كلمات كليدي : حلم، حليم، قرآن، بردبار، ابراهيم، اسماعيل، شعيب
نویسنده : کاظم احمدزاده
"حلیم" از اسماء و صفات خداوند متعال و به معنای مهلت دادن و شتاب نکردن بر عقوبت نسبت به گناه است.[1] و "حلم" در لغت به معنای نگهداری نفس و طبع از هیجان، خشم و غضب است.[2]
در قرآن یازده مورد خدای متعال به عنوان "حلیم" همراه با اسامی دیگر مانند: «علیم»، «غفور»، «غنی»، «شکور» توصیف شده است، همچنین در قرآن حضرت ابراهیم (ع) و اسماعیل (ع) به این صفت نیکو ستوده شده اند:
« إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لأوَّاهٌ حَلِیمٌ »[3]
«به یقین ابراهیم مهربان و بردبار بود »
زمانی که ابراهیم (ع) فرزند صالحی را از درگاه احدیت درخواست میکند:
«رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ »
«پروردگارا! به من از صالحان ببخش »[4]
حاجتش با بشارت فرزندی حلیم به اجابت میرسد:
«فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ »
«ما ابراهیم را به نوجوانی بردبار و صبور بشارت دادیم »[5]
و در داستان ذبح اسماعیل (ع) آمده است که پدرش گفت:
« سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ »
«به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت »[6]
و بعد از آزمون الهی معلوم شد که اسماعیل واقعاً حلیم و بردبار است،[7] بنابراین حلم از فضائل انسانهای صالح و شایسته بحساب میآید.
آثار حلیم بودن خداوند در دنیا:
1- عذاب نکردن مشرکان و فرصت توبه برای آنان:
خداوند متعال در آیات 41 تا 44 سوره اسراء بعد از بیان اعتقادات و نسبتهای ناروای مشرکین نسبت به انتخاب شدن فرشتگان به عنوان دختران خدا! و سرزنش آنان، در آخر میفرماید:
«...إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا »
یعنی خداوند حلم و حوصلهاش بسیار است و در عقوبت مشرکان عجله نمیکند بلکه آنان را مهلت میدهد تا هر کسی را که توبه کرده و به سویش بازگردد، بیامرزد.[8]
2- متلاشی نشدن آسمانها و زمین تا مدت معینشان:
« إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا »[9]
«خداوند آسمانها و زمین را نگه میدارد تا از نظام خود منحرف نشوند و هرگاه منحرف گردند کسی جز او نمیتواند آنها را نگه دارد او بردبار و آمرزنده است »
مقتضای حلیم و غفور بودن این است که آسمانها و زمین را از اینکه مشرف به زوال شوند تا مدتی معین نگه دارد.[10]
اثر حلم و بردباری با دیگران:
« وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ »[11]
«هرگز نیکی و بدی یکسان نیست بدی را با نیکی دفع کن ناگاه (خواهی دید) همان کسی که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است »
این آیه به یکی از آثار درخشان حلم و خویشتن داری اشاره میکند که به وسیله حلم و مدارا میتوان جهل و خشونت را دفع کرد و بدین وسیله دشمنان سرسخت را همچون دوستان، گرم و صمیمی کرد.[12]
شعیب (ع) فردی حلیم و بردبار:
« قَالُواْ یَا شُعَیْبُ أَصَلاَتُکَ تَأْمُرُکَ أَن نَّتْرُکَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاء إِنَّکَ لَأَنتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ »[13]
«گفتند ای شعیب! آیا نمازت به تو دستور میدهد که آنچه را پدرانمان میپرستیدند ترک کنیم، یا آنچه را میخواهیم در اموالمان انجام ندهیم؟! تو که مورد بردبار و فهمیدهای هستی!»
بعد از اینکه حضرت شعیب (ع) قوم خود را از پرستش بتها، کم فروشی و نپرداختن حقوق مردم باز میداشت آنان این عمل وی را ناپسند تلقی کرده و با سخن خود « إِنَّکَ لَأَنتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ » که با سه تأکید همراه است (حرف انّ، لام تأکید، جمله اسمیه بودن، خبر انّ) خواستهاند به وجه قویتری حلم و رشد را بر آن بزرگوار اثبات کنند تا به گمان خود ناپسند بودن ملامت و انکار آن حضرت را نسبت به عادات خرافی و اعمال زشت خود اعلام کنند، زیرا عمل سفیهانه از هر کسی بد است ولی از کسی که حلیم و رشد یافته است بدتر، و شخصی که هیچ شکلی در حلم و رشد او نیست هرگز نباید به چنین عملی دست بزند! و علیه حریت و استقلال فکری و عقیدتی مردم قیام نماید!
با این بیان روشن شد بسیاری از مفسران در تفسیر این آیه دچار اشتباه شدهاند که توصیف آن جناب توسط قومش به حلم و رشد را نیز از باب استهزاء گرفته و گفتهاند: منظور اهل مدین از این توصیف این بوده که بگویند تو نه حلم داری و نه رشد بلکه مردی جاهل و گمراه هستی.[14]