میرزاعلى غروى تبریزى
(شهادت: 29/3/1377ش.)
عنوان مقاله: مرزبان فضیلت
نویسنده: نورالدین علیلو
تولد و خاندان
شهر تبریز در سال 1349هـ ق (1309هـ ش) شاهد تولد نوزادى، در خانواده اى متدین بود. پدر نام او را على گذاشت. به این امید که عشق به دودمان عصمت و ولایت در جان او ریشه بدواند.
پدرش حاج اسدالله فرزند حسن تبریزى از بازرگانان نامى آذربایجان بود و دامنه تجارتش به قفقاز رسیده بود و در بادکوبه «قفقاز» نیز دفتر تجارت داشت. حاج اسدالله به خاطر پایبندى به اعتقادات مذهبى، با آغاز کودتاى کمونیستى، دفتر و دارائى خود را در آن سامان رهاکرد و به تبریز بازگشت و در حدود سال 1311هـ ش، زمانى که على دو ساله بود، توسط مخالفان مسموم شد و به عالم آخرت سفر کرد. مادرش دختر مرحوم سید محمد اسکوئى، از خاندانى اصیل و بانویى با ایمان بود. مادر او را در شش سالگى به مکتب خانه اى در شهر تبریز سپرد و مدتى بعد وارد مدرسه علمیه طالبیه شد. در حوزه تبریز کتابهاى سطح، مانند حاشیه ملاعبدالله، «معام الاصول» و برخى دیگر از کتابهاى درسى را از اساتید بنام آن سامان ازجمله میرزا على اصغر باغمیشه اى [1] و میرزا مسلم ملکوتى فراگرفت.
هجرت
پس از سپرى کردن مراحل مقدماتى به حوزه علمیه قم هجرت کرد. درس «فرائدالاصول» را نزد شیخ محمد مجاهد تبریزى (متوفاى: 1380هـ. ق) [2]، «مکاسب» را نزد سید حسین قاضى طباطبائى (متوفاى: 1393هـ. ق)[3] و «کفایة الاصول» را در محضر آیت الله حاج سید احمد خوانسارى[4] (متوفاى: 1405هـ. ق) فراگرفت. در فلسفه و علوم عقلى نیز نهایت مطلوب خویش را برآورده ساخت و بالاخره در شانزده سالگى سطوح حوزوى را به پایان رساند.
میرزا على که در جوانى شنیده بود مردى در تبریز با طى الارض به زیارت کربلا مى رود، توفیق یافت به محضر آن مرد خدا برسد.
خود مى گوید وقتى وى را پیدا کردم، فرمود دانستن طى الارض من، یعنى پیغام مرگ من! ولى این خبر را به شما مى دهم که به نجف الاشرف خواهى رفت.[5]
او سپس در قم به درس خارج مرحوم آیت الله سید محمد حجت کوهکمرى (متوفاى: 1372هـ. ق)[6] پیوست.[7]
در بیستمین بهار عمرش آیت الله حجت او را در حلقه خواص بحث و درس خود جاى داد و شیخ على مقرر[8] بحث و درس استاد شد.
شیخ پنج سال به طور پیوسته در جلسات درس و بحث خارج فعالانه شرکت کرد و از بوستان دانش بزرگان خوشه ها برگرفت. در ضمن از محضر بزرگانى چون آیت الله سید حسین بروجردى (ره) (متوفاى: 1380هـ. ق)[9]، شیخ عباسعلى شاهرودى (متوفاى: 1383هـ. ق) و علامه طباطبائى (متوفاى: 1360هـ. ق) نیز بهره ها برد. جایگاه علمى، قدرت بیان، شیوائى سخن و زیبائى نوشتار و گفتار او در جوانى چنان نمود یافت که آیت الله سید محمد حجت مى فرمود: «نمى دانم واژه ها از این شیخ بیشتر فرمان مى برند یا انگشترى که آن را هر طور بخواهد در انگشت خود مى چرخاند!»[10]
سرانجام فقیه جوان براى سیراب کردن عطش علمى و معنوى خود راهى نجف اشرف شد و از محضر اساتید برجسته فقه و اصول بهره ها برد.
اساتید
استادان مرحله اول
1 ـ على اصغر باغمیشه اى[11]
2 ـ آیت الله حاج سید احمد خوانسارى(متوفاى: 1405هـ ق.)[12]
3 ـ آیت الله سید حسین بن احمد قاضى طباطبائى تبریزى (متوفاى: 1393هـ ق)[13]
4 ـ شیخ محمد فرزند على اکبر مجاهدى تبریزى (متوفاى: 1380هـ ق)[14]
درس «کفایة الاصول» مرحوم آخوند خراسانىرا در مسجد امام حسن عسگرى(علیه السلام) از محضر وى فرا گرفت.
استادان درس خارج (ایران)
1 ـ آیت الله العظمى سید حسین بروجردى(ره) (متوفاى: 1380هـ ق)[15]
میرزا فقه و اصول را از ایشان فرا گرفت.
2 ـ آیت الله العظمى سید محمد حجت کوهکمرى (متوفاى: 1372هـ ق)[16]
3 ـ آیت الله شیخ عباسعلى، فرزند قدیر شاهرودى (1320-1383هـ ق)[17] میرزا در دروس خارج فقه و اصول وى شرکت مى کرد.
استادان نجف
1 ـ آیت الله شیخ حسین حلى، فرزند على نجفى(1309-1394هـ ق)
وى از دانشمندان بزرگ حوزه علمیه نجف، و از شاگردان مشهور آیت الله نائینى بود. در میان اساتید حوزه نجف جایگاه ویژه اى داشت. میرزا یک دوره کامل اصول و مقدارى از فقه را از خدمت ایشان فرا گرفت. از آثار تألیفى وى مى توان به این کتابها اشاره کرد:
اخذالاجرة على الواجبات.
معاملة الدینار بازیدمنه.
الحاق الولد بالشبهة بالزواج الدائم.
تقریرات فقه و اصول.[18]
2 ـ آیت الله میرزا محمد باقر، فرزند محمد مهدى زنجانى (1314-1394هـ ق)
میرزا على یک دوره اصول و مقدارى از فقه را از وى آموخت.[19]
3 ـ آیت الله سید ابوالقاسم خویى (متوفاى: 1413هـ ق)[20]
آقاى غروى از شاگردان مبرز و فعال مرجع عالیقدر خویى به شمار مى رفت و از دیرباز در کنار ایشان قرار داشت. میرزا على از نخستین کسانى بود که تقریرات فقهى استاد را (التنقیح فى شرح العروة الوثقى) به رشته تحریر درآورد و آراء و نظریات او را در میان دانش پژوهان منتشر ساخت. وى از محضر استاد دو دوره اصول و دوره خارج مکاسب کتاب الصلاة آقا رضا همدانى و در روزهاى تعطیل مباحث «رضاع»، تفسیرالبیان فى تفسیر القرآن و «قواعد» را فراگرفت.[21]
اجازه اجتهاد
آیت الله غروى از آیت الله شیخ محمد حسین کاشف الغطاء (1294-1373هـ ق) اجازه اجتهاد گرفت. در مورد اجازه اجتهاد از مرحوم آقاى خویى باید بدانیم که ایشان به شاگردانى که در حوزه نجف و در کنار وى مى ماندند، اجازه اجتهاد مکتوب نمى داد و تنها به کسانى که براى نشر فقه آل محمد(صلى الله علیه وآله) از حوزه نجف به مناطق دیگر هجرت مى کردند، اجازه مکتوب اجتهاد صادر مى کردند،[22] اما تقریظ وى به کتاب «تنقیح» از اجازه اجتهاد بالاتر است و جایگاه علمى و مرجعیت وى را با تعابیر مختلف بیان کرده است.[23]
بر کرسى تدریس
آیت الله غروى در کنار تحصیل خارج فقه و اصول در نجف، به تدریس سطوح عالیه مى پرداخت. مدرسه دارالحکمه که توسط مرحوم آیت الله العظمى حکیم (ره) در نجف پایه گذارى شده بود و مسجد شیخ انصارى شاهد حضور دانش پژوهان فراوانى بود که از دورترین نقاط جهان در درس آیت الله غروى شرکت مى کردند. وى بعد از مدتى از سال 1379هـ ق (1339هـ ش) در پایان سومین دهه عمرش درس خارج فقه و اصول را آغاز کرد. به کاربستن تجربه گرانبهاى اساتید و لطافت و شیوایى بیان چنان بر شیوه تدریس ایشان سایه افکنده بود که کوچک ترین ناهماهنگى یا ابهام در مطلب به چشم نمى خورد. درس فقه و اصول ایشان همه روزه به صورت منظم، صبح و بعدازظهر در مسجد جواهرى برپا مى شد و استاد مباحث پرمحتواى علمى و فقهى را سخاوتمندانه در اختیار پژوهندگان علم قرار مى داد. به خاطر تبحر و عمق علمى و معنوى وى، جلسات بحث ایشان با حضور انبوه طلاب پر رونق مى شد به طورى که در این اواخر درس وى از بزرگ ترین و سودمندترین بحثهاى خارج نجف اشرف شمرده مى شد و از جهت کمى و کیفى درسها بین او و آیت الله سید على سیستانى تقسیم شده بود.
آیت الله غروى بعد از رحلت آیت الله خویى تلاش زیادى در پاسدارى از حوزه علمیه نجف کرد و روش استاد را ادامه داد. وى از سال آغاز تدریس درس خارج، دو دوره کامل خارج «مکاسب» و اصول را تدریس کرد.[24]خصوصیات اخلاقى و اجتماعى
آیت الله غروى در گفتار و کردار مراقب و به مستحبات شرعى و ترک مکروهات و هواهاى نفسانى مقیّد بود.
ساعات روزانه را وقف تدریس، مطالعه، تألیف و پژوهش و تحقیق، عبادت و رسیدگى به امور فقرا کرده بود. به زیارت حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)در هر شب جمعه و خواندن زیارت عاشورا در حرم مطهر حضرت على(علیه السلام)-پس از فراغت از اقامه نماز صبح و زیارت مرقد مطهر علوى- مداومت داشت. فرزندش مى گوید:
«پدرم مى فرمود: ما طلبه ها بایستى تهذیب نفس بیشترى نسبت به دیگران داشته باشیم، زیرا وقتى ما به بحث مى نشینیم، همیشه حالت تهاجمى و تدافعى داریم، لذا لازم است ما ملازمت به تهذیب نفس داشته باشیم.»[25]
در مواظبت از حقوق شرعیه و امانت دارى زبانزد بود. آیت الله حجت فرموده بود: آرزو دارم حقوق شرعیه را در خانه اى گرد آورم و کلیدش را به دست این شیخ امین بسپارم.[26]
از اخلاق پسندیده وى مى توان به زهد، تقوا، بردبارى و گشاده رویى وى نیز اشاره کرد. بعد از شهادت، یکى از آشنایان وى را در خواب دیده و پرسیده بود: در آن عالم چه چیزى به درد شما خورد؟ وى فرموده بود: دو چیز، یکى زیارت مولایم امام حسین(علیه السلام) و دیگرى صبر در برابر ناملایمات.[27]
شیخ محمد تقى مى گوید:
«پدرم همیشه تکرار مى فرمود که علم به تنهایى ما را به جایى نمى رساند. اگر هر طلبه اى بخواهد به قله هاى بالاى علمى و معنوى برسد، حتماً باید تهذیب نفس داشته باشد.»[28]ویژگى دیگر وى ترک نکردن نماز شب بود. همیشه بعد از نماز شب در حرم على(علیه السلام) نماز صبح را اقامه و بعد به زیارت و دعا مشغول مى شد و با طلوع آفتاب به منزل باز مى گشت.[29] او در خانه اى بسیار فرسوده در یکى از محلات قدیمى نجف زندگى مى کرد و از نظر پوشش پایین تر از سطح معمول بودآن هم در روزگارى که مرجعیت جمعى از شیعیان را بر عهده داشت و ملیونها تومان شهریه طلاب حوزه ها از سوى ایشان توزیع مى شد.»[30]
مرجعیت
آیت الله غروى مقلدان زیادى در ایران، عراق و دیگر کشورهاى اسلامى داشت. وى در دوران کوتاه مرجعیت (یک سال) خدمات شایانى را ارائه نمود که ایجاد موسسه خیریه براى فقراء در زمانى که دولت عراق در تحریم اقتصادى و مردم در فقر به سر مى بردند، از جمله آنهاست. در این مرکز فهرستى از اسامى فقراء را تنظیم و به آنان رسیدگى مى کردند و از کارهاى دیگر وى بها دادن به جایگاه علم و عالم بود.[31] به ساحت مقدس امام حسین(علیه السلام) ارادت ویژه داشت. نقل شده است:
«در ایامى که به خاطر جنگ تحمیلى صدام علیه ایران، حرم حسینى7 خلوت بود، آقا هزینه دو اتوبوس را تأمین مى کردند تا طلاب نجفشبهاى جمعه به کربلا رهسپار شوند و پس از زیارت و صرف غذا به نجف برگردند.»[32]
خوشه چینان
محفل درس مرجع شهید، شاهد حضور خوشه چینان فراوانى بود که به نام جمعى از آنان اشاره مى کنیم:
1 ـ سید کمال حیدرى.
2 ـ عبدالحسین صادق عاملى.
3 ـ سید على حسینى بغدادى (مقرر درس مکاسب شهید غروى)
4 ـ عبدالله دندن.
5 ـ جواد دندن.
6 ـ محمدامین بن محسن مامقانى.
7 ـ محمد حافظى.
8 ـ على مروّجى قزوینى.
9 ـ مصطفى طراد عاملى.
10 ـ طالب خلیل عاملى.
11 ـ یوسف دعموش (از علماى معروف بیروت)
12 ـ على آل محسن قطیفى (نویسنده کتاب کشف الحقائق)
13 ـ مهدى معلى (نویسنده کتابهاى الاصول النقیة، و رسالة فى قاعدة غسل الوجه)
14 ـ محمد جشى قطیفى.
15 ـ سید صالح بن سید محمد مهدى خرسان.
16 ـ سید صادق بن سید محمدرضا خرسان.
17 ـ نجاح بغدادى.
18 ـ على آل سمیسم.
19 ـ حسین ظالمى (نویسنده کتاب قالوا فى الاسلام)
20 ـ صالح صالحى.
21 ـ سید محمد حسین بن سید موسى بحرالعلوم.
22 ـ سید محمد رضا بن سید موسى بحرالعلوم.
23 ـ سید احمد مددى بیرجندى.
24 ـ میثم خنیزى قطیفى.
25 ـ عباس کاشف الغطاء.
26 ـ اسعد کاشف العطاء.
27 ـ صالح طائى (نویسنده کتاب شرح الصحیفة السجادیة)
28 ـ محمد زبیبة.
29 ـ حسین ابو سعیدة (متبحر در علم نسب شناسى)
30 ـ زاهد مالکى.
31 ـ سید علاءالغریفى بحرانى.
32 ـ محمد سعید تونى بحرانى.
33 ـ مهدى بحرانى.
34 ـ عبدالامیر ابوطابوق نجفى.[33]
35 ـ سید علاء الدین بحرالعلوم.
36ـ سید على اکبر ابوترابى (آزاده)[34]
انقلاب اسلامى و آیت الله غروى
چگونگى مواضع آیت الله غروى نسبت به انقلاب اسلامى را با گوشه هایى از نامه آیت الله غروى به یکى از مراجع تقلید حوزه علمیه قم در مورد تبعید حضرت امام خمینى(ره) در سال 1342هـ ش، به نجف اشرف دنبال مى کنیم. در این نامه که در 27 جمادى الثانى 1385هـ ق نگاشته شد، میرزاى نامدار مى نویسد:
«در روز جمعه نوزدهم جمادى الثانى طرف عصر بود که آیت الله خمینى وارد نجف گردید، اما قبل از ورود امام از طرف آقا شیخ نصرالله اعلام شده بود که 50 دستگاه ماشین سوارى در اختیار محصلین گزارده خواهد شد که براى پیشواز مهیاست، از طرف علماى دیگر نیز آماده شده بودند، من جمله از طرف آقاى خویى نیز 4 دستگاه ماشین سوارى بنز نیز آماده و چند دستگاه ماشین نیز از طرف آقاى شاهرودى و شیرازى روى هم رفته بیش از 80 دستگاه از نجف بعلاوه ماشین هائى نیز از کربلا همراه با هیئت ها به آنها اضافه شد»[35]
آیت الله غروى نیز جزو هیئت استقبال کننده از طرف آقاى خویى بود. خود ایشان مى فرماید:
«اکثر بیوت علما و مراجع شرکت کرده بودند و وقتى امام وارد شد شب شنبه آیت الله خویى و شاهرودى با امام دیدار کردند. ما هم در معیت آنها به خدمت امام رسیدیم، شب دوم و سوم امام گرم تر از شب اول بود و پرجمعیت تر. شب دوم نیز آقاى حکیم از امام دیدن نمودند.»[36]
مرجع بزرگوار آیت الله غروى مانند دیگر محبان ولایت و امامت، دوستدار نظام مقدس جمهورى اسلامى ایران بود و در جنگ عراق علیه ایران زحمات فروانى را متحمل شد و با ایمانى استوار در مقابل دولت بعثى عراق استقامت نمود.
دولت بعثى عراق براى فشار آوردن به حکومت اسلامى ایران، علما و مراجع تقلید عراق را تحت فشار قرار داد و کنگره اى برپا کرد تا در آن اعلامیه اى علیه حکومت ایران صادر کنند، اما پاسداران حریم ولایت مقاومت کردند، شکنجه ها دیدند و عده اى به شهادت رسیدند. حزب بعث وقتى از این راه مأیوس شد، سعى کرد میان مراجع شیعه ایرانى و عراقى تفرقه ایجاد کند، لذا اعلام کردند مرجعیت شیعه عراقى باید با عراقی ها باشدنه ایرانی ها، در پى این برنامه مراجع ایرانى الاصل را از چاپ رساله هاى عملیه منع کردند، اما فقهاى شیعه با درایت کامل این توطئه را نقش برآب نمودند.
براى فشار بیشتر هر روز فرزند آیت الله غروى را به سازمان امنیت نجف احضار مى کردند و مورد بازجوئى قرار مى دادند. آقا شیخ محمد تقى مى گوید:
«روزى رئیس سازمان امنیت نجف رو به من کرد و گفت: این پلکهاى چشم شما که به هم مى خورد، در حب خمینى به هم مى خورد!. سرانجام در اثر فشار دولت بعثى، فرزندان وى مجبور به ترک عراق شدند و سالها در فراق پدر زندگى کردند.»[37]
آیت الله غروى تا پایان عمر در صیانت از حوزه نجف ثابت قدم ماند، حتى زمانى که به ایشان گفته شد تمامى هم دوره هاى شما به ایران بازگشته اند، شما هم بیائید برویم، نپذیرفت، چون مثل استاد عالى قدرش معتقد بود که خالى گذاشتن حوزه علمیه نجف نوعى فرار از دفاع از مکتب مى باشد، لذا در اواخر جنگ تحمیلى که درسهاى حوزه به خلوت ترین حد خود رسیده بود، وقتى به ایشان گفته مى شد «کسى نماند، بیایید مثل سایر علما به ایران برویم»، مى فرمود: اگر چیزى غیر از عمامه ام نماند، باز کافى است که در نجف بمانم و در کوچه هاى نجف تردد نمایم.»[38]
آثار و تألیفات
1 ـ حاشیه بر کفایة الاصول.
2 ـ رساله در قاعده طهارت.
3 ـ رساله در قاعده تجاوز.
4 ـ رساله اى در قاعده ید.
5 ـ رساله در قاعده رضاع.
6 ـ بیع.
7 ـ خیارات.
8 ـ شرح استدلالى بر مکاسب.
9 ـ مناسک حج.
10 ـ موجز الفتاوى المستنبطه (مختصر و فشرده رساله عملیه.)
11 ـ الفتاوى المستنبطه (رساله عملیه در عبادات و معاملات)
12 ـ دوره کامل مباحث اصول (تقریرات درس اصول آیت الله شیخ حسین حلى)
13 ـ دوره کامل مباحث اصول (تقریرات درس آیت الله میرزا محمد باقر زنجانى)
14 ـ رساله در مکاسب محرمه.
15 ـ تسنید الفتاوى المستنبطه: این کتاب مستند رساله عملیه وى مى باشد که مى فرمود اگر کامل شود، به صد جلد مى رسد، اما بعد از آماده چاپ کردن، دو سه جلد از ابواب دیات به شهادت رسید و بقیه جلدها به صورت فیش بردارى باقى ماند.
16 ـ التنقیح فى شرح العروة الوثقى: این کتاب که چند بار به چاپ رسید، تقریرات درسهاى آیت الله خویى در چند جلد است. تا کنون «اجتهاد و تقلید»، ده جلد در مباحث «طهارت» و یک جلد در «صلوة» به چاپ رسیده و بقیه دستنویس است.[39]
با کتاب تنقیح
این کتاب اولین کتاب فقهى منتشر شده از آیت الله خویى است. وى بیش از هشت سال فقط اصول تدریس مى کرد، لذا وقتى بحث مرجعیت وى مطرح شد، مى گفتند او اصولى است! وقتى تقریرات درس وى توسط آیت الله غروى -در واقع مبانى فقهى آقاى خوئى- از چاپ خارج شد، در حوزه علمیه تحرکى ایجاد کرد به عنوان یکى از مستندات اولیه دروس فقهى مراجع حوزه ها قرار گرفت و نظرها در مورد آقاى خوئى عوض شد. از آن پس وقتى اهل فن به آقاى غروى مى رسیدند، تحریر تنقیح را تبریک مى گفتند. امروزه با رونق علمى حوزه ها، تنقیح یکى از کتابهاى محورى دروس خارج شده است و روزانه شاگردان مکتب امام جعفر صادق(علیه السلام)نظرات و مبانى آن کتاب را نقد و بررسى مى کنند. تقریظ آیت الله خوئى بر کتاب تنقیح که در اول کتاب طهارت به نگارش درآمده،[40] چنین است:
«بسم الله الرحمان الرحیم»
الحمدالله رب العالمین والصلاة والسلام على اشرف الانبیاء والمرسلین محمد و عترته الطاهرین واللعنة الدائمة على اعدائهم اجمعین إلى یوم الدین.
بحثهایى را که جناب فاضل علامه محقق رکن اسلام، نور چشم عزیزم آقاى میرزاعلى تبریزى غروى -ادام الله فضله- از درسهاى فقهى ما، که براى طلاب فاضل حوزه علمیه بیان مى کردیم گردآورى کرده و شرح کاملى است بر عروة الوثقى ملاحظه نمودم و آنها را در نهایت دقت و استوارى یافتم. احاطه وى بر نکته هاى ظریف بحثها و دستیابى او به همه حقایق آنها، آن هم با این بیان شیوا و دلپذیر و ژرف نگرى زیبا و سودمند، مرا به شگفت آورد. هرچند جاى شگفتى نیست، چرا که وى از کسانى است که در توانایى علمى و کارایى فکرى او، گمان من به خطا نرفته است و بحمدالله در آنچه از بحثهاى فقهى و اصولى و تفسیرى ما شرکت نموده، به مرتبه بالایى از آن دست یافته و امید به روشن نگاه داشتن مشعل فروزان علم در روزگاران آینده را در من برانگیخته است، اینک با وجود عالیمقامان بلند پایه اى چون او، دریافته ام که زحمتهاى توانفرساى من براى برپا داشتن و سروسامان بخشیدن به حوزه علمیه هدر نرفته است، بلکه آن تلاشها و کوششهاى پیگیر به بار نشسته و این بوستان سرسبز وخرم هر زمان میوه هاى خوش طعم خود را به جهانیان عرضه مى دارد. آفرین بر او بخاطر آنچه نگاشته و تحقیق و پژوهش نموده و مورد دقت و موشکافى قرار داده است و از خداى متعال خواهانم که او را یارى دهد تا سرمشقى باشد براى فضلاى گرامى و یکى از مراجع در احکام دین گردد و او را توفیق دهد که در کار خویش جدیت ورزد و فعالیتش را همواره مستمر گرداند تا طلاب و دانش پژوهان هم دوره او از وجودش بهره مند گردند. خداوند سبحان است که توفیق پیمودن راه راست را عنایت مى فرماید و در آغاز و پایان هر چیز، سپاس و ستایش از آن اوست.
15 ذیحجة الحرام 1377هـ ق
ابوالقاسم الموسوى الخوئى»[41]
شهادت
آیت الله میرزا على غروى پس از زیارت مرقد مطهر امام حسین(علیه السلام) در راه بازگشت در شب جمعه 23 صفر 1419هـ ق (28/3/1377هـ ش) در کنار پست خروجى بازرسى سازمان امنیت عراق به اتفاق همراهانش حجت الاسلام حاج شیخ محمدعلى فقیه لبنانى (متولد: بیروت،1974م) دامادش و مستخدم و راننده اش به شهادت رسید. مرجع شهید همانند حضرت ابوالفضل(علیه السلام) ابتدا توسط دژخیمان صدام به گلوله بسته شد و بعد چشمهاى وى را هدف قرار دادند و بعد از آن دستهاى وى را قطع کردند. بعد از سرنگونى رژیم صدام پرونده قاتلان آن مرجع والامقام پیدا و روشن شد که توسط مأموران ضد اطلاعات صدام انجام گرفته است. پیکر پاک شهید را مخفیانه و بدون تشییع به خاک سپردند. نماز هم ابتدا توسط حجت الاسلام حاج سید حسین بغدادى اقامه شد، اما چون وى در اثر اندوه و گریه زیاد نتوانست نماز را ادامه دهد، شاگرد بزرگوارش حاج سید على حسینى بغدادى نماز را اقامه کرد و بعد در وادى السلام نجف همراه با یاران شهیدش به خاک سپرده شد. به دستور آیت الله سیستانى مقبره اى براى وى درست شد که هم اکنون زیارتگاه دوستداران شهیدان راه فضیلت است.[42]
با انتشار خبر شهادت، موجى از اندوه بر شیعیان جهان بخصوص حوزه هاى علمیه سایه افکند و پیامهاى تسلیت متعددى از سوى مراجع تقلید، علماى اعلام و نهادها و سازمانهاى مختلف و رهبر معظم انقلاب صادر شد و مجالس بزرگداشت وى مدتها در ایران و سایر نقاط ادامه یافت. پیام رهبر انقلاب چنین بود:
«بسم الله الرحمن الرحیم
انّالله و انّا الیه راجعون
اطلاع یافتیم که دستهاى گنهکار در کشور عراق بار دیگر به جنایتى بزرگ دست زدند و حضرت آیت الله آقاى حاج میرزا على غروى تبریزى را که از فقهاى بزرگ و در شمار مراجع معظم تقلید بودند در نجف اشرف به شهادت رساندند.
دشمنان اسلام اکنون به حوزه کهن و عالیمقدار نجف که پشتوانه عظیم و تمام نشدنى فقاهت است، روى آورده و به گمان باطل خود در صدد ضربه به این حصن منیع اند. شهادت این عالم مهاجر إلى الله که عمر مبارک خود را در راه تنقیح مبانى شریعت سپرى کرد، پس از شهادت مرحوم آیت الله بروجردى به فاصله اى اندک، نشانه توطئه خباثت آمیزى نسبت به مرزداران حریم تشیع در جوار «باب مدینه علم» است. و این چیزى نیست که ملت بزرگ ایران و سراسر جهان تشیع نسبت به آن بى تفاوت بمانند، این شهید سعید یکى از ذخایر حوزه نجف و یکى از اعلام نامدار همه حوزه هاى علمیه بود. آثار علمى او هم اکنون در همه حوزه ها مورد استفاده مجتهدان و فقهاى بزرگ است. نام او در ردیف مراجع تقلید در همه جا منتشر است. شهادت این عالم جلیل هم اکنون حوزه هاى علمیه قم و نجف و همه حوزه هاى علمیه جهان اسلام و شخص اینجانب را داغدار و عزادار کرده است.
خواست جدى اینجانب از دولت عراق آن است که به مسئولیت خود در این فاجعه بزرگ پى برده و به وظایف اسلامى و انسانى و بین المللى خود در قبال این دو حادثه عمل کند و ملت ایران و سایر شیعیان و همه مسلمانان علاقمند به پرچمداران شریعت اسلامى را از نگرانى خارج سازد. آن شهید سعید پاداش زحمات و مجاهدات خود در راه فقاهت و تحمل یک عمر غربت و بخصوص مرارتهاى سالیان اخیر خود را که بخاطر حفظ کیان حوزه مبارکه نجف متحمل شد با ورود به جرگه شهیدان راه خدا دریافت کرد و به خواست خدا به بهشت الطاف ویژه الهى که خواست مجاهدان و صدیقین و شهدا است. راه یافت ولى ضایعه از دست دادن فقیهى بزرگ و عالمى ربانى براى جهان اسلام باقى ماند. اینجانب شهادت آن بزرگوار و دیگر کسان و نزدیکان ایشان را که همزمان به شهادت رسیدند، به حضرت ولى الله الاعظم روحى فداه و به مراجع معظم تقلید و حوزه هاى علمیه نجف و قم و سایر حوزه هاى علمیه و بخصوص به آقازادگان و خانواده و نیز به علاقمندان و مقلدان ایشان تبریک و تسلیت مى گویم و بقاء و استحکام و دوام حوزه علمیه نجف و علو درجات آن شهیدان را از خداوند متعال مسئلت مى نمایم.[43
سید على خامنه اى 30/3/77»
فرزندان
آیت الله غروى پنج دختر و سه پسر داشت.
1 ـ محمد تقى غروى: متولد نجف الاشرف به سال 1340هـ ش است. وى از همراهان پدر بود و هم اکنون در حوزه علمیه قم به تدریس سطوح عالیه و در کنار آن سامان دادن به کارهاى تحقیقى و علمى پدر مى پردازد.
2 ـ محمد جواد: متولد 1350هـ ش در نجف است. در حوزه علمیه قم به سطح اشتغال دارد.
3 ـ محمدرضا: متولد 1360هـ ش است و هم اکنون دانشجوى دانشگاه پیام نور است.
از دامادهاى معظم له نیز مى توان به شیخ مرتضى نیکنام که هم اکنون ساکن قم است اشاره کرد. وى از شاگردان شهید بزرگوار بود. شهید شیخ محمد داماد دیگر اوست که به همراه آیت الله غروى به شهادت رسید.[44]
[1]. مفاخر آذربایجان، عقیقى بخشایشى/ ج 4، ص 2140احکام الدین بین السائل و المجیب، عامرالحلو، ص 10مصاحبه با آقا شیخ محمدتقى غروى فرزند آیتالله غروىگنجینه دانشمندان محمد شریف رازى، ج 7، ص 285معجم رجال الفکر و الادب فى النجف، محمد هادى امینى، ج 2، ص 913، مجله آینه پژوهش، ش 50، ص 107.
[2]. مفاخر آذربایجان، ج 4، ص 2142براى آشنایى بیشتر ر.ک.به: ستارگان حرم، ج 18، ص 176.
[3]. آثار الحجة، ج2، ص 44گنجینه دانشمندان، ج2، ص 227الذریعه، ج4، ص 327تربت پاکان قم، ج1، ص 609 ـ612معجم الرجال الفکر و الادب فى النجف، ج3،ص968احکام الدین بین السائل و المجیب،ص11.
[4]. احکام الدین بین السائل و المجیب، عامر الحلو، ص 11، مفاخر آذربایجان، ج 4، ص 2142.
[5]. مصاحبه با فرزند آیتالله غروى.
[6]. براى آشنایى بیشتر ر.ک.به: ستارگان حرم، ج 1، ص
[7]. مجله المرشد، 1417ق، عدد6، ص 25مفاخر آذربایجان، ج 4، ص 2142-2143آینه پژوهش، ش 50، ص 107.
[8]. مقرر به کسى گفته مى شود که پس از پایان درس استاد، یک بار دیگر درس را با توضیحات بیشترى بیان مى دارد و معمولا در برابر ایرادهایى که ممکن است بر نظریه استاد وارد شود یا اشکالاتى که طلاب مطرح مىسازند، از رأى استاد دفاع مىکند. از این رو مقرّر باید کسى باشد که از جهات فهم و بیان مطالب از دیگران برتر باشد. (مجله المرشد، همان، ص 25نگرشى کوتاه بر زندگى...، حاج شیخ على غروى، ص21.)
[9]. احکام الدین، ص 11براى آشنایى بیشتر ر.ک.به: گلشن ابرار، ج 2، ص 662.
[10]. مفاخر آذربایجان، ج 4، ص 2143نگرشى کوتاه بر زندگى مرجع عالیقدر تشیع...، شیخ نجاح بغدادى، ص 34.
[11]. احکام الدین بین السائل و المجیب، عامر الحلو، ص 11مفاخر آذربایجان، ج 4، ص 2142.
[12]. همان.
[13]. آثارالحجة، ج 2، ص 44گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 227الذریعة، ج 4، ص 327تربت پاکان قم، ج 1، ص 609-612معجم رجال الفکر و الادب فى النجف، ج 3، ص 968احکام الدین بین السائل و المجیب، ص 11.
[14]. مفاخر آذربایجان، ج 4، ص 2142براى آشنایى بیشتر ر.ک.به: ستارگان حرم، ج 18، ص 176.
[15]. احکام الدین، ص 11براى آشنایى بیشتر ر.ک.به: گلشن ابرار، ج 2، ص 662.
[16]. براى آشنایى بیشتر ر.ک.به: ستارگان حرم، ج 1، ص 183.
[17]. براى آشنایى بیشتر ر.ک.به: ستارگان حرم، ج 13، ص 145.
[18]. احکام الدین بین السائل و المجیب، عامر الحلو، ص 12معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج 1، ص 286معجم الرجال الفکر و الادب فى النجف، محمد هادى امینى، ج 1، ص 442.
[19]. احکام الدین بین السائل و المجیب، ص 12براى آشنایى بیشتر ر.ک.به: گلشن ابرار، ج 7.
[20]. براى اطلاع بیشتر از زندگانى وى ر.ک.به: گلشن ابرار، ج 3، ص 427.
[21]. احکام الدین بین السائل والمجیب، ص 12مفاخر آذربایجان، ج 4، ص 2145.
[22]. مصاحبه با حجت الاسلام شیخ محمد تقى غروى فرزند آیتالله غروى.
[23]. التنقیح، کتاب الطهارة، ج 3، ص 3کتاب الصلوة، ج 1، ص 2.
[24]. معلومات ارائه شده از طرف فرزند معظم لهاحکام الدین بین السائل و المجیب، ص 16مفاخر آذربایجان، ج 4، ص 2144معجم رجال الفکر والادب فى النجف، ج 2، ص 914نگرشى کوتاه بر زندگى، مرجع عالیقدر تشیع.
[25]. مصاحبه با فرزند معظم لهمفاخر آذربایجان، ج 4، ص 2146- 2147.
[26]. نگرش بر زندگى مرجع عالیقدر و تشیع، ص 35مجله المرشد، س 1417ق، عدد6، ص 30.
[27]. مصاحبه با فرزند معظم له.
[28]. همان.
[29]. همان.
[30]. مفاخر آذربایجان، ج 4، ص 2147.
[31]. مصاحبه با فرزند معظم له.
[32]. مفاخر آذربایجان، ج 4، ص 2147احکام الدین بین السائل والمجیب، ص 18.
[33]. احکام الدین بین السائل والمجیب، عامر حلو، ص 14-15، مجله المرشد، 1417هـ ق، عدد 6، ص 16-18.
[34]. ر،ک: گلشن ابرار، همین جلد.
[35]. نهضت امام خمینى، سید حمید روحانى، ج 2، ص 126. (با کمى دخل و تصرف)
[36]. همان، ص 127.(با کمى دخل و تصرف)
[37]. مصاحبه با فرزند معظم له.
[38]. همان، مفاخر آذربایجان، ج 4، ص 2147.
[39]. احکام الدین بین السائل والمجیب، ص 16-17معجم المؤلفین المعاصرین، محمد شیر رمضان یوسف، ص 444گنجینه دانشمندان، ج 7، ص 285.
[40]. مصاحبه با فرزند معظم له.
[41]. نگرشى کوتاه بر زندگى مرجع عالیقدر تشیع حضرت آیتالله میرزا على غروى، شیخ نجاح بغدادى، ص 44.
[42]. مصاحبه با فرزند معظم لهمجله آینه پژوهش، ش 50، ص 108
[43]. روزنامه کیهان، 31 خرداد 1377، ش، ص 14روزنامه جمهورى اسلامى، 1 تیر 1377ش، ص 3.
[44]. مصاحبه با فرزند معظم لهمجله المرشد، 1417هـق، عدد6، ص 24.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه