14 مهر 1394, 11:47
آیت الله زنجانى در مورد تقوا، تواضع و حافظه ایشان مى گوید:
«معمولاً من براى چند روز به تبریز مى رفتم، ولى گاه تا دو ماه من را نگاه مى داشت. در روزگارى که در منزل ایشان بودم، براى نماز مغرب با ایشان از منزلشان خارج مى شدم و تا نزدیکى مسجد ایشان مى رفتم، و از آنجا از ایشان جدا شده و براى نماز به مسجد آقاى انگجىمى رفتم. با این که سال ها این رسم من بود، اما سر سوزنى به خاطر این کار من، کراهتى در ایشان ندیدم. یک بار که خواستم در منزلى پشت سر ایشان نماز بخوانم اجازه نداد و همیشه در قم یا در منازل خصوصى، پشت سر من نماز مى خواند. آقاى شبیرى مى فرمود: با اینکه آقاى مجتهدى هم دوره پدرم بود، مکرّر دست ایشان را مى بوسید. حتّى اخوى من مى گفت که مقبره پدرم را هم مى بوسید. ایشان در این اواخر به من گفت که امام و حاج میرزا خلیل کمره اى مدّتى نزد ایشان نقد فلسفه داروین ـ یعنى کتاب مرحوم حاج شیخ محمّدرضا نجفى ـ را مى خواندند.
ایضاً مى فرمود: نامه هاى ایشان نامه هاى استوار و عالمانه بود و گاه در چندین صفحه برخى از مباحث علمى را مطرح مى کرد.
حاج سید مهدى روحانى هم از حافظه ایشان در شگفت بود و مى گفت: من گاه مطلبى را چند روز قبل دیده ام ولى خصوصیاتش از یادم رفته است. امّا ایشان گاه مطلبى را چهل پنجاه سال پیش دیده، کاملاً به خاطر دارد.
ایشان مى فرمود: آقاى مجتهدى در حل برخى از معضلات شعر عربى به مصحّحین کمک مى کرد و در این باره از حافظه نیرومندش بهره مى برد.»[10]
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان