13 مهر 1394, 13:51
خاطره اى از شیخ حسنعلى نخودکى اصفهانى
با ملاّ آقا جان سه ماه در مشهد، در مدرسه خیرات خان بودیم. در مشهد، اهل معنا و فضیلت زیاد بودند ولى سر آمد همه، آقا شیخ حسنعلى اصفهانى بود. هفته اى دو روز مردم به او مراجعه مى کردند و هرکسى هر گرفتاریى که داشت برطرف مى کرد. همیشه در جیب او آجیل، نبات و...بود وبه بیماران مى داد.
روزى در محضرش بودم، سه نفر از عالمان جلیل القدر تبریز وارد شدند، مرحوم شیخ حسنعلى با لباس بسیار ساده و جثّه اى ریاضت کشیده، لاغر و کوچک، از نظر ظاهر در مقابل آنان چیزى نبود و خیلى احترام و تعارف کرد. عالمان تبریزى گفتند: ما واقعاً گرفتاریم وپزشکان به ما جواب منفى داده اند.
یکى از آنان مرحوم میرزا باقر قاضى طباطبایى، پدر بزرگوار اوّلین شهید محراب آیت الله قاضى تبریزى بود که فرزند نداشت و تقاضاى اولاد داشت، دیگرى بیمارى لاعلاجى داشت. آیت الله نخودکى به پدر آقاى قاضى یک انجیر و به دیگرى، دعا، همراه با خوراکى داد. شخص سوم سرش رعشه داشت و دائم حرکت مى کرد. آقاى نخودکى از جیب خود آینه اى داد و گفت روزى یکى دو بار به آن نگاه کن و مواظب باش گم نشود، که پس از عمل به دستور ارتعاش سر و گردنش برطرف شد.
سه سال بعد در تهران دوباره او را دیدم ولى مثل اوّل سرش رعشه داشت، پرسیدم مگر خوب نشدى. گفت: متأسفانه آن آینه را از دست دادم و دوباره حالت اوّل برگشت.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان