مقابله با فتنه ها
در عصر شهید ثالث، جنبش هاى فکرى و جریانات انحرافى متعدّدى در حال شکل گیرى و گسترش بود که تأسیس و رشد آن ها، مرهون حمایت هاى مختلف عوامل داخلى و خارجى بود.
عمده ترین مکاتب انحرافى و مذاهب استعمارى عصر وى، عبارت بودند از:
الف) وهّابیت، که توسّط محمّد بن عبدالوهّاب نجدى (1115 - 1206 هـ .ق.) تأسیس شد.
ب) شیخیه، که توسّط شیخ احمد اَحسائى(1166 ـ 1241 هـ .ق.) تأسیس شد.
ج) بابیه، که توسّط میر على محمّد شیرازى(1235 - 1266 هـ .ق.) تأسیس شد.([45])
شهید ثالث نقش ممتازى در مبارزه با شیخیه و بابیه داشت.
شیخ احمد اَحسائى بحرینى، به سبب روابط صمیمانه اى که با فتحعلى شاه برقرار کرده بود، مورد توجّه شاه و شاهزادگان و بزرگان حکومت ایران قرار گرفته بود. از سوى دیگر، پادشاهان سنّى عثمانى از وى پشتیبانى مى کردند. از این رو، علماى ایران و عراق در برخورد با او، روش «تقیّه» را در پیش مى گرفتند.([46])
شیخ احمد در اواخر عمرش به قزوین آمد و در خانه ملاّ عبدالوهّاب قزوینى میهمان شد و در مدّت اقامتش در این شهر، به تدریس و ترویج آراء خود پرداخته و به اقامه نماز جماعت مشغول شد.([47])
حضور پر نفوذ اَحسائى و اشاعه عقاید انحرافى وى، موجب نگرانى اصولیین و متشرّعین شده بود از این رو، صدها نامه از مراکز علمى شیعه به بیت شهید ثالث و برادرش، شیخ محمّد صالح برغانى سرازیر مى شد که حاکى از سؤال و دادخواهى بود.
ملاّ محمّد تقى که خطر را جدّى احساس مى کند، وارد صحنه پیکار مى شود. او بهترین راه را تشکیل جلسه مناظره مى داند لذا از اَحسائى براى مناظره علمى دعوت به عمل مى آورد. اَحسائى هم درخواست وى را اجابت مى کند.([48])
روزى که شیخ احمد همراه عدّه اى از پیروانش، به خانه مجتهد برغانى مى آید، وى در حضور علماى فریقین، درباره عقاید وى سؤالاتى مطرح مى کند. در این مناظره و مباحثه طولانى، شهید ثالث اشکالات فراوانى بر عقاید اَحسائى وارد مى سازد و بر پاسخ هاى سست وى، خطّ بطلان مى کشد به نحوى که شیخ احمد اَحسائى محکوم و مغلوب مى شود. با این وجود، مؤسّس شیخیه به نظرات غیر مستند و انحرافى خود پافشارى مى کند. لذا مجتهد فرزانه و شجاع - بر خلاف اهل تقیّه - به کافر و مرتد بودن شیخیه، فتوا مى دهد، در مدت زمان کوتاهى خبر محکومیت و تکفیر اَحسائى از سوى شهید ثالث، در قزوین و دیگر شهرها مى پیچد. تأثیر حکم و فتواى شهید آن چنان سریع بود که جز ملاّ عبدالوهّاب هیچ فرد دیگرى پشت سر اَحسائى نماز نمى خواند.([49])
فتواى مجتهد برغانى، نقطه عطفى در «تاریخ شیعه» به شمار مى آید چون به دنبال آن، مجتهدان مشهور دیگرى وارد میدان شدند و حکم شهید ثالث را تأیید و تصدیق کردند از جمله: آقا سیّد محمّد مهدى، فرزند آقا سیّد على «صاحب ریاض» حاجى ملاّ محمّد جعفر استرآبادى آخوند ملاّ آقاى دربندى سیّد محمّد حسین اصفهانى «صاحب فصول» آقا سیّد ابراهیم موسوى قزوینى «صاحب ضوابط» و شیخ محمّد حسن نجفى «صاحب جواهر».
پیروى علما و مردم از فتواى تاریخى شهید ثالث و منزوى شدن شیخیه در ایران، عراق و سایر مراکز شیعه، حتى در زادگاه شیخ احمد اَحسائى، همگى نشانگر خلوص، تفقّه، شجاعت و مقبولیت عمومى مجتهد برغانى است.([50])
l میرعلى محمّد شیرازى بعد از فوت استادش، ادّعاى بابیّت، مهدویّت، نبوّت و شارعیّت کرد و مدّعى وحى و دین جدید گردید و آخرین ادعایش هم ربوبیت و حلول اُلوهیّت بود.([51])
«فتنه بابیّه» ادامه دهنده همان مکتب منحرف شیخیه بود به طورى که مورد حمایت استعمارگران قرار گرفت. در عصر حاضر نیز این جریان فاسد و انحرافى از سوى استکبار جهانى و صهیونیزم مورد پشتیبانى قرار مى گیرد.
در این موقعیت خطیر است که «سکوت خواص» زمینه رشد و شیوع آن را بیش تر مى کند. برغانى با عزمى راسخ تر به میدان نبرد قدم مى گذارد و فتواى تاریخى خود را مبنى بر کفر و ارتداد این گروه، صادر مى کند.
شورش همه جانبه بابیان و کشتار این گروه، بدعتى ویرانگر بود آن چنان که افراد ضعیف الایمان و لاابالى در دام این مذهب استعمارى و شیطانى مى افتادند و در تبلیغ و ترویج آن جدّیت مى ورزیدند.
یکى از اقدامات مؤثّر شهید ثالث، برپایى جلسات سخنرانى بود. وى در منابر و مجالس، به افشاگرى عناصر فاسد بابیه پرداخت و عقاید غیراسلامى آنان را با دلیلوبرهان، باطل کرد.([52])
شیخ آقا بزرگ تهرانى از قیام شهید ثالث چنین یاد مى کند:
«در عصر رهبرى شهید ثالث، بابیان سر به شورش برداشتند و خون عدّه اى بى گناه بر زمین ریختند. او شجاعانه قیام کرد و به نبرد پرداخت و قهرمانانه با دشمنان دین مبارزه کرد و فتوا بر کفر و نجاست آنان داد گمراهى آنان را براى مردم روشن کرد و تمام آرزوهاى آنان را نقش بر آب نمود...»([53])
تنکابنى در این خصوص مى نویسد:
«در سال آخر به جهت شیوع مذهب باب، آن جناب غالباً بر بالاى منبر به وعظ مردم اشتغال داشت و آنان را از نیّت سوء و انحرافى على محمّد باب و پیروانش هشدار مى داد و در سخنرانى هاى خود، این گروه را تکفیر مى کرد.»([54])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه