13 مهر 1394, 13:51
آخوند ملاحسینقلى همدانى در یکى از سفرهاى خود، با جمعى از شاگردان به عتبات عالیات مى رفت. در بین راه، به قهوه خانه اى رسیدند که جمعى از اهل هوى و هوس در آن جا مى خواندند و پایکوبى مى کردند. آخوند به شاگردانش فرمود: یکى برود و آنان را نهى از منکر کند. بعضى از شاگردان گفتند: این ها به نهى از منکر توجه نخواهند کرد. فرمود: من خودم مى روم. وقتى که نزدیک شد، به رئیسشان گفت: اجازه مى فرمایید من هم بخوانم، شما بنوازید؟ رئیس گفت: مگر شما بلدى بخوانى؟ فرمود: بلى. گفت: بخوان. آخوند شروع به خواندن اشعار ناقوسیه حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) کرد:
لا اِلهَ اِلاّ الله *** حقاً حقاً صِدقاً صِدْقاً
اِنَّ الدُّنْیا قَد غَرَّتْنا *** وَ اشتَغَلَتْنا وَ استَهْوَتْنا
یابْنَ الدُّنْیا مَهْلاً مَهْلاً *** یابْنَ الدُّنْیا دَقَّاً دَقَّاً
یابْنَ الدُّنْیا جَمْعاً جَمْعاً *** تَفْنى الدُّنْیا قَرْناً قَرْناً
ما مِنْ یَوم یُمضْى عَنّا *** اِلاّ اَوْهى رُکُناً مِنّا
قَدْ ضَیَّعْنا داراً تَبْقى *** وَ اسْتَوْطَنّا داراً تَفْنى
لَسْنا ندرى ما فَرَّطْنا *** فیها اِلاّ لَوْ قَدْ مِتْنا([31])
«معبودى به حق و شایسته پرستش جز خدا نیست. این را به حق و راستى مى گویم.
به راستى که دنیا ما را فریفت و ما را به خود سرگرم نمود و ما را سرگشته و مدهوش گردانید.
اى فرزند دنیا! آرام باش! آرام! اى فرزند دنیا ]در کار خود[ دقیق شو! دقیق!
اى فرزند دنیا ]کردار نیک[ گرد آورى کن! گرد آوردنى! دنیا سپرى مى شود، قرن به قرن.
هیچ روزى از عمر ما نمى گذرد، جز این که پایه و رکنى از ما را سست مى گرداند.
ما سراى باقى را ضایع نمودیم و سراى فانى را وطن و جایگاه خویش ساختیم.
ما آنچه را که در آن کوتاهى نموده ایم، نمى دانیم مگر روزى که مرگ به سراغ ما بیاید.»
آن جمعِ سر مست از لذت هاى زود گذر دنیوى، وقتى این اشعار را از زبان کیمیا اثر آن عارف هدایتگر شنیدند، به گریه در آمده و به دست ایشان توبه کردند. یکى از شاگردان مى گوید: وقتى که ما از آن جا دور مى شدیم، هنوز صداى گریه آن ها به گوش مى رسید.([32])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان