگر آنچه را که خالص باشد از براى من»[19].
8) خشم و غضب: غضب است که در مقابل حلم است. و آن از جاى در آمدن
است براى امور دنیا و طلب انتقام نمودن در رسیدن مکروهى از کسى.
حقتعالى در ثناى قومى مىفرماید: «وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ »[20]؛
یعنى هرگاه به غضب در آمدند، مىآمرزند و در صدد انتقام در نمىآیند.
یاد خدا در خشم
و در حدیث آمده که در تورات مکتوب است:
«یَا ابْنَ آدَمَ! اذْکُرْنِی فِی غَضَبِکَ أَذْکُرْکَ فِی غَضَبِی[21] وَ لاَ أَمْحَقْکَ فِیمَنْ أَمْحَقُ وَ إِذَا ظُلِمْتَ بِمَظْلِمَةٍ فَارْضَ بِانْتِصَارِی لَکَ؛ فَإِنَّ انْتِصَارِی لَکَ خَیْرٌ مِنِ انْتِصَارِکَ لِنَفْسِکَ»[22]؛
یعنى اى فرزند آدم مرا یاد کن در وقت غضب خود تا من تو را یاد کنم
در غضب خود و تو را هلاک نکنم در جمله آنهایى که هلاک مىکنم. و
هر گاه ستمى به تو رسید پس راضى شو به انتقام من از براى تو؛ پس به
درستى که انتقام من از براى تو بهتر است از انتقام خودت براى خود.
فساد ایمان
و نیز در حدیث آمده:
«الْغَضَبُ یُفْسِدُ الاْءِیمَانَ کَمَا یُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ»[23]؛
یعنى غضب ایمان را فاسد مىکند همچنان که سرکه عسل را. و در حدیث دیگر آمده که «غضب کلید هر شرّى است»[24].
9) تکبر و فخرفروشى: تکبّر نمودن و در مردمان به چشم حقارت نگریستن و خود را عظیم شمردن، که در مقابل تواضع است. حقتعالى مىفرماید: «کَذلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبّارٍ »[25]؛ یعنى همچنین مُهر مىکند خداى تعالى بر هر دل متکبر جبر کننده.
رداى خدا
و در حدیث آمده:
«الْکِبْرُ رِدَاءُ اللَّهِ فَمَنْ نَازَعَ اللَّهَ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ أَکَبَّهُ اللَّهُ فِی النَّارِ»[26]؛
یعنى کبر رداى خداست عز و جل ، پس هر که منازعه کند خداى را در چیزى از آن، حقتعالى او را سرنگون در آتش اندازد.
10) حب دنیا: حبّ دنیا و غافل بودن از خدا، و دراز کردن اَمل و فراموش کردن اَجل، که در مقابل زهد است. و این امورى است که بنده را از همه خیرات محروم مىسازد. حقتعالى مىفرماید:
«وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ حَتّى جاءَ أَمْرُ اللّهِ وَ غَرَّکُمْ بِاللّهِ الْغَرُورُ »[27]؛
یعنى و فریب داد شما را آرزوها تا آنکه آمد امر خداى ـ یعنى مرگ ـ و فریب داد شما را به خداى، فریب دهنده.
سرآمد گناهان
و در حدیث آمده:
«حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ»[28]؛
یعنى دوستى دنیا سَرِ هر گناهى است.
غم دنیا و آخرت
و نیز در حدیث آمده:
«مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الدُّنْیَا أَکْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ َعَالَى الْفَقْرَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ شَتَّتَ أَمْرَهُ وَ لَمْ یَنَلْ مِنَ الدُّنْیَا إِلاَّ مَا قُسِمَ لَهُ. وَ مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الاْخِرَةُ أَکْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْغِنَى فِی قَلْبِهِ وَ جَمَعَ لَهُ أَمْرَهُ»[29]؛
یعنى هر که صبح و شام کند و دنیا بزرگتر امرى باشد او را که در غم آن باشد، بدارد حقتعالى فقر را میان هر دو چشم او و پریشان سازد کار او را و نرسد از دنیا مگر آنچه را که روزى او شده باشد. و هر که صبح و شام کند و آخرت بزرگتر امرى باشد او را که در غم او باشد، بگرداند حقتعالى بىنیازى را در دل او و جمع کند از براى او کار او را.