13 مهر 1394, 13:51
جلوه هاى ویژه نستوه کویر
در وجود گرانبهاى شهید محراب آیت الله صدوقى زیباییهاى گردآمده بود که ذکر آن مسئله آموز است.
1. صداقت و پاکى : درون و برونش یکى بود آنچه مى خواند و مى دانست عمل مى کرد، قرآن کتابى بود که هیچگاه از او جدا نمى شد. شبها بدون استثنا براى نماز شب برمى خاست، ادب و متانت او کم نظیر بود و روزهاى عید مردم و مسئولان به دیدارش مى شتافتند و او بدون استثنا براى همه بر مى خواست و این کار را نه از روى اکراه و بى میلى که با نشاط و اشتیاق انجام مى داد.
2. مطیع امام : مقام رهبرى در این باره مى فرمایند : «او تسلیم و مطیع امام بود، فکرش عقیده اش و عملش در جهت و در خط فکر و عقیده و عمل امام بود و هیچگونه رأى و فکرى را بر رأى و فکر امام ترجیح نمى داد. به همین دلیل بود که از اول انقلاب تا آخر مواضع ایشان یک مواضع صد در صد صحیح و درست بود...»
3. روح رهبرى : قاطعیّت، بررسى زوایاى هر کار در ابتداى تصمیم گیرى، اراده و ایستادگى در مرحله عمل و شجاعت که از ارکان مهم رهبرى است در شهید صدوقى جمع بود.
4. همگام با جوانان : او به جوانان بها مى داد، جذب مى کرد و سپس به تربیت آنها مى پرداخت، هنر او با اینکه یک عالم با تقوا و مسن و پرتجربه بود تحمل احساسات پرشور و گاه بى تجربه جوانان و این تلفیق بسیار مشکل براى ایشان کار ساده اى بود. در حدود 45 سالگى به یزد رفت اما چنان با جوانان دبیرستانى و دانشجویان صمیمى بود که «مسجد حظیره» محل اقامت نماز ایشان داراى یک نماز جماعت متشکّل از جوانان شد. و این چیزى بود که بسیارى از مساجد و امام جماعتها نداشتند.
5. شجاعت و دریا دلى : او چون خود ساخته بود از مرگ نمى هراسید و چون از مرگ نمى هراسید وظیفه اش را انجام مى داد و هیچ چیز او را از هدفش جدا نمى کرد. مقام معظم رهبرى فرمودند :
«بنـده از تبعید برمى گشتم از طـریق یـزد آمـدم رفتم مسجد ایشان (آیت الله صدوقى) دیدم مثل اینکه اینجا جزء محیط اختناق کشور ایران نیست توى مسجد اعلامیه هایى زده بودند خیلى آزاد همه مى آمدند مى خواندند... و یا طریقه ساختن کوکتل مولوتف یا نارنجک دستى که اینها زده بودند پشت شیشه مسجد نیروى انتظامى جرأت نمى کرد برود اینها را بکند. در منبرها به طور صریح بر علیه مقامات سخن مى گفتند. این روحیه شجاعانه آیت الله صدوقى مردم یزد را هم شجاع کرده بود.»
6. آگاهى سیاسى : همیشه گامى جلوتر از حوادث بود. آنچه را دیگران در آینه نمى دیدند او در خشت خام مى دید و هر جریانى که مى خواست سدى در مقابل نظام و انقلاب باشد در نطفه خفه مى کرد.
7. خستگى ناپذیرى : «آدمى نبود که بگوید حالا بالاخره کار خودمان را کردیم برویم گوشه اى بنشینیم چشمش را عمل کرده بودند اما با آن حال به جبهه رفت و در آن هواى داغ در میان رزمندگان اسلام بود و براستى حضور مستمر او در جبهه خود حکایتى غیر قابل توصیف است.
8. مردم دارى و مستضعف نوازى : اهل حواله دادن و سرگردان کردن مردم نبود و آنها را در بند تشکیلات و تشریفات گرفتار نمى کرد. مردم در نظرش صاحبان اصلى انقلاب بودند و طبقه مردم ارزشمندترین آنها. او مى گفت : ناراحتى من این است که توى خانه در بسته هستم و نمى توانم با مردم تماس بگیرم، این براى من زندگى نیست که از مردم جدا و بریده باشم.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان