13 مهر 1394, 15:28
راهیابى به مجلس
پس از روى کار آمدن دولت دکتر مصدق (1330 هـ .ش.) و در پى درخواستهاى مردم تهران، حجت الاسلام و المسلمین راشد جهت «نمایندگى» کاندید شد و در ایّام انتخابات بدون هیچ هزینه و شگرد تبلیغاتى از سوى اهالى تهران رأى آورد و به مجلس شوراى ملّى راه یافت امّا بعد از مدّتى اوضاع نامناسب مجلس و سخن برخى از آنها موجب اذیّت روحى وى شد.([42]) او به این مطلب چنین اشاره مى کند:
«هر روز بیانیه ها و اعلامیه هایى به امضاى چند نفر مى آورند که امضا کنم و چون قصد و انگیزه آنها را از صدور چنین اعلامیه ها نمى دانم از امضا و تأیید آنها خوددارى مى کنم و از این رو، با تضادّى که از نظر فکرى با نمایندگان دارم ادامه خدمت نمایندگى برایم میسّر نیست و استعفا خواهم کرد.»([43]).
و بعد از نوشتن استعفا در برخى از جلسات و گفت و گوهایش، چنین مى گفت:
«از همان روزهاى اوّل قانون و آیین نامه ها را خواندم و خود را آماده کردم که خدمتى بکنم ولى پس از مدّتى دانستم این مجلس آن مجلسى نیست که در ذهن داشتم!».
امّا این استعفا از سوى مجلس پذیرفته نشد و حقوق نمایندگى و حقوق استادى مدرسه سپهسالار (شهید مطهّرى) هم به وى داده نشد از این رو به یکى از شاگردانش (دکتر سیّد جعفر شهیدى) بیان داشت:
«اینها استعفاى مرا نمى پذیرندچون مى خواهند مرا محاصره اقتصادى بکنند... من براى گذراندن روزانه، گاه ناچارم به حقوق معلّمى دخترم ناخن بزنم...»([44]).
با این وجود، زمانى که حقوق او را یک جا پرداخت کردند وى تمام آن مبلغ را نزد برادرش به تربت حیدریه فرستاد تا براى احداث حمام بهداشتى آن شهر مصرف شود.([45])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان