14 مهر 1394, 11:47
آقا بزرگ تهرانى در کتاب «نقباء البشر» چنین مى نویسد:
«او شیخ ضیاء الدین، فرزند ملاّ محمّد عراقى نجفى، مجتهدى محقق و از بزرگان و دانشمندان زمان است،... پس از غروب این خورشید، پسرش «آقا ضیاء الدین» طلوع کرد و به پدر اقتدا کرد و همان راهى را پیمود که پدرش پیموده بود و خدا خواست تا از نظر شهرت و فضل، بر پدر برترى یابد و در زمره صاحب نظرانى قرار گیرد که تعدادشان انگشت شمار و رأیشان پذیرفته و محضرشان محل رجوع خاص و عام باشد.
از آغاز ذکاوت و نبوغ و هوش سرشار و اطلاعات و معلومات، قدرت فهم و فراگیرى آقا ضیاء براى استادان و دیگران شناخته شد و لذا از ابتداى امر تحصیل، استادانش به نظر بزرگى، به او مى نگریستند و از وسعت اطلاع و یادگیرى اش به این مفهوم پى برده بودند که روزى آقا ضیاء بر اریکه تدریس در سطوح بالا و علوم مختلفه خواهد درخشید.
پس از وفات شیخنا الخراسانى... آوازه او در دو سوى طنین افکند و در ردیف بزرگترین مدرسین و علما قرار گرفت و به تحقیق، دقّت اصالت رأى و ژرفنگرى و احاطه به آراى گذشتگان، شناخته شد...
در علم اصول که خود در تسلّط به آن شهرت چشمگیر داشت، علماى برجسته معاصر و متأخر از او هر یک به عظمت علمى و رژفاى قواى عقلانى و ملکه نادرهاش اعتراف نموده اند. چراغ منبر درس او بیش از 30 سال در نجف روشن و پرتو افشان بود و در این خلال عده زیادى مجتهد و فاضل و عالم و صاحب نظر از محضرش به جامعه تقدیم شد. اغراق نیست اگر او را مجدّد و زنده کننده علم اصول بنامیم. او ضرب المثل سعه صدر و بقیة السلف (یادگار گذشتگان) در مواهب عظیمه و کمالات نادره است. بین من و او مودّت و علاقه تامّى بود که در خلال تماس و دوستى باوى حسن اخلاق، پاکیزگى دل و تقوا و پارسایى و اخلاص و خیر دوست بودن وى را یافتم... گاهى که به نجف اشرف جهت زیارت مى رفتم، مرا میهمان مى نمود. زندگانى اش بین علم و عمل و تدریس به پایان رسید و هیچ گاه از تدریس دست بر نداشت و تا آخر عمر بر این اریکه، حافظ مبانى خود بود.»([8])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان