جواد فومنى حائرى
(متوفاى 1343ش.)
عنوان مقاله: مجاهد نستوه
نویسنده: محمدتقى ادهم نژاد لنگرودى
فومن از شهرهاى قدیمى استان گیلان و در 160 کیلومترى غرب شهرستان رشت واقع شده است. مناظر طبیعى، جنگل هاى انبوه و سرسبز، دشت هاى وسیع شالى کارى، چشمه سارهاى کوهستانى روزدخانه هاى پرخروش و آب و هواى معتدل زیبایى و طراوت خاصى به این شهر داده است. فومن سال هاى متمادى مرکز حکومت حاکمان مقتدر غرب گیلان بود که قلمرو حاکمیت آن گاهى تا زنجان نیز مى رسید. و در زمان فتحعلى شاه این شهر دار الضرب داشت که روى سکّه هاى آن عبارت «فومن المبارک» حک شده بود. شهرک زیباى ماسوله و شهر عالم پرور شفت نیز از توابع این شهرستان به شمار مى آیند و محدوده جغرافیایى آن از شرق به رشت و از جنوب به زنجان و رودبار و از غرب به شهرستان صومعه سرا و از شمال به تالاب بین المللى بندر انزلى متصل مى باشد. علاوه بر صنایع دستى و برنج و چاى، کلوچه سنتى فومن بسیار معروف است و نیز از بدو پذیرش اسلام در اوایل قرن سوم هجرى تا کنون صدها عالم دانشمند و فرزانه از این دیار برخاسته اند که به نام چند نفر از مفاخر بزرگ این سامان در دو قرن اخیر اشاره مى شود.
آیت الله میرزا ابوالقاسم پسر شیخ حسن شفتى گیلانى (صاحب قوانین الاصول)، آیت الله سید محمد باقر شفتى(حجت الاسلام) عالمِ مبارز شهید شیخ على فومنى از شهداى نهضت مشروطیت در سال 1327ق، عالم مبارز شیخ یوسف نجفى جیلانى نویسنده کتاب طومار عفّت، عالم مبارز شیخ على علم الهدى فومنى، عالم متقى شیخ محمد کاظم صادقى، روحانى شهید محمد حسین افتخارى، فقیه معاصر آیت الله حاج شیخ محمد تقى بهجت فومنى (دامت برکاته) و صدها فقیه، متکلم و مفسر و عارف.[1] که نام اکثر آنان در کتب تراجم و رجال به روشنى به ثبت نرسیده است یا نام برخى از فرزانگان نامدارش به شهرهاى دیگر منتسب کرده اند.[2] یکى از فرزانگان این دیار آیت الله حاج شیخ جواد فومنى حائرى مى باشند که با وجود بیش از دو دهه از مجاهدت خستگى ناپذیر و مبارزه با رژیم منحوس پهلوى متأسفانه براى همگان چهره اى گمنام و ناشناخته است.
تبارى پاک:
1. ملاّ احمد فومنى (جدّ): سالهاست که شهر فومن به دو بخش و محله بالا و پایین تقسیم شده است. پایین محله این شهر که قبلا محل سکونت مردى از تبار خوبان به نام ملاّ احمد فومنى بود، به همین اسم شناخته مى شد. ملاّ احمد فرزند ملاّ اسماعیل فومنى مردى متقى، زاهد، وارسته بود که در میان مردم آن دیار محبوبیت ویژه داشت و کرامات و امور خارق العاده اى از وى ظهور و بروز مى کرد. او مردى خوش سلوک و صادق بود که از راه کشاورزى امرار معاش مى کرد. و از لحاظ مالى وضع مناسبى داشت. مهم ترین سجایاى اخلاقى آن مرد الهى، عشق و ارادت به اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به ویژه حضرت سید الشهدا بود. عشق او به حضرت حسین به على(علیه السلام) باعث شد با فروش همه اموال و دارایى موروثى، براى همیشه سکونت در جوار مرقد امام مظلومان را اختیار نماید. او که سال ها عشق به مولایش و همجوارى با او را آرزو مى کرد، بدین طریق به آرزوى دیرینه خود رسید. بعد از ورود به کربلاى حسینى و رحل اقامت در محله «باب النجف» لقب حائرى را برگزید و تا پایان عمر شریف، در آن سرزمین مقدس مشغول عبادت، زیارت، تهذیب نفس و سپرى کردن اوقات عمر در پاى مواعظ شیرین سخنوران نامدار و متقى شد و سرانجام پس از عمرى خدمت و عبادت صادقانه درگذشت و در همان سرزمین مقدس به خاک سپرده شد. ملاّ احمد فومنى با علویه جلیله دختر کربلایى سید على که از سادات اصیل فومن ساکن کربلا بود وصلت کرد. ثمره این پیوند فرزندى عالم و متقى به نام حاج شیخ جعفر فومنى حائرى پدر بزرگوار مرحوم فومنى است.[3]
2. آیت الله حاج شیخ جعفر فومنى حائرى (1303 ـ 1357 ق): پدر مرحوم فومنى در سال 1303 قمرى در شهر مقدس کربلا و در خانواده اى مذهبى متولد شد. در بدو تولد، آب پاک فرات مخلوط به تربت مقدس حسینى را در کام این مولود مبارک ریخته و نرمى گوش او را به نشانه غلامى اربابشان امام حسین(علیه السلام) سوراخ کردند تا بدین طریق او را در سلک خادمان واقعى مکتب اهل بیت(علیهم السلام) درآورند و شاید به همین منظور نام جعفر را انتخاب کردند تا خدمت گزار و مروّج احکام نورانى آن امام همام باشد.
جعفر پس از ایام طفولیت، براى یادگیرى کتاب نورانى قرآن و خواندن و نوشتن به مکتب خانه هاى رایج آن زمان سپرده شد. به واسطه داشتن حافظه قوى و علاقه و پشتکار و جدّیت با سرعت کار فراگیرى قرآن را به اتمام رسانید و براى کسب دانش راهى حوزه علمیه کربلا شد و با طى مراحل مختلف تحصیل در درس اساتید نامدار شرکت کرد. اساتید وى عبارتند از: آیات عظام 1. میرزا محمد تقى شیرازى (متوفاى 1337ق)، 2. سید اسماعیل صدر (متوفاى 1338ق)، 3. شیخ عبدالکریم حائرى یزدى(متوفاى 1335ق)، 4. میرزا محمد کاظم خراسانى (متوفاى 1329ق)، 5. میرزا محمد على مدرسى چهاردهى (متوفى 1334ق)، 6. ملاّ عبدالله مازندرانى (متوفى 1330ق)[4].
شیخ جعفر از دانش این اساتید فرزانه کمال بهره را برد و با اخذ اجازات از سوى آنان به مدارج والاى علمى و مقامات والاى معنوى نایل گردید و خود نیز از مدرسان برجسته کربلا شد و بارها سطوح مختلف را براى طلاب و فضلا تدریس کرد. او علاوه بر تحصیل و تدریس و تربیت و پرورش طلاب و فضلا، به تهذیب نفس پرداخت و در ردیف عالمان مهذب و وارسته بزرگ شهر مقدس کربلا به شمار آمد. وى در زهد و تقوى کم نظیر بود و سالهاى متمادى در حرم مطهر و مقدس حضرت ابى عبدالله الحسین(علیه السلام) صبح و ظهر و شب اقامه جماعت مى کرد و صدها نفر از عالمان و مجتهدان وارسته و زایران حرم مطهر نمازهاى خویش را به امامت ایشان اقامه مى کردند. او نزد عموم مردم کربلا و علما و بزرگان شهر موقعیت و مقبولیت ویژه اى داشت و انجام عبادات و زیارات و مستحبات اهتمام ویژه اى مىورزید. حضرت آیت الله بهجت پسر عمه آن بزرگوار و خود نیز مدتى از محضر علمى و اخلاقى آن عالم وارسته بهره برده است. در این باره مى گوید:
«مرحوم شیخ جعفر (رحمت الله علیه) از جمله معدود افرادى بودند که گاهى بعضى از حقایق نهانى و اسرار باطنى از ایشان ظهور پیدا مى کرد و معلوم بود چیزهایى مى دانستند که در آن عهد بسیارى از مدعیان از آن بى خبر بودند. به خاطر دارم آخرین بارى که ایشان را ملاقات کردم در کمال صحت و سلامت و بدون هیچ عارضه اى، خبر فوت خودشان را به من دادند و یک هفته بعد، از این نشئه دنیا رخت برستند. بالاتر از هر چیز دیگر که باید به عنوان یک اصل مهم در زندگى آن عالم ربانى از آن یاد کرد، خصوصیات اخلاقى ایشان است. در این زمینه بدون این که ریاضاتى را متحمل شده باشد. در مرتبه اى قرار داشت که ما با سال ها ریاضت نمى توانستیم به آن برسیم. در توصیف اخلاقیات ایشان باید گفت پس از یک عمر زندگانى با آن حیثیّت و آوازه، در تمام کربلا دو نفر مخالف نداشت.[5]
آیت الله حاج شیخ جعفر فومنى حائرى پس از 54 سال زندگى زاهدانه در سال 1357 ق دعوت حق را اجابت نمود. نقل شده است که این عالم متقى در آخرین لحظات حیات یک باره اشاره فرمود که مرا بلند کنید. بى درنگ زیر بازوهایش را گرفتند و او را نشانیدند. نگاهى به پیش روى خود انداخت. دیگر نفسى باقى نمانده بود که سر خود را به حال تعظیم فرود آورد و جان به جانان تسلیم نمو.د. خبر ارتحال این شخصیت والا مقام از مناره هاى حرم مطهر در سطح شهر پخش شد و طى مراسم باشکوهى، پیکر پاکش در رواق مقدس پشت سر حرم مطهر امام حسین(علیه السلام) در زاویه شرقى به خاک سپرده شد.[6]
تولد
جواد فومنى حائرى در روز چهارشنبه 27 جمادى الثانى 1330 قمرى در خانواده اى متقى چشم به جهان گشود. پدرش آیت الله حاج شیخ جعفر فومنى حائرى از عالمان مشهور کربلا و مادر بزرگوارش «سیده بانو» دختر سید عبدالکریم فومنى مقیم کربلا، بانویى پاکدامن، پاک سرشت، با تقوا و آشنا به مسایل اسلامى بود. این مادر گرانقدر همیشه آرزو داشت فرزندش نیز از افسران رشید و شجاع مکتب اسلام شود، لذا بعد از تولد طبق یک سنت مرسوم عربى، پس از اجراى مراسم و آداب اسلامى نرمى گوش راست فرزند دلبندش را سوراخ نمود که تا واپسین لحظات عمر غلام حلقه به گوش اجداد طاهرینش شود.
تحصیلات و اساتید
شیخ جواد در دوران خردسالى راهى مکتب خانه شیخ على اکبر نائینى (خطاط) شد که از دیرباز خانه مسکونى اش مرکزى براى تعلیم و تربیت بود. وى تا سنین کهولت به همان روش سنتى مکتب دارى مى کرد. شیخ جواد آداب نماز، تلاوت قرآن، سواد خواندن و نوشتن، آشنایى با لغات، هنر خوش نویسى و کتابت را نزد این پیر فرزانه به خوبى آموخت و آن گاه براى فراگیرى علوم الهى روانه حوزه علمیه کربلا شد. ده ساله بود که با اشتیاق فراوان لباس مقدس روحانیت به تن کرد. صرف، نحو، ادبیات عرب و مقدارى از فقه و اصول را در محضر شریف پدر بزرگوارش فرا گرفت. و سطوح متوسط و عالیه را از محضر اساتید فرزانه اى مانند حاج شیخ نعمت الله دامغانى، سید زین العابدین حائرى کاشانى، شیخ غلامحسین مرندى حائرى، حاج شیخ جعفر رشتى حائرى، میرزا ابراهیم اصطهباناتى، حاج آقا حسین قمى که همگى از اساتید برجسته کربلا بودند، آموخت. سپس براى رسیدن به مقامات والاى علمى در جلسات درسى پر فایده اساتید کم نظیر آن وقت شرکت و پایه هاى علمى خویش را استوار ساخت. اساتید درس خارج وى عبارتند از آیات عظام: حاج شیخ عبدالحسین رشتى، آقا ضیاء الدین عراقى (متوفاى 1361 ق)، سید ابوالحسن اصفهانى (متوفاى 1365 ق)، میرزا محمد حسین نائینى (متوفاى 1355 ق). او در سایه عنایت خدا و جدّیت و پشتکار فوق العاده در 27 سالگى به درجه اجتهاد رسید و موفق به اخذ اجازات کم نظیرى از اساتید نامبرده گردید. حاج شیخ جواد در سال 1357 قمرى بعد از اتمام تحصیلات و کسب مقامات و مدارج علمى، به زادگاهش کربلا برگشت و هنوز چند ماهى از بازگشت وى نگذشته بود که با رحلت جانسوز پدر بزرگوارش روبه رو شد.
مهاجرت به تهران
شیخ جواد بعد از رحلت پدر براى صله ارحام و دیدن اقوام و بستگان عازم ایران گردید و در سال 1317 شمسى براى نشر احکام اسلامى و تربیت افراد با ایمان و سلحشور راهى تهران شد. و در منزل یکى از بستگان و خویشان خود رحلت اقامت افکند. ورود ایشان به تهران مصادف با آغاز جنگ جهانى دوم و اواخر حکومت ظالمانه رضا خان قلدر بود. اثر سخت گیرى هاى رضا خان متروکه شدن مساجد و مدارس علمى، قدغن شدن محافل مذهبى و برنامه هاى دینى و ترویج فساد و بى دینى و رونق مرام هاى الحادى بود. خصوصاً بعد از سقوط رضا خان و ضعف دولت مرکزى، مروّجان مرام هاى الحادى به ویژه توده اى ها و کمونیست ها و بهایى ها سخت در جذب جوانان و انحراف آنان از باورهاى دینى فعال بود. مرحوم فومنى وظیفه خود دانست که در مقابل برنامه هاى آنان از حریم دین دفاع نماید، لذا بعد از اقامت در خیابان خراسان تهران ضمن اقامه جماعت و سخنرانى و منابر سودمند، به نشر احکام و معارف نورانى اسلام و هدایت و ارشاد مردم پرداخت. بیانات و رفتار و کردار ایشان به سرعت مورد توجه مؤمنان و جوانان قرار گرفت. ابتدا به دلیل جوّ سیاسى آن زمان این برنامه ها در منازل به ویژه در منزل خود او اجرا مى شد، ولى بعد از سقوط رضا خان، زمینه ى ساخت مسجد براى ایشان فراهم شد و تشکیل جلسات دینى و اقدامات تبلیغى در مسجد صورت پذیرفت.[7]
فعالیت ها و خدمات
آیت الله فومنى حائرى از فعال ترین و پرکارترین روحانیان معاصر تهران بود. او مردى مجتهد، متعهد، پرشور، انقلابى، ظلم ستیز، شجاع، درد آشنا، عامل به احکام اسلامى، آمر به معروف و ناهى از منکر بود که در اجراى برنامه هاى دینى و سیاسى از هیچ مقام مملکتى وحشت نداشت و در راستاى انجام کارهاى سیاسى و فرهنگى و مبارزاتى خود بارها دستگیر و زندانى گردید. در طول اقامت 26 ساله معظم له در تهران (1317 تا 1343 شمسى) فعالیت ها و خدمات این عالم وارسته بسیار گسترده بود. مهم ترین فعالیت ها و خدمات وى بدین شرح است: 1. تأسیس اتحادیه دینى، 2. تأسیس مسجد نو شماره یک که بعدها به مسجد آیت الله فومنى معروف گردید، 3. تأسیس مسجد نو شماره دو که بعدها به مسجد لرزاده معروف گردید، 4. تأسیس دبستان ویژه دخترانه، 5. تأسیس دبستان ویژه پسرانه، 6. تأسیس کودکستان دینى، 7. تأسیس شرکت تعاونى[8]، 8. سخنرانى هاى و مبارزات.
1. تأسیس تشکّل مذهبى «اتحادیه دینى»
مرحوم فومنى حائرى بعد از اقامت در تهران و سقوط حکومت ظالمانه رضا خان، اقدامات فرهنگى را آغاز کرد و تا پایان عمر ادامه داد. سخنان ابتکارى و انقلابى و شورآفرین وى در اندک زمانى باعث جذب هزاران مشتاق مسلمان گردید. اشتیاق مردم مسلمان و نیروهاى خلاّق و فعال ضرورت تشکل بزرگى دینى را اقتضا مى کرد. فقیه فومنى براى ساماندهى جمعیت مشتاق به اهداف دین تشکل اتحادیه ى دینى را تأسیس کرد که در بخش هاى فرهنگى، مذهبى، اجتماعى و اقتصادى، سیاسى فعالیت گسترده اى داشت. افرادى فعال، خوش نام و کارآمد همانند شهید حاج اسماعیل طیب رضایى، مرحوم حاج احمد دیبایى، مرحوم حاج على اصغر فخار زاده، مرحوم حاج محمود صالحى و... در این مجموعه فعالیت و به صورت هیئت امنا عمل مى کردند. ساواک در گزارش هاى متعدد، بارها از این تشکّل دینى یاد و اعضاى اصلى آن را احضار و زندانى کرد. ساواک مى خواست این مجموعه را تعطیل یا فعالیت آن ها را کم اثر کند، ولى در این هدف موفق نبود. مهم ترین فعالیت اتحادیه دینى در آن زمان عبارت بود از: 1. تشکل محافل دینى به مناسبت هاى مختلف، مانند اعیاد و وفیات معصومین(علیهم السلام) در این ایام مسجد آیت الله فومنى مهم ترین پایگاه فکرى، فرهنگى شرق، جنوب و مرکز تهران بود.
2. تبلیغات گسترده براى مشارکت مردم در این مجالس با محوریت مسجد آیت الله فومنى. ساواک در گزارشات خود آورده است: طرفداران متعصب آیت الله شیخ جواد فومنى و هرگاه ایشان سخنرانى مى کند، فوق العاده در مسجد اجتماع مى کنند. اجتماع مردم تهران در این مسجد و حضور روحانیان سرشناس و انقلابى آن را به صورت مهم ترین پایگاه مذهبى در تهران درآورده بود.
3. تأمین نیاز مالى مساجد و مدارس تحت پوشش آیت الله فومنى.
4. دعوت از روحانیان، وعّاظ و سخنرانان پرشور و انقلابى براى سخنرانى در مسجد به جرأت مى توان ادعا کرد که کمتر سخنران انقلابى هست که در این مسجد سخنرانى نکرده است مانند شهید نواب صفوى.
5. حفاظت از اموال مساجد و مدارس دینى آیت الله فومنى، هوشیارى این جمعیّت به گونه اى بود که ساواک هیچ وقت و با هیچ ترفندى موفق نشد بلندگوى نصب شده در وسط خیابان را که صداى سخنرانان را تا شعاع بسیار دورى پخش مى کرد جمع یا سیم آن را قطع کند.
6. حفاظت از سخنرانان انقلابى، 7. عامل مهم اجرایى و بازوى توانمند آیت الله فومنى در اجراى دو فریضه امر به معروف و نهى از منکر به طورى که این جمعیت با دستور آیت الله فومنى براى برچیدن مظاهر فساد بسیار خوب عمل مى کرد، البته فعالیت این جمعیت دینى بعد از رحلت آیت الله فومنى کمتر شد. ردپاى فعالیت این تشکل دینى در برخى مناسبت هاى سیاسى مانند برگزارى مجلس فاتحه براى شهادت شهید بزرگوار سید محمدرضا سعیدىو... دیده مى شود. بعد از پیروزى انقلاب اسلامى هم اولویت این تشکل انجام کارهاى فرهنگى است.
8. تأسیس صندوق و شرکت تعاونى و جمع آورى اعانات مردمى.
2. مساجد (آثار جاودانه)
الف: تأسیس مسجد نو این مسجد در خیابان خراسان واقع شده است و در سابق به مسجد نو شماره اول شهرت داشت، زیرا بعدها مسجد دیگرى در خیابان لرزاده توسط آیت الله فومنى تأسیس گردید که به آن مسجد نو دوم مى گفتند. این مسجد نو که هم اکنون نیز به نام شهید آیت الله فومنى شهرت دارد، در سال 1320 شمسى به خاطر نیاز به مکان مناسبى که جوابگوى جمعیت زیاد حاضر در پاى منابر شورانگیز و انقلابى آیت الله فومنى باشد، تأسیس گردید. زمین آن را مرحوم فخار زاده تأمین کرد و با کمک اعضاى اتحادیه دینى ساختمان مسجد به مساحت 300 متر احداث گردید، البته بعد از رحلت آن بزرگوار و در اثر خیابان کشى مقدارى از ساختمان مسجد قدیمى تخریب و مجدداً با خریدارى منازل اطراف در سال 1371 شمسى به مساحت 1300 متر مربع تجدید بنا گردید. پایگاه اصلى فعالیت هاى تبلیغى آیت الله فومنى همین مسجد بود، به گونه اى که نیروهاى انقلابى و مذهبى براى استفاده از سخنان آن مرحوم خود را به این پایگاه عظیم مذهبى مى رساندند.
هم اکنون در کنار این مسجد مرکز قرآنى «مؤسسه مهد قرآن کریم» توسط فرزندان آن مرحوم احداث گردیده و به آموزش جامع قرآن با شیوه هاى نوین و جذاب علمى اختصاص دارد و با بیش از هفتاد هزار عضو در کلیه استان ها و شهرستان ها کانون و کلاس هاى تعلیم قرآنى ایجاد نموده است. امامت نماز جماعت مسجد از سال 1343 تا 1371 شمسى به عهده فرزند ارشد مرحوم فومنى یعنى حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ حسین فومنى حائرىبود و بعد از آن دو فرزند دیگر ایشان حجج الاسلام شیخ مرتضى و شیخ مصطفى فومنى حائرى در سه وعده صبح، ظهر و شب اقامه جماعت را برعهده دارند.
ب: احداث مسجد شماره دوم: آیت الله فومنى حائرى در سال 1338ش به دعوت اهالى خیابان لر زاده، مسجدى را در انتهاى آن خیابان با کمک مردم خیّر و مسلمان تأسیس کرد که در طبقه دوم دبستان پسرانه که مؤسس آن هم مرحوم فومنى بود احداث گردید، محلى مناسب براى تبلیغات اسلامى و تجمع مردم متدین و از طرفى مکان مناسبى براى سخنرانى دانش آموزان مدرسه بود. مجالس و محافل مذهبى و دینى در این مسجد مانند مسجد شماره اول مورد استقبال کم نظیر مشتاقان مذهبى قرار گرفت.
3. تأسیس دبستان دخترانه
یکى از ابتکارات جالب مرحوم فومنى در عصر دین ستیزى رژیم طاغوت تأسیس مدرسه دخترانه بود که با برنامه هاى کامل دینى تحت نظارت مستقیم آن بزرگوار اداره مى شد. این اقدام شجاعانه در سال 1326 شمسى سخت مورد اعتراض دولت وقت واقع شد و برخى عناصر مقدس نما هم به وى اعتراض نمودند، ولى تأسیس این مدرسه دخترانه که با برنامه دقیق مذهبى و حجاب کامل (با پوشیه) و آموزش قرآن و مفاتیح و سایر برنامه هاى دینى در کنار دروس متداول انجام مى شد، مورد استقبال گسترده متدینین به ویژه علما و بزرگان واقع شد. جوّ مسموم حاکم و انحرافات و بدآموزى هاى رایج باعث شده بود بسیارى از خانواده ها فرزندان دختر خود را از تحصیل محروم نمایند، زیرا جز این راهى نبود. مرحوم فومنى براى رهایى دختران مسلمان از چنگال برنامه هاى ضد دینى، در آموزش و پرورش نوباوگان دخالت مستقیم کرد و با تأسیس مدرسه دخترانه بارقه امید را در دل مردم مسلمان زنده کرد. حاج شیخ حسین فومنى حائرى درباره این مدرسه مى گوید:
«یکى از شروط ثبت نام دانش آموزان دختر در این مدرسه پوشش کامل اسلامى شامل چادر مشکى با روبند بود. این شرط مورد مخالفت وزارت فرهنگ وقت قرار گرفت و وزیر فرهنگ در ملاقاتى که با آیت الله فومنى داشتند تقاضا کردند از این حرکت جلوگیرى شود، اما آن مرحوم پاسخ دادند: اگر شما طى قانونى به مدارس اعلام کنید که دانش آموزان دختر با پوشش مناسب (لباس بلند، شلوار و روسرى) به مدارس بروند. من هم از این شرایط چشم پوشى مى کنم. نهایتاً پیشنهاد مرحوم فومنى مقبول رژیم واقع نشد و ایشان نیز به همان رویه و برنامه خود اقدام به پذیرش و ثبت نام دختران مى نمودند.»
مرحوم فومنى با استقامت به استحکام پایه هاى مدرسه دخترانه همّت گمارد و با همکارى همسر گرامى خود که مسؤولیت مدرسه را به دوش گرفته بود، توانست در طول فعالیت خود، هزاران دختر و مادر مسلمان و با فضیلت تحویل جامعه دهد.
او خود در نامه اى هدف از تأسیس مدرسه دخترانه را چنین بیان مى کند:
«.. در حدود ده سال است در تهران مشغول انجام وظیفه بوده و چنین تشخیص داده ام که اساس همه مفاسد فرهنگ است و هر جنایت و خرابکارى که در کار هست تماماً از آن جا است و شکى نیست که پست فرهنگ یک موقعیت مهمى است که مى توان بدان وسیله یک مملکت را به بدبختى انداخت و نیز ممکن است از این راه یک جامعه را به سعادت و نورانیت، سوق داد. با توجه به وضع فرهنگ در ممالک اسلامى، من همیشه دچار اضطراب عجیبى بودم و وقتم به ناراحتى مى گذشت. شما ببینید چگونه انسان راحت باشد و مشاهده کند، یک چنین شاهرگ و سنگر حیاتى مسلمانان در اختیار تام دشمن باشد و جامعه به قدرى سطحى و اغفال شده که به یک دعاى سحر که از رادیو پخش مى کنند! دلش آرام بگیرد و در صدد رفع بدبختى هاى خود نباشد... لذا ناچار تأسیس اتحادیه نموده، شروع به تهیه و سازمان مسجد و بالاخره پیشنمازى و منبر و سخنرانى ها و نشریه ها و همه این ها را مقدمه رسیدن به این هدف عالى دانسته و در مرتبه اول درصدد تأسیس دبستان براى دوشیزگان برآمدم.»[9]
حجت الاسلام حاج شیخ مرتضى فومنى حائرى درباره برنامه هاى این مدرسه چنین مى گوید:
«این مدرسه حدود 300 نفر دانش آموز دختر ـ از مقطع اول ابتدایى تا مقطع هشتم آن زمان ـ را تحت پوشش داشت، وجود مدرسه دخترانه با حجاب کامل در خیابان خراسان باعث شد مردم این خیابان را به دارالمؤمنین و محله آن را محله حجاب بنامند و در میان مردم این نام ها شهرت یافت. دختران اغلب علما و بزرگان در این مدرسه تحصیل مى کردند. شرایط ثبت نام دختران به این ترتیب بود: 1. حجاب پوشیه، 2. مدیران با حجاب کامل باشند، 3. تدریس کتب معمول تحصیلى، 4. تدریس قرآن، مفاتیح و شرعیات. در پایان گواهى نامه و پایان نامه تحصیلى آنان مهر و امضاء مرحوم آیت الله والد بود و خودش با دقت و حسّاسیت فراوان این مدرسه را تحت نظارت داشت و مرتب براى رفع مشکلات و نواقص جهت سرکشى به مدرسه مى آمد.»
4. تأسیس اولین کودکستان تربیت دینى
در سال 1327 شمسى مرحوم آیت الله فومنى متوجه شد عده اى در تهران، کودکستان تأسیس نموده اند، ولى مربیان و آموزگاران آنان مردان و زنان یهودى و نصرانى اند و کودکان مسلمان تحت سرپرستى و تربیت آنان قرار مى گیرند، لذا تصمیم گرفت کودکستانى تأسیس کنند. این تصمیم با همّت و همیارى اعضاى اتحادیه دینى با سرعت عملى شد و کودکستان مجهزى با شهریه ارزان و با یک دستگاه اتوبوس براى رفت و برگشت کودکان تأسیس گردید. که در کنار دبستان دخترانه قرار داشت و سال ها به فعالیت خود ادامه داد.
5. تأسیس دبستان نو ویژه پسران
آیت الله فومنى با کمک اعضاى اتحادیه دینى یک مدرسه پسرانه در انتهاى خیابان لرزاده تأسیس نمود که بیش از 300 نفر در آن تحصیل مى کردند. در این مدرسه برنامه هاى آموزش و پرورش تدریس مى شد و تعلیم فرزندان مسلمان تحت اشراف و زیر نظر دوستان مورد وثوق ایشان اداره مى شد.آیت الله فومنى هیچ گاه براى تأسیس این مدارس از وزارت فرهنگ مجوز نگرفت و کلیه نیازهاى مدارس را خود تأمین مى کرد. حتى گواهى تحصیلى را نیز خود صادر مى نمود. این که مدرسه اى تحت پوشش دولت قرار نداشت، براى مؤمنان افتخارشمرده مى شد و آن مرحوم نیز در سر در مدرسه با آویزان کردن تابلویى به این مسأله اشاره کرده بود. تا زمانى که فومنى در قید حیات بود وزارت فرهنگ نتوانست ایشان را مجبور به اخذ مجوز نماید یا برنامه ها و مدیریت خود را بر مدارس آن مرحوم تحمیل نماید، اما پس از فوت ایشان، با فشار بر اولیاى مدرسه به تدریج این مدارس را تحت نظارت وزارت فرهنگ درآورند، اما حضور آموزگاران و دست اندرکاران سابق مدارس که همگى از تربیت یافتگان مرحوم فومنى بودند، مانع نفوذ جو غیر اسلامى بر مدارس مزبور شد.
عبارت تابلو دبستان ملى نو ویژه پسران این بود «هل یستوى الذین یعلمون والذین لا یعلمون»[10] و عبارت تابلو سر در مدرسه دختران این جمله بود: «لا تقم فیه ابداً لمسجد اُسّس على التقوى»[11] و پرچمى که در اردوهاى تفریحى زیارتى دانش آموزان از آن استفاده مى شد، عبارت «انّ الدین عند الله الاسلام»[12] را داشت. این مدارس هم اکنون به نام شهید آیت الله فومنى حائرى مشغول فعالیت مى باشند.
6. تأسیس شرکت تعاونى به منظور تأمین نیازهاى مالى
آیت الله فومنى حائرى به منظور تأمین و نیازهاى مالى احداث و توسعه اماکنى از قبیل مسجد، مدارس ویژه پسرانه و دخترانه، کودکستان، برپایى مجالس جشن، سوگوارى و سایر مناسبت هاى دینى، دعوت از وعاظ و سخنرانان دینى، چاپ نشریه ها و کتب سودمند و تعلیم و تربیت دینى اطفال و... طى یک طرح ابتکارى و جالب در سال 1329 شمسى اقدام به تأسیس شرکت تعاونى «روزى دهشاهى» نمود که این طرح مورد استقبال مردم متدین مسلمان خیابان خراسان و خیاباهاى اطراف قرار گرفت. به دنبال تأسیس این شرکت که با تبلیغ گسترده در سایر محلات تهران همراه بود، جلسه اى با حضور مؤمنان و اعضاى اتحادیه دینى در حضور ایشان ترتیب یافت و مقرر شد هر یک از اعضا و علاقمندان به امور خیریه روزى دهشاهى (نیم ریال وجه رایج آن زمان) به صندوقى که در منزل و یا درب مغازه خود براى این منظور نصب کرده اند، بیندازند و سر هر ماه مأمورى که انتخاب شده بود، صندوق ها را باز کند و قبض بدهد.
انعکاس و انتشار این طرح جالب در سطح منطقه و استقبال مردم از آن و افزایش توان مالى دست اندرکاران (اعضاى اتحادیه دینى) که موجب گسترش فعالیت هاى دینى و سیاسى آیت الله فومنى شده بود، مورد توجه ساواک قرار گرفت، مبالغ جمع آورى شده نیز توسط اعضاى اتحادیه دینى و تحت نظارت آیت الله فومنى براى تکمیل و گسترش مسجد نو و مدارس و سایر امورات مذهبى مصرف مى گردید و از همین مبالغ مدرسه پسرانه نیز تأسیس شد. در حقیقت تأسیس شرکت تعاونى در گسترش فعالیتهاى فرهنگى، اجتماعى و تشکیل بنیادهاى اسلامى آیت الله فومنى نقش مؤثرى داشت و او را به صورت عملى وارد کارزار مبارزه با رژیم پهلوى کرد.[13]
فعالیت هاى سیاسى
در سال 1317 شمسى که آیت الله فومنى حائرى در تهران رحل اقامت افکند، فضاى عمومى کشور به خصوص اوضاع فرهنگى و سیاسى بسیار تاریک و خفقان آور بود. طرح هاى ضد دینى و استعمارى رضا خان مانند کشف حجاب، لباس متحد الشکل، خلع لباس روحانیت، تخریب مساجد و مدارس دینى، ممنوع شدن مجالس مذهبى و... به شدت در حال پیاده شدن بود. به همین دلیل روحانى مبارز آیت الله فومنى در منزل یکى از خویشان خود به نام حاج احمد دیبایى اقدام به سخنرانى انقلابى و پر شورى کرد که سخنان وى مورد استقبال گسترده مردم واقع شد. پس از سرنگونى حکومت رضاخان در شهریور 1320 شمسى و به سلطنت رسیدن فرزندش فضاى عمومى کشور تا حدودى شرایط براى انجام فعالیت هاى سیاسى و اجتماعى و فرهنگى مساعد گردید و احزاب و گروه هاى گوناگونى در آن شرایط حساس سیاسى ظهور کردند. جریانات فدائیان اسلام، آیت الله کاشانى، نهضت ملى شدن صنعت نفت و.. از مهم ترین اتفاقات مهم این دوران حساس بودند. و از طرفى نیز فعالیت گسترده گروه هاى ضد دینى همانند توده اى ها، بهایى ها در ابعاد گوناگون به شدت در جامعه رواج داشت. آیت الله فومنى حائرى به هیچ حزب و گروه وابستگى نداشت گرچه از برخى جریانات مذهبى مانند فدائیان اسلام و مبارزات آیت الله کاشانى حمایت مى کرد. مرحوم فومنى به صورت مستقل کار سیاسى مى کرد و رسالت دینى خود را با هدف ارشاد توده هاى مردم براى آشنایى آنان با ماهیت گروه ها و احزاب کشور به انجام مى رساند. او سعى داشت با سخنان روشنگرانه ضمن تقویت مبانى صحیح اعتقادى و اسلامى مردم، از باب امر به معروف و نهى از منکر با جریانات ضد اسلامى که به دلیل ضعف حکومت مرکزى به وجود آمده بود به مقابله پردازد. اولین کار سیاسى وى طبق مدارک موجود در ساواک از سال 1332 شمسى شروع شد. در این سال کودتاى ننگین 28 مرداد توسط رژیم طاغوت با همکارى مستقیم امریکا در ایران به وقوع پیوست. در این حادثه مهم که منجر به سقوط مصدق، منزوى شدن آیت الله کاشانى، ظهور و قیام فدائیان اسلام و... شد، دولت دست نشانده ى آمریکا با برقرارى حکومت نظامى بر اوضاع سیاسى و فرهنگى کشور مسلط گردید و با ایجاد رعب و وحشت و سرکوب امکان هر نوع فعالیت، اعتراض و مخالفت را منتفى ساخت و در حقیقت هیچ کس توان اظهار نظر درباره اهداف پلید حکومت امریکایى در ایران را نداشت. و در اوج همین خفقان بود که ساواک در سال 1336 شمسى تأسیس گردید و همه فعالیت هاى نیروهاى مذهبى را به شدت به کنترل درآورد. این فشار و خفقان در حالى از سوى رژیم اعمال مى شد که عوامل بیگانه آزادانه مشغول ترویج فرهنگ منحط غرب، فساد و بى بند و بارى و غارت بیت المال بودند و دولت امریکا و اسرائیل با در اختیار گرفتن ارکان مهم و مشاغل حساس و سپردن آنان به بهایى ها در عمل بر ایران زمامدارى مى کردند. در این دوران حساس، نداى افراد شجاعى مانند آیت الله فومنى بلند شد و اوّلین اعتراض رسمى وى در منابع ساواک در تاریخ 18/10/1332 به ثبت رسیده است. وى در این سخنان به مقام سلطنت و اقدامات غیر قانونى او که برخلاف قانون اساسى بود، اعتراض کرد.
اولین اسناد مربوط به ایشان که به دلیل سخنان صریح و بى پرده حساسیت مأموران حکومت نظامى را برانگیخت، حاکى از این است که ایشان تابع جریانات سیاسى نبود و برحسب تکلیف شرعى و رسالت دینى اقدام به مقابله با سیاست هاى جارى رژیم مى نمود. بیانات وى در ابعاد مختلف سیاسى نظامى، فرهنگى، اقتصادى، داخلى، خارجى، گویاى جامع نگرى و روشن بینى ایشان نسبت به مسایل و مشکلات کشور است. افشاگرى ها و روشنگرى هاى مرحوم فومنى در مسجد نو چنان مورد استقبال مردم قرار گرفت که دستگاه امنیتى و اطلاعاتى رژیم مجبور شد براى اطلاع از مواضع، دیدگاه ها و حضور مردم در مسجد نو، اقدام به گماشتن منابع نفوذى و جمع آورى اخبار و گزارشات بنماید.
هر چه زمان مى گذشت و مظاهر فساد و فحشا و بى دینى گسترش پیدا مى کرد. لحن و سخنان مرحوم فومنى نیز صریح تر، رساتر و جسورانه تر مى شد. بر این اساس، به دفعات توسط مأموران انتظامى و امنیتى رژیم تحت فشار و مورد آزار و اذیت قرار گرفت. ساواک بارها ایشان را احضار کرد تا تذکرات و تهدیداتش را به آن مرحوم اعلام نماید، امّا وى با صلابت و قاطعیتى که داشت به احضاریه ها پاسخ مثبت نمى داد و با عزت نفس و قدرت به مأموران ساواک و شهربانى مى گفت: «نمى آیم هر کس با من کار دارد یا به مسجد بیاید یا با شماره تلفن 20420 تماس بگیرد.»[14]لحن کنایه ها و انتقادات و افشاگرى هاى آیت الله فومنى در طى دوران پس از کودتاى 1332ش منحصر به فرد بود و چون به مرور رنگ و بوى سیاسى به خود گرفت، ساواک را حساس تر کرد و آنان با وى به گونه اى شدیدتر برخورد کردند، به طورى که از اواسط دهه 1330ش تا زمان فوت ایشان در سال 1343ش چهار بار او را دستگیر کردند. اولین دستگیرى ایشان در تاریخ 16/10/1338ش و دومى در تاریخ 2/5/1339ش صورت گرفت که در هر دو مورد به واسطه اعتراض و وساطت حضرت آیت الله العظمى بروجردى و سایر علما و بزرگان روحانیت از زندان رهایى یافت.
همراهى با امام خمینى
آیت الله فومنى انسانى با شهامت و مجاهدى نستوه بود و روحیه انقلابى داشت. انسان هاى شجاع، آگاه و مبارز را نیز دوست مى داشت و روحیه ى حق طلبى و انقلابى آنان را مى ستود. به حضرت امام خمینى نیز به واسطه داشتن چنین روحیاتش عشق مى ورزید و او را گرامى مى داشت واقدامات او را در حفظ و صیانت از اسلام و کشور تأیید مى کرد و با همه وجود از او تمجید و از نهضت مقدس او حمایت مى کرد. در سال 1342ش به حمایت از نهضت مقدس امام دو بار دستگیر و زندانى شد. اولین دستگیرى ایشان در تاریخ 23/2/1342 بود که به حمایت از سخنان امام علیه کاپیتولاسیون صورت پذیرفت. وى ضمن سخنان تندى علیه رژیم، حضور امریکایى ها و در خطر افتادن استقلال ایران و حمایت از حرکت انقلابى امام بلافاصله همانند سایر روحانیان بیدار و پیرو خط امام دستگیر و زندانى و در تاریخ 18/4/42 با فشار مردم و روحانیت آزاد شد. مردم خیابان خراسان به مناسبت آزادى وى گوسفندهایى را قربانى و اقدام به پخش شیرینى و شادى کردند. دومین دستگیرى وى در تاریخ 10/11/1342 شمسى صورت پذیرفت. علت دستگیرى وى به دنبال سخنرانى ایشان در جمع راهپیمایان تهران و تجمع آنان در مسجد وى بود. وى در آن سخنرانى با حمله به شاه به گفته هاى وى اعتراض کرد و گفت:
«دیکتاتورها و قلدرها و اوباش ها به روحانیت نسبت مى دهند که این ها سیاسى بوده و وابسته به حزب و جمعیتى هستند در صورتى که علما و روحانیت به هیچ یک از احزاب یا جمعیت ها احتیاجى ندارند تنها سلاح برنده آن ها دین و ایمان است که مى تواند ریشه کاخ هاى ظلم و ستم را از بیخ برکند و یاغیان را برجاى خود نشاند.»
او در غدیر سال 1343ش ـ تقریباً یک سال قبل از رحلت ـ مجلس جشنى را به نام حضرت امام خمینى ترتیب داد و ضمن تبریک عید غدیر به ایشان، مى خواست ضمن حمایت از ایشان، عشق و ارادت خود را نسبت به آن، شخصیت عظیم الشأن ابراز دارد. ضمناً امضاى معظم له در پاى اعلامیه هاى مربوط به نهضت اسلامى آمده است.
خصوصیات اخلاقى
وى خصوصیات اخلاقى فراوانى داشت که به برخى از آنان اشاره مى شود.
1. عشق به اهل بیت(علیهم السلام):
معظم له به مناسبت هاى مختلف مذهبى در مسجد و در منزل به دو صورت جداگانه مجالس مذهبى منعقد مى ساخت و از بهترین و مهم ترین وعاظ براى آگاهى مردم بهره مى گرفت. خود نیز هر وقت به منبر مى رفت، به رغم کسالت هاى متمادى و فشارهاى حکومتى در پایان سخنرانى ذکر مصیبتى داشت و از خواندن زیارت عاشورا با صد سلام و صد لعن و خواندن زیارت جامعه کبیره و بسیارى از ادعیه ها در طول عمر مبارکش همواره بهره مند بود.
2. سیر و سلوک:
«مرحوم فومنى فقط یک مبارز محض نبود، بلکه اهل سیر و سلوک و عبادت بود. به نمازهاى اوّل وقت، هم به جماعت در اول وقت اهمیت فراوان مى داد، حتى در مواقعى که کسالت داشت نماز جماعت صبح، ظهر و شب وى ترک نشد. از خواندن نمازهاى مستحبى احساس خستگى نمى کرد. به خواندن نماز جعفر طیار، نماز اعرابى و سجده هاى طولانى مداومت داشت. هر سال 15 روز به طبقه دوم منزل خود مى رفت و برنامه هاى خاص عبادى خود را انجام مى داد. در آن ایام بسیارى از مردم و حتى فرزندان معظم له گمان مى کردند وى به مسافرت رفته است و از برنامه وى جز خانواده اش کسى خبردار نبود.
فرزندش مى گوید:
«سالى ایشان براى صله ارحام به فومن تشریف برد و در منزل یکى از اقوام به نام حاج مشفق اقامت داشت. ایشان صبح به سجده رفت. از آن طرف خانم حاج مشفق هر وقت براى ایشان چاى یا میوه آورد، ایشان را در حال سجده دید.این سجده آن قدر طول کشید که موجب نگرانى آن خانم شد و براى اطلاع دادن به شوهرش به مزرعه رفت و گفت به گمانم ایشان در همان حال سجده از دنیا رفته است. وقتى برگشت و دید که ایشان در کمال صحت مشغول سجده است. ایشان هر وقت حوائج مهمى داشت، براى خود ختومات و اذکار مخصوصى داشت که آن ها را در اماکن مقدسى همچون حرم امام رضا(علیه السلام) انجام مى داد. یکى از آن اذکار مخصوص ذکر «یا على» بود. وى در حرم امام رضا(علیه السلام) بعد از دوازده هزار بار گفتن ذکر دست به درگاه الهى بر مى دارد و مى گوید: خدایا به برکت این ختم، حاجت مهم من این است ،آن کس که سرمنشأ این تباهى هاى جهان است، را به تیر غیب گرفتار بفرما» پس از ساعتى یکى از مریدان ایشان مى گوید: حاجت شما روا شد، کِنِدى رئیس جمهورى آمریکا کشته شد و ایشان بسیار خوشحال شد و با گذشت این همه سال هنوز مشخص نشده است که ضارب او چه کسى بوده است.»[15]
3. احترام به والدین
حضرت آیت الله بهجت دامت برکاته درباره این روحانى والامقام مى گوید:
«این بزرگوار خیلى براى پدرش احترام قائل بود. من بارها ایشان را در حرم امیرمؤمنان دیدم که در حق پدرش دعا مى کرد و به نیابت از ایشان زیارت مى کرد. پدرش مرحوم شیخ جعفر نیز چنین مى کرد. در حالى که پدرشان در کمال صحت و سلامت بود و نیز وى چنین برنامه اى را در حرم حضرت معصومه(علیها السلام) داشت.»[16]
4. خواندن نماز عید فطر در بیابان هاى تهران
او مقید بود نماز عید فطر را با پاى برهنه و در بیابان هاى اطراف تهران به جماعت بخوانند که آن وقت سرهنگ ها و افراد رده بالاى شهربانى با ماشین هاى کذایى جمعیت را کنترل مى کردند، زیرا سخنان ایشان ممکن بود مردم را علیه حکومت بشوراند.[17]
از نگاه دیگران
آیت الله پسندیده:
«مرحوم حاج شیخ جواد فومنى مردى بود که در تمام ابعاد مختلف بسیار ممتاز بود. زمانى به قم آمده بودند که در منزل حضرت امام سخنرانى کنند، ولى در این جا روضه برقرار نبود، به منزل یکى از مراجع رفته بود که اتفاقاً امام هم در آن مجلس حضور داشتند. وى در آن جا به ایراد سخنرانى مى پردازد و علیه رژیم بیداد کرده بود که همان سخنان باعث مسرت و خوشحالى امام شد.»
حاج شیخ قاسم اسلامى از خطباى مهم تهران:
«در انجام کارهاى تبلیغى و فرهنگى هیچ کس حرارت مرحوم حاج شیخ جواد را نداشت. واقعاً فریادهاى این مرد خدایى بود. عِرق دینى فراوانى داشت وى سیاست باز نبود.»[18]
حاج شیخ حسین انصاریان:
«مرحوم فومنى در کربلا درس خوانده و به درجه اجتهاد رسیده بود. او که فردى انقلابى بود، علاوه بر امامت نماز، گاهى سخنرانى هم مى کرد و در سخنان خود مطالب تندى علیه حکومت مى گفت. وى مردى مبارز و ظلم ستیز بود. او بارها به زندان افتاده و شکنجه هاى بسیار را متحمل شده بود. چندى نگذشت که بر اثر کثرت فشارها دچار بیمارى شد و سال بعد در ماه مبارک رمضان جاى خالى منبر ایشان را من پر کردم و مانند او به اشاعه فرهنگ اسلامى و امر به معروف و نهى از منکر پرداختم و چندى بعد، شیخ جواد فومنى از دنیا رفت. از قضا حسنعلى منصور (نخست وزیر وقت) را هم کشته بودند. دولت مى دانست که در مراسم تشییع آقاى فومنى انبوه کثیرى از مردم شرکت خواهند کرد. مردم جنازه مرحوم فومنى را به مسجد آوردند. من بالاى منبر رفتم و خواستم تا جنازه را نزدیک بیاورند. سپس بچه هاى او را کنار خود خواندم. قصد داشتم حق مرحوم را در آن اجتماع پر شکوه به جاى آورم واز مبارزات و دلسوزى هاى او به طور مفصل براى مردم سخن بگویم. نیروهاى کلانترى از چند منطقه آمده و به شدت آن محله را تحت محاصره قرار داده بودند. شدت هیجان مردم و تلاطم احساسات قلبى ام سبب شده بود رعب و وحشت از آن ها را به فراموشى بسپرم. بالاى منبر با صداى رسا مبارزات مرحوم را شرح دادم و از رنج هایى که در این راه کشیده بود سخن گفتم. دستگیرى ها، حبس هاى او را برشمردم و در آخر گفتم: آرى تحمل آن همه فشار بر آن عزیز چنان گران آمده بود که عاقبت قالب تهى کرد، جان خود را نثار آرمانش نمود و ما اینک از برکات وجود پر فیضش محروم شدیم. جمعیت حاضر همه به هیجان آمده بود، همه بر سر و سینه مى زدند و گریه و فغان مى کردند. پس از سخنرانى، مردم جنازه را بر روى دست گرفتند و تا شاه عبدالعظیم پیاده تشییع کردند.»[19]
حاج شیخ جعفر شجونى از وعاظ تهران:
«مرحوم آیت الله شیخ جواد فومنى نیز در شب هاى شنبه در مسجد نو واقع در خیابان خراسان، واقعاً نهضتى برپا مى کرد. تمام افراد مبارز و فدائیان اسلام که تربیت شده مرحوم نواب صفوى بودند، مى آمدند. تعدادى از بازارى هاى متعهد که جز اتحادیه دینى بودند، شرکت مى کردند. بعضى از مواقع پاسبان ها مى آمدند که ایشان را بگیرند، ولى جمعیت مانع آن ها مى شد. یک بار تیمسار بختیار مزاحم ایشان شد و عمامه او را برداشت و پرت کرد در باغچه و به ایشان توهین کرد.»[20]
فرزندان
مرحوم فومنى داراى شش فرزند چهار پسر و دو دختر بود که اسامى فرزندان مذکور ایشان عبارتند از:
1. حاج شیخ حسین فومنى حائرى: متولد 1320ش که چند بار در طول مبارزات دستگیر شد. او در سمت هاى مختلف فعالیت مى کند.
2. حاج شیخ مرتضى فومنى حائرى: در موقع رحلت پدر 6 ساله بود. و هم اکنون بعد از اتمام تحصیلات، در جایگاه پدر در مسجد آیت الله فومنىمشغول اقامه جماعت و ارشاد و هدایت مردم است.
3. حاج شیخ مصطفى فومنى حائرى، در زمان رحلت پدر 3 ساله بود و مدتى نماینده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى بود. هم اکنون ضمن اقامه جماعت، مسؤولیت مؤسسه مهد قرآن کشور را به عهده دارد.
رحلت غم انگیز
آیت الله فومنى در اثر بیمارى و در بیمارستان فیروزآبادى تهران بسترى گردید. شهید بزرگوار سید على اندرزگو در ساعات و لحظات آخر عمر در کنارش بود، چنین گفته است:
«وقتى بشارت ترور حسن على منصور را به او دادم بى نهایت مسرور شد و با وجود مریضى استقبال بى نهایت گرمى از من کردند و تا مدتى از خوشحالى اشک مى ریختند، من چند روز براى مخفى شدن، به بهانه پرستار و همراه ایشان در بیمارستان خدمت ایشان بودم، و حال ایشان رو به بهبودى مى رفت که فرمودند: به خانه ام تلفن بزن بگو تمام خانواده ام بیایند دیدنم، که امروز عصر چشم از دنیا خواهم بست. آن ها آمدند. ظهر ایشان نماز را خواندند. کمى بعد از روى تخت رو به قبله دراز شدند و خوابیدند و فرمودند: در اطاق را ببند و تا اطمینان حاصل نکردى من از دنیا نرفتم به کسى اطلاع نده، چشم ها را بسته و بعد از مدتى چشم هایشان را باز کردند و بلند شدند، سه بار رو به قبله: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا امیرالمؤمنین، السلام علیک یا حسن بن على ایها المجتبى، السلام علیک یا ابا عبدالله، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته، با دست گذاشتن بر سینه تعظیم فوق العاده زیادى مى کردند به محض این که روى تخت خوابیدند چشم روى هم گذاشتند و از دنیا رفتند.»[21]
فوت ایشان مقارن با ایام لیلة القدر و شب 23 ماه مبارک رمضان 1384 بود. در ایام بیمارى و بسترى شدن ایشان در بیمارستان، جمعیت زیادى از مردم، علماء، روحانیت انقلابى و مبارز براى ملاقات ایشان مى رفتند و از خانواده ایشان نیز دلجویى مى کردند. پیکر پاک آن مرحوم بعد از غسل از مسجد نو در خیابان خراسان با جمعیت انبوه با پاى پیاده تا حرم حضرت عبدالعظیم حسنى تشییع و در مقبره علایى و در کنار شهید حاج اسماعیل رضایى دوست قدیمى او و از اعضاى اتحادیه دینى به خاک سپرده شد.
فرزندش حجت الاسلام حاج شیخ مرتضى فومنى مى گوید:
«آن مرحوم همچون مولایش على(علیه السلام) در مقابل دشمنان دین و کج اندیشان ثابت قدم و استوار به راه خود ادامه داد. با آن که شب قبل در تهران برف بسیار سنگینى باریده بود، ولى مردم و جمعیت زیادى با رُفتن برف ها و باز کردن مسیر جنازه وى را به منزل آوردند و در منزل غسل دادند. آن گاه در روز 23 رمضان از مسجد خودشان در خیابان خراسان با شرکت چندین هزار جمعیت روزه دار، علما و بزرگان، انقلابیون، جنازه ى ایشان را با پاى پیاده به رى انتقال دادند. رحلت ایشان مصادف با ترور حسنعلى منصور نخست وزیر که موجبات خوشحالى مردم متدین مخصوصاً نیروهاى مبارز گردیده بود. مراسم تشییع پیکر آن مرحوم صحنه تظاهرات گسترده و اعتراض علیه رژیم مبدل گردید. در نزدیکى هاى شهر رى مأموران که از تعداد جمعیت تشییع کننده به وحشت افتاده بودند، مانع جمعیت شدند و متقابلا جمعیت عزادار هم با آنان درگیر شدند و زد و خورد و درگیرى هاى خیابانى بین مردم و نیروهاى امنیتى و انتظامى به وقوع پیوست. استقبال مردم تهران براى شرکت در تشییع جنازه ایشان آن چنان غیر منتظره و انبوه بود که رژیم نتوانست از حرکت اعتراض آمیز مردم و تظاهرات آنان جلوگیرى به عمل آورد.»
آیت الله هاشمى رفسنجانى که خود در آن روز حضور داشت، مى گوید:
«در این میان، موج خبر قتل نخست وزیر رژیم حسنعلى منصور، فضاى سیاسى کشور را دگرگون ساخت و جوّى تازه پدید آورد که گویى آمیزه اى بود از شادى، غرور، بهت، نگرانى، ابهام و نیز خشم و خشونتى جنون آسا، در همین فضاى نوین، برحسب تصادفى، نیروهاى وفادار نهضت، فرصت نمایشى با شکوه فراهم شد، با بهانه تجلیل از عالمى کهنسال و شیفته نهضت و حضرت امام، خیل عظیم هواداران نهضت در تهران در حالى که به مراسم تشییع جنازه آیت الله فومنى شتافتند که زخم نخست وزیر تیرخورده رژیم، دل هاى جریحه دارشان را مرهمى شده بود و در جرقه اى آشنا روزنه اى را چشم دوخته بودند که آینده اى روشن را در نگاه مى نشاند.»[22]
حجت الاسلام والمسلمین مصطفى فومنى مى گوید:
«مقبره والدمان در کنار قبر شهید اسماعیل رضایى بین حرم امام زاده طاهر و حرم حضرت عبدالعظیم حسنى است که به علت توسعه حرم و برداشتن دیوارها، این مقبره نیز داخل رواق حرم قرار دارد.
طبق وصیت ایشان مى بایست جنازه اش در کنار قبر ابوالفتح رازى... دفن شود، ولى آن روز از دفن جنازه در آن مکان ها ممانعت به عمل آوردند. و در مقبره علایى کنار قبر دوست دیرینه و یار وفادارش شهید رضایى دفن شد. مرحوم حاج احمد دیبایى براى ما نقل کرد که وقتى شهید رضایى را محاکمه مى کردند مرحوم آیت الله فومنى در جلسات محاکمه آن مرحوم حضور یافت و او را به تحسین واداشت. وقتى خبر شهادت رضایى به مرحوم والد رسید، ایشان بلافاصله با عده اى از دوستان به شهر رى رفت تا در مراسم دفن آن مرحوم که قدغن بود شرکت کنند. بر جنازه او نماز خواند و موقع دفن شهید رضایى به دوستان خود گفت چقدر خوب است که من هم در جوار ایشان دفن شوم!
از حسن تصادف این اتفاق رخ داد و قبر آن دو مبارز در کنار هم قرار گرفت.»[23]
آیت الله عمید زنجانى مى گوید:
«مرحوم فومنى از انقلابیون بود. حتى تشییع جنازه ایشان یکى از حوادث انقلاب است که روى آن باید تأمل بشود زیرا نیروهاى انقلابى در این تشییع جنازه سنگ تمام گذاشتند. در دو تشییع جنازه مردم واقعاً به بهانه تشییع جنازه یک تظاهرات انقلابى راه انداختند، یکى تشییع جنازه مرحوم فومنى و دیگرى تشییع جنازه مرحوم کاشانى.[24]
[1]. شرح حال اغلب دانشمندان فومن در کتاب دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، صادق احسان بخش آمده است.
[2]. شناخت نامه حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) و شهر قم به کوشش على اکبر زمانى نژاد.
[3]. مصاحبه نگارنده با حجت الاسلام مصطفى فومنى، فرزند آن مرحوم.
[4]. شرح حال بزرگان نامبرده در مجلدات گلشن ابرار آمده است.
[5]. ستم ستیزان نستوه، آیت الله شیخ جواد فومنى حائرى به روایت اسناد ساواک، ص 15.
[6]. همان گنجینه دانشمندان، ج 6، ص 114 مشاهیر گیلان، رضا مظفرى، ج 1، ص 34.
[7]. شرح حال آیت الله فومنى حائرى در منابع ذیل آمده است: ستم ستیزان نستوه، مرکز بررسى اسناد تاریخى گنجینه دانشمندان، ج 6، ص 114 مشاهیر گیلان، رضا مظفرى، ج 1، ص 34 ـ 32 اختران فروزان رى و طهران، ص 166.
[8]. ستم ستیزان نستوه، آیت الله حاج شیخ جواد فومنى حائرى به روایت اسناد ساواک، 22 ـ 18.
[9]. ستم ستیزان نستوه، ص 20.
[10]. سوره ى زمر، آیه ى 9.
[11]. سوره ى توبه، آیه ى 108.
[12]. سوره ى آل عمران، آیه ى 19، این قسمت در بخش ضمائم ستم ستیزان نستوه آمده است.
[13]. در این قسمت نگارنده از اظهارات فرزندان آن مرحوم بهره برده است.
[14]. همان، ص 65، گزارش مورخ 11/5/1338.
[15]. مصاحبه نگارنده با حاج شیخ مصطفى فومنى حائرى.
[16]. همان.
[17]. همان.
[18]. همان.
[19]. خاطرات حاج شیخ حسین انصاریان، ص 57، 106، 116 و 117.
[20]. خاطرات حاج شیخ جعفر شجونى، ص 66.
[21]. یاران امام به روایت اسناد ساواک سردار سرفراز شهید حجت الاسلام سید على اندرزگو، ص 6، خداشناسان بیدار، به نقل از خاطرات مرحوم ابوترابى در دوران اسارت، ص 5.
[22]. خاطرات دوران مبارزه، آیت الله هاشمى رفسنجانى، ص 33.
[23]. از حجج اسلام حاج شیخ مصطفى و حاج شیخ مرتضى فومنى حائرى که با اطلاعات خود موجب تکمیل این مقاله شدند، تشکر مى کنم.
[24]. خاطرات حجت الاسلام و المسلمین عباسعلى عمید زنجانى، ص 210.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه