مهمترین مسائل شیعیان
--------------------------------------------------------------------------------
حجتالاسلام والمسلمین هادوی در سال 1340 در تهران به دنیا آمد. پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی به عنوان دانشجوی ممتاز در رشته برق و الکترونیک دانشگاه شریف مشغول به تحصیل شد. وی تحصیلات حوزوی خود را از سال 1359 در قم آغاز کرد و در محضر آیات شیخ جواد تبریزی، وحید خراسانی، بهجت، مکارم شیرازی، میرزا هاشم آملی، شیخ جعفر سبحانی، مصباح یزدی و جوادی آملی بهره جست. ایشان اکنون به تدریس دورس خارج فقه و اصول در حوزه علمیه قم پرداخته و با توجه به تسلط به زبان انگلیسی و عربی ارتباط مؤثری با مجامع دینی و علمی خارج کشور دارد. وی همچنین در تأسیس مراکز فرهنگی اسلامی از جمله انجمن اهل بیت(ع) در سوئیس، انجمن محمدیه در تایلند، مرکز اسلامی هلند و شورای جهانی رهبران دینی ( World Council of Religious Leaders WCRL) مشارکت داشته است.
--------------------------------------------------------------------------------
حضرتعالی عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت علیهمالسلام میباشید، به نظر شما مهمترین مسائلی که امروزه شیعیان جهان با آن مواجهند کدامند؟
بسم الله الرحمن الرحیم. من قبل از هر چیز باید از وجود ماهنامهای به نام اخبار شیعیان تقدیر و تشکر کنم. به هر حال، اهتمام به امور شیعه به صورت خاص و تهیهء یک ماهنامه برای شیعه کار ارزشمندی است که امیدواریم توسعه بیشتری پیدا بکند و به روزنامه تبدیل بشود و پابهپای آن انشاءالله یک سایت فعال خبری برای شیعه راهاندازی شود. البته کارهای دیگری هم برخی از مؤسسات در این زمینه کردهاند که اگر قابلیتهای مؤسسات مختلف از جمله مجمع جهانی اهل بیت با سایر مؤسسات در کنار هم قرار بگیرد با یک برنامهریزی منسجم یقیناً این آرزو قابل تحقق خواهد بود. اما در پاسخ به سؤال شما، ما باید یک نظر اجمالی بر پراکندگی جغرافیایی شیعه داشته باشیم; ایران به عنوان مهمترین مرکز تجمع شیعی در جهان و آذربایجان به عنوان نقطهء دوم و سپس عراق به عنوان نقطهء سوم; یعنی تمرکز شیعه به لحاظ ترکیب جمعیتی، و بعد کشورهای دیگری مثل افغانستان، لبنان، عربستان، کویت، هند، پاکستان و کشورهای دیگر که با نسبتهای متفاوتی شیعه در آنها وجود دارد و بعد در سراسر دنیا که به هر حال، شیعیان در همه جا پراکندهاند. وقتی ما صحبت از مهمترین مسائل شیعیان جهان میکنیم، بخشی از این مسائل، مسائلی است که در واقع به منطقه جغرافیایی خاصی که در آن زندگی میکنند یا شرایط خاص سیاسی که در آن به سر میبرند ارتباط دارد. بخشی از این مسائل در واقع جنبهء عمومی دارد. در بخش عمومی، به نظر من مهمترین مسئلهای که شیعه با آن مواجه است مسئلهء تعمیق و ارتقای معرفت شیعیان است نسبت به مکتب اهل بیت علیهم السلام. آنچه که ما به صورت جدی نیاز داریم این است که شیعه با میراثی که خودش را تابع آن میراث و وامدار آن میداند کاملاً آشنا باشد. متأسفانه عوامل مختلف تاریخی، فرهنگی، سیاسی و احیاناً اقتصادی باعث شده است برخی از آموزهها که شاید با مضامین و مفاهیم اصلی شیعه چندان سازگاری ندارد در بین جوامع شیعی رواج پیدا کند و از آن طرف، برخی آموزههای مهم شیعه مورد غفلت قرار گرفته است که خود این غفلت از آموزههای مهم و پرداختن به برخی از آموزههایی که حتی به تعبیری، با مفاهیم شیعی ناسازگار است میتواند نقطهء چالش مهمی برای شیعیان در سطح جهان باشد که قابلیت شیعه را برای عرضهء مفاهیم و معرفی این مکتب به صورت جدی با نقصان مواجه کند. اینکه در این زمینه چه اقداماتی باید انجام شود، در مرحلهء بعد به آن پاسخ میدهم.
مطلب دومی که در بخش عمومی به نظرم بسیار مهم است تفهیم ارزش مکتب اهل بیت علیهم السلام به شیعیان است. شیعه باید توجه داشته باشد که چه میراث مهمی را در اختیار دارد و چه مقدار باید مفتخر باشد به داشتن چنین میراثی و چگونه از این میراث هم در زندگی شخصی و هم در زندگی اجتماعی خودش پاسداری کند. این مطلبی است که به صورت جدی شیعیان در سراسر جهان به آن نیاز دارند; یعنی نیاز به حفظ و صیانت از هویت خودشان به عنوان پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام.
مطلب دیگری که باز به عنوان یک مسئلهء عمومی شیعه مطرح است، تعامل شیعه با سایر مذاهب اسلامی از یک سو و سایر ادیان و فرق از سوی دیگر میباشد. برای بهبود این تعامل و ارتقای کیفی آن، به گونهای که تبدیل به موازنه مثبت بشود، نیاز به کار و اقدام جدی است. ما در این زمینه کاستیهای فراوانی داشتیم که شیعه یا در تعامل توانمند با سایر مذاهب و ادیان نیست و یا اگر در تعامل با آنهاست احیاناً موازنه، موازنهء منفی است، به این معنا که عملاً برای تعامل با سایر مذاهب و ادیان از مفاهیم و ارزشهای شیعی عقب نشینی میشود. در حالی که اگر ما روش درستی برای این تعامل عرضه کنیم خواهیم دید که نیازی به قطع رابطه شیعه با ادیان و مذاهب دیگر نیست و لزومی ندارد شیعه از مفاهیم و ارزشهای خودش عقبنشینی بکند، بلکه میتواند با حفظ ارزشها و مفاهیم خودش در تعامل سازنده با سایر ادیان و مذاهب باشد. بلکه از این بالاتر میتواند این ارزشها و مفاهیم را به سایر مذاهب و ادیان نیز انتقال بدهد و آنها را هم به سمت این مفاهیم و ارزشها هدایت کند. اینها مشکلاتی است که به نحو عمومی شیعیان در سراسر جهان با آن مواجه هستند.
اما به صورت خاص مسائل بسیاری وجود دارد که شیعه با آن مواجه است. امروز نسبت به ایران که در واقع ام القرای جهان اسلام و بدون شک ام القرای تشیع است بحرانهای فراوانی به لحاظ فرهنگی (قطع نظر از سایر بحرانها) وجود دارد که ما باید برای پاسخگویی به نیاز نسل معاصر از یک سو و نیاز نظام برای ساماندهی امور بر اساس مفاهیم مکتب اهل بیت از سوی دیگر، به صورت جدی اقدام کنیم. در جاهایی مثل عراق شیعیان بحرانهای خاص خودشان را دارند. البته بحمدالله به واسطهء اقداماتی که در سالهای اخیر از سوی مرجعیت و گروهها و شخصیتهای شیعی در داخل و خارج از عراق صورت گرفته است بسیاری از بحرانها کنترل شده است، اما این به معنای پایان آن بحرانها و مشکلات نیست. شیعیان عرب در حال حاضر با بحرانهای امنیتی و سیاسی مواجه هستند و بدون شک بعد از حل بحرانهای امنیتی و سیاسی با بحرانهای فرهنگی مواجه خواهند شد که اگر آمادگی کافی برای مقابله با این بحرانها از امروز فراهم بشود بدون شک در آینده با موفقیت بیشتری میتواند این مشکلات را پشت سر بگذارد.
در برخی از کشورها مثل آذربایجان که ما با جمعیتی بیش از هشتاد درصد شیعه مواجه هستیم، متأسفانه تشیّع به معنای واقعی خودش در جامعه و حتی در زندگی فردی افراد ظهور جدی پیدا نکرده است. ارتقای کیفی ایمان افراد جامعه یکی از ضرورتهایی است که در مناطقی مثل جمهوری آذربایجان باید تحقق یابد که متأسفانه موانع سیاسی و برخی موانع دیگر تا به حال اجازه تحقق چنین چیزی را نداده است.
بحرانهای امنیتی شیعه در پاکستان و افغانستان هم بسیار شدید است. امروز جان شیعیان در این مناطق به صورت جدی در خطر است. در کنار این بحرانهای امنیتی، ما با مشکلات و معضلات جدی فرهنگی در این مناطق مواجه هستیم. پدیدهء <تحریف> به صورت جدی در این مناطق به چشم میخورد. بازنگری در مفاهیم اصیل شیعه و بازشناسی این مفاهیم به نسل معاصر شیعه در این سرزمینها، از ضرورتهای جدی است. ارتباط شیعیان در سطح جهان با یکدیگر و در واقع، ایجاد یک جامعهء شیعی جهانی یکی از ضرورتهایی است که امروز وجود دارد و ما در این جهت هم باید به صورت جدی کار بکنیم. البته تحقق چنین آرزویی نیاز به مقدمات فرهنگی در درجه اول و بحث مقدمات اقتصادی سیاسی در درجه دوم دارد. اما از همه مهمتر این است که واقعاً تشیع احساس کند که نیاز به تعامل با سایر شیعیان در سراسر جهان دارد و این جزیرههای کوچک شیعی در بعضی از کشورها در ارتباط با سایر شیعیان در سطح جهان است که میتوانند به یک اقیانوس بزرگ و به یک جریان جدی تبدیل بشوند و رسالت فرهنگی جهان معاصر را که به اعتقاد من با مجموع ویژگیهایی که دارد در جستوجوی مکتبی است که آن مکتب در مکتب اهل بیت علیهم السلام تجلّی تام پیدا کرده است بر عهده بگیرند. شیعه امروز در واقع مسئولیت معرفی این مکتب را به عهده گرفته است و باید بتواند به این مسئولیت عمل کند. البته اینها بخشی است از مجموعه مسائل مهمی که امروز شیعیان جهان با آن مواجه هستند. شیعیان در کشورهای غیراسلامی به دلیل تعامل با غیرمسلمانان از یک سو و با سایر مسلمانان مذاهب دیگر از سوی دیگر، با یک سری از پرسشها و تردیدها و دغدغهها مواجه هستند که پاسخگویی به آنها در استحکام هویت شیعی آنها و در حفظ و حراست از این هویت نقش اساسی دارد که باید در این زمینه هم اقدامات جدی صورت گیرد.
برای تقلیل مشکلاتی که برشمردید، حضرتعالی چه راهکارهایی را ارائه میدهید؟
البته تأکید من در بیان مشکلات، بیان مشکلات فرهنگی بود و الان هم بیشتر در زمینه راهکارهای رفع مشکلات فرهنگی میخواهم تأکید و صحبت کنم. بزرگترین مشکل فرهنگی شیعه که شاید به تعابیر مختلف در قسمت اول مطالب بنده به آن اشاره شد مشکل معرفتی است; یعنی میزان شناخت نسبت به تشیع آن عمق و اتقان کافی را ندارد. به نظر من یک تصویر جامع و روزآمد از مفاهیم شیعی در ذهن بسیاری از شیعیان وجود ندارد. مهمترین مسئله که در واقع بر عهده مراکز علمی شیعه و در درجه اول حوزهء علمیه است این است که ما میگوییم به تصویر روشن و دقیق و مقبول و امروزی از تشیع دست پیدا کنیم; یعنی تصویری که اولاً، پاسخگوی همهء جوانب زندگی بشری باشد; ثانیاً، بر اساس موازین و معیارهای اصیل مکتب اهل بیت کاملاً قابل دفاع و پذیرفتنی باشد و ثالثاً، بر شرایطی که امروز تشیع در آن شرایط زندگی میکند قابل تطبیق باشد. این در واقع، یک کاستی اساسی است که به یک عقبهء علمی و نظری نیاز دارد تا ما ابتدا به این توانایی دست پیدا کنیم و در مرحلهء بعد به صورت تصویری روشن، مقبول و روزآمد عرضه شود. ما در این مرحله، یعنی در مرحلهء تبلیغ مفاهیم مکتب اهل بیت هم به صورت جدی با مشکل مواجه هستیم. از ابزارهای عمومی تبلیغ (مثل رسانه) و ابزارهای اختصاصی تبلیغ (مثل منبر) باید با توجه به شرایط و ویژگیهای جهان معاصر به گونهای استفاده بشود که ما بتوانیم از مجموع این ابزارها برای انتقال این مفهوم که البته بدون داشتن این مفهوم انتقالش معنادار نخواهد بود بهره بگیریم. منبر ما که به عنوان یکی از مهمترین ابزار تبلیغی همچنان کارآیی خودش را حفظ کرده است، در صورتی میتواند تأمینکننده نیاز امروز شیعه باشد که اهل منبر ما از یک سو تصویر روشن و واضحی از مفاهیمی که میخواهند عرضه کنند داشته باشند و از سوی دیگر، مخاطب (دغدغهها و پرسشهای آنان) را بشناسند. من همیشه در بحث تبلیغ این نکته را میگویم که ما نمیتوانیم ابتدائاً از مخاطب توقع داشته باشیم که آنچه را که به نظر ما ضرورت دارد او بفهمد و پذیرا باشد. مخاطب برای خودش یک سری چیزها را به عنوان ضرورتها احساس میکند و نیاز خودش میداند. از اینرو، ما باید آنچه را که او نیاز خودش میداند کاملاً بشناسیم و در واقع، تبلیغ را از جایی شروع کنیم که او احساس نیاز میکند. اگر مخاطب احساس کند که به این مطلب نیاز دارد، در نتیجه با ما همراه میشود. در مرحلهء بعد ما باید بتوانیم کم کم نیاز او را تغییر بدهیم. اگر واقعاً به نظر ما آن چیزی که او احساس نیاز میکند یک نیاز واقعی نیست و شایسته نیست که به یک چنین چیزی نیاز داشته باشد، ما باید ذائقه او را کم کم تغییر بدهیم. برای این کار، در ابتدا ما باید با او رابطه برقرار کنیم، بدون ایجاد یک رابطه سازنده با او نمیتوانیم ذائقهء او را تغییر بدهیم. ما باید چیزی را به او عرضه کنیم که اولاً از نظر او مقبول است، بعد کم کم ذائقه او را تغییر بدهیم، بهگونهای که مطالبی را که سزاوار است پذیرا باشد. نکتهء بسیار جدی و اساسی این است که مبلغان ما ذائقه مخاطب را در نظر نمیگیرند; صرفاً به آن چیزی که خودشان تشخیص میدهند ضرورت است، اکتفا میکنند و آن را عرضه میکنند و دیگر کاری ندارند به اینکه آیا مخاطب پذیرای این مطالب هست یا نه. در واقع، مطالب خوبی عرضه میشود، اما مخاطب آنها را جذب نمیکند و در نهایت، فرایند تبلیغ به هدف خودش نمیرسد. دستهء دیگری از مبلغان هستند که ذوق مخاطب را رعایت میکنند، اما دیگر آن را تغییر جهت نمیدهند و همانجا میمانند و با ذوق مخاطب حرکت میکنند و در نتیجه، تابع مخاطب میشوند و به جای اینکه آنها به مخاطب، جهت بدهند مخاطب به آنها جهت میدهد. اتفاقی که در برخی از منابر و مجالس ما افتاده همین است که منبری و مداح ما ذوق مخاطب را معیار قرار داده و بعد دنبال این ذوق رفته است. و ما میبینیم که هر روز داریم از مسیر درست دورتر میشویم; به خاطر اینکه ذوق مخاطب تحت تأثیر یک سری شرایط بیرونی، هر روز دارد به یک سمت خاصی تمایل پیدا میکند و منبری و مداح ما هم برای اینکه این مخاطب را از دست ندهد دنبال او حرکت میکند. مهمترین توانایی و هنر تبلیغ این است که مبلغ بتواند مخاطب را به نحوی مدیریت بکند نه اینکه خودش توسط مخاطب مدیریت بشود. متأسفانه کاستی ما در تبلیغ این است که یا نمیتوانیم با مخاطب ارتباط برقرار کنیم، در نتیجه، در یک خلا› ارتباطی سخن خودمان را عرضه میکنیم و یا اینکه تابع مخاطب میشویم. تبلیغ مطلوب تبلیغی است که در آن مخاطب با کشش درونی خودش تابع مبلغ میشود و در واقع، مدیریت عقل به دست مبلغ قرار میگیرد. البته مبلغی که مدیریت را بر عهده میگیرد باید حتماً خودش آگاه باشد و بتواند مخاطب را در مسیر درست هدایت کند.
مطلب دیگری که به نظرم برای کاهش این مشکلات بسیار مهم است مسئلهء بهرهبرداری بهینه از امکانات موجود است. ما باید به این معنا توجه داشته باشیم که به هر حال ما با محدودیت جدی منابع مواجهیم، چه منابع انسانی چه منابع دیگر. و برای اینکه بتوانیم این نیاز گستردهای را که با آن مواجه هستیم با این منابع محدود تأمین بکنیم، باید مدیریتی را اعمال کنیم که بتوانیم بالاترین میزان بهرهوری از منابع را داشته باشیم. ما واقعاً در بعد نیروی انسانی با کمبود نیروی انسانی توانمند در همهء زمینهها مواجهیم. اگر از این نیروی انسانی محدودی که در اختیار داریم درست استفاده نکنیم نمیتوانیم نیازی را که وجود دارد تأمین کنیم. البته ما باید به صورت جدی برای تقویت نیروی انسانی اقدام کنیم. ولی به هر حال، فرایند تربیت، زمانبر است و تا ما بخواهیم عدهای را تربیت کنیم عملاً یک عدهء دیگری از گردونه خارج میشوند. بنابراین، مهمترین مسئله این است که ما از نیروهای بالفعلی که داریم چگونه بهرهبرداری کنیم، حالا چه در ساحت تربیت نیروهای جدید، چه در ساحت تبلیغ و عرضه مفاهیم و چه در ساحت تولید و ایجاد مفاهیم. در سایر منابع هم ما به صورت جدی محدودیت داریم; یعنی چه منابع رسانهای و چه منابع مالی و اقتصادی که در اختیار ماست. امروز بخش وسیعی از منابعی که در اختیار دیگران است بر علیه ما عمل میکند. منابع ما بسیار محدود است، از اینرو، استفادهای که ما از منابع میکنیم خیلی خیلی مهم است. دوبارهکاریها یکی از عوامل مهم و جدی هرز منابع انسانی و سایر منابع محسوب میشود. در این فضا خیلی مهم است که ما بتوانیم از فرصتها استفادهء بهینه بکنیم. من معتقدم که در این زمینه هم ما به صورت جدی نقش داریم. فرصتها اموری نیستند که بشود برای آنها برنامهریزی کرد، یا وقتی تحقق پیدا کردند بتوانیم با تأنّی از آنها استفاده بکنیم. فرصتها اموری لحظهای هستند و به صورت اتفاقی شکل میگیرند. خیلی از اوقات در بستر یک تهدید، یک فرصت شکل میگیرد. اگر ما آماده باشیم، شرایط را بشناسیم، بعد تهدید را بتوانیم از بعد فرصت تفکیک کنیم و از فرصت استفاده بهینه کنیم و خودمان را از تهدیدات حفظ کنیم، آن موقع است که در واقع به بالاترین حد بهرهوری در آن زمینه خواهیم رسید. من برای اینکه از این حالت انتزاعی خارج بشویم، به برخی از حوادث متأخر اشاره میکنم. یک سری اقدامات که بر علیه اسلام و تشیع شکل میگیرد به صورت جدی تهدید است و دشمنان در واقع ساماندهندگان اصلی این اقدامات هستند. حتی این اقدامات هم در متن و بستر خودش گاهی اوقات فرصتهای استثنایی را ایجاد میکند. وقتی بارگاه ملکوتی امام هادی و امام عسکری علیهما السلام در سامرا مورد هجوم قرار میگیرد و هتک حرمت میشود، احساسات شیعیان، بلکه مسلمانان و همهء کسانی که به مفاهیم قدسی و مفاهیم دینی ارزش و اعتباری قایل هستند جریحهدار میشود. این یک تهدید است بر علیه شیعه که بدون شک اهداف خاصی پشت سر آن وجود داشته است; مثلاً ایجاد درگیریهای فرقهای یکی از آن اهداف است. ولی در متن همین تهدید یک فرصتی هم است; از یک سو، شیعهای که الان برانگیخته شده و از این حادثه ناراحت است آمادگی یک سری اقداماتی را دارد که شاید در شرایط عادی آمادگی چنین اقداماتی را نداشت. اینکه ما بتوانیم از این فرصت استفاده کنیم و شیعه را در آن لحظات به اقدامات درست هدایت نماییم خیلی مهم است، حالا چه این اقدامات در ساحت سیاسی باشد، چه در ساحت فرهنگی و چه ساحت اقتصادی. سرمایهدار شیعی که تا بیش از آن حادثه آمادگی هزینه کردن نداشت، وقتی یک چنین اتفاقی میافتد خیلی به راحتی آمادگی پیدا میکند که بسیاری از هزینهها را متقبل بشود. اگر ما بتوانیم این سرمایهدار را جهت بدهیم و حالا که این انگیزه در او به وجود آمده که این هزینهها را در مسیر درستی به کار بگیرد میتوان به عنوان یک فرصت از آن استفاده کرد. ممکن است یک هفته، یک ماه یا یک سال که از این حادثه گذشت، دیگر این انگیزهها هم از بین برود. این انگیزهها ممکن است به صورت دائم در این شخص نباشد، ولی در آن لحظه که شخص این آمادگی را دارد که هزینهء بسیاری از اقدامات را بپردازد که قبلاً آمادگی آن را نداشت، این ما هستیم که چگونه آن را مدیریت کنیم که به این سمت هدایت بشود. یا آن شیعهای که در این شرایط آماده است به میدان عمل سیاسی و میدان عمل اجتماعی بیاید که قبلاً آمادگی آن را نداشت، این ما هستیم که چگونه او را در این میدان مدیریت بکنیم تا در نهایت در تقویت کیان شیعی از آن استفاده کرده باشیم. یکی از فرصتهایی که این حادثه برای ما ایجاد کرد این بود که وقتی یک چنین حادثهای اتفاق میافتد و و خبر آن در سطح جهان منتشر میشود، حساسیت همه را نسبت به موضوع برمیانگیزد. بسیاری از کسانی که این خبر را میشنوند هیچ تصوری از سامرّاء و از امام هادی یا امام عسکری علیهما السلام ندارند. از اینرو، ما فرصت پیدا میکنیم که یک تصوری از این دو امام و بلکه از امام زمان علیه السلام، از مهدویت، از مکتب تشیّع، مسئلهء امامت، نقش امامت در هدایت انسانها، رابطهء امامت و قرآن و بسیاری از این مسائل را در ساحت رسانهای مطرح کنیم. اکنون این تقاضا وجود دارد و رسانه ما در سطح جهان دنبال بازار است. البته دستهایی که پشتسر این رسانه است سعی میکند اطلاعات را کنترل کند و نگذارد که هر چیزی به هر جایی منتقل شود. اما اگر ما این آمادگی را از قبل داشته باشیم که در این لحظه به میدان بیاییم و در رسانههای مختلفی که آماده هستند در این بازار وارد بشوند حضور پیدا کنیم، آنجاست که میتوانیم بسیاری از مفاهیم را که شاید عرضهء آنها به مخاطبان صدها سال کار نیاز داشته باشد در عرض صدها ساعت عرضه کنیم; یعنی سالها به ساعتها تبدیل شود. این یک واقعیتی است که اتفاق افتاده است. البته در برخی از موارد ما نتوانستهایم درست مدیریت کنیم، ولی به صورت طبیعی بخشی از آن اتفاق افتاده است; مثلاً در جریان اشغال عراق و حوادثی که بعد از اشغال عراق پیش آمد. بخش وسیعی از این حوادث روی شهرهای شیعی مثل کربلا و نجف متمرکز بود. یک لحظاتی پیش آمد که به هر حال رسانهء دنیا ناگزیر بود از کربلا و نجف گزارش بدهد و برای این کار، ناگزیر بود از امام حسین علیه السلام و از علی بن ابیطالب علیه السلام مطلبی بگوید. ناگزیر بود از روحانیت شیعه، از مرجعیت، از نقش مرجعیت در جوامع شیعی مطلب بگوید. رسانهها که به صورت عادی این مسائل را مطرح نمیکنند، اما مجبور بودند برای پوشش خبری خود این اطلاعات را به مخاطبانشان عرضه کنند. ما اگر در این فرصتهایی که پیش میآید از قبل این آمادگی را داشته باشیم میتوانیم مستقیم یا غیرمستقیم در رسانهای حضور پیدا کنیم، ساحت رسانهای خودمان را در آن لحظات توسعه بدهیم و از این فرصت استفاده بکنیم. بعد از قضیهء سامراء، من یک وبلاگی را دیدم تحت عنوان <فاجعهء سامّراء> به زبان انگلیسی که برایم خیلی جالب بود. آن وبلاگ اخبار مربوط به این حادثه را آورده بود و در عین حال، اطلاعاتی راجع به امام هادی و امام عسکری علیهما السلام و یک سری مفاهیم شیعی را هم ضمیمه کرده بود. من با مشاهدهء این وبلاگ خیلی خوشحال شدم، اما نمیدانستم از کجا پشتیبانی میشود. بعدها که متوجه شدم از خود حوزه علمیهء قم است بیشتر خوشحال شدم; چرا که یک چنین قابلیتی در قم وجود داشته که به محض اتفاق افتادن آن حادثه در عرض فرصت بسیار کوتاهی (شاید در عرض یکی دو روز) یک وبلاگی بسیار جذاب (هم خبری و هم فرهنگی) شکل بگیرد. البته این قدم کوچکی است. من واقعاً باید از آن دوستانی که این اقدام را کردند تقدیر کنم، قطعاً امکاناتشان بیشتر از این به آنها اجازه نمیداده است. اما اگر مجموع مراکز شیعی از این آمادگی برخوردار بودند که بتوانند از این فرصتها استفاده کنند ما خیلی میتوانستیم در رفع مشکلاتی که شیعه امروز با آنها مواجه میباشد تأثیر بگذاریم. ما از این قبیل مصادیق و مثالها در سالهای اخیر زیاد داشتیم. اصلاً فضای فرهنگی معاصر امروز یک فرصتی است برای تشیع. من در جاهای مختلف و به اشکال گوناگون این نکته را عرض کردهام که انسان معاصر از مفاهیم غیردینی و غیرهادی و دانش بشری سرخورده است و در جستوجوی منابع و مفاهیم و ارزشهای الهی و قدسی است. او در این جستوجو به دنبال چیزی است که بتواند در عین سامان دادن زندگی روزانه و روزمرهء او، معنویتش را تأمین کند و به تعبیری، آخرت او را هم تأمین نماید. به دنبال چیزی میگردد که در عین ارتباط با منابع وحیانی، قابل دفاع عقلانی و سازگار با مفاهیم علمی بشری نیز باشد. دنبال چیزی میگردد که عدالت را در کنار آزادی تأمین کند و یک جامعه آزاد و عادل را به بشر ارزانی نماید. این ویژگیها به صورت کامل در مکتب اهل بیت علیهم السلام وجود دارد; یک تقاضای جهانی به صورت ناپیدا در جهان امروز، من در یک جای دیگر این نکته را عرض کردم که مکتب اهل بیت علیهم السلام گمشدهء جهان معاصر است و بشر معاصر در واقع در جستوجوی این مکتب است، هر چند خودش نمیداند اسم آن چیست اما این خصوصیات را دارد. این خصوصیات انسان معاصر در این مکتب به شکل کامل وجود دارد. در واقع انسان معاصر در جستوجوی این مکتب است بدون اینکه خودش نام و نشان درستی از این مکتب داشته باشد. تجربهء عینی من در ساحتهای مختلف فرهنگی در داخل و خارج و در محیطهای مختلف این بوده است که وقتی یک روزنهای به مفاهیم مکتب اهل بیت باز میشود بلافاصله یک جاذبهء فراوانی احساس میشود و جمع زیادی برای دانستن بیشتر و برای اطلاع افزونتر در آن زمینه اشتیاق نشان میدهند. در این زمینه هم ما تجربیات متعددی در جاهای مختلف داشتیم. آخرین تجربه من به چند روز قبل بازمیگردد. من در دانمارک در اجلاس مربوط به پیامبر اعظم(ص) به عنوان شخصیتی که میتواند پلی باشد بین فرهنگها شرکت کردم. وقتی انسان یک سری از مفاهیم را در آنجا مطرح میکند، مثل خصوصیات مکتب اسلام و یا خصوصیات مکتب اهل بیت، میبیند که چه مقدار اقبال از آن میشود. در آنجا من با محققانی برخورد کردم که تحقیقات جالبی در زمینهء الگو بودن پیغمبر اسلام(ص) برای پیروان سایر مذاهب از جمله مسیحیان داشتند. حتی یکی از محققان انگلیسی در این زمینه کتابی نوشته است تحت عنوان <پیامهای محمد(ص) برای مسیحیان>; اینکه مسیحیان چگونه میتوانند از حضرت استفاده بکنند. یا مثلاً در دانشگاه کپنهاک که من دربارهء ساختار آموزشی حوزه و جایگاه روحانیت در تشیع سخنرانی داشتم و آن طور که گفته میشد برای اولین بار بود که فرصت و مجالی برای شیعه پیدا شده بود تا مطلبی را عرضه کند دانشجوها که دانشجویان فوق لیسانس و دکتری بودند خیلی استقبال میکردند که مطالب بیشتری بدانند و خیلی چیزها برایشان جالب و تازه و در عین حال، جذاب بود، مجموعه ساختار آموزشی حوزه، معیارهای موجود در آن ساختار و آن آزاداندیشی که در مکتب اهل بیت و پیروان مکتب اهل بیت حاکم است خیلی برای آنها جذابیت داشت و اینکه چگونه ما سعی میکنیم بر اساس معیارها و ضوابط اصیل پاسخگوی سؤالات و مشکلات معاصر باشیم. به هر تقدیر، آمادگی ما برای بهرهبرداری از فرصتها یکی از بزرگترین تواناییها و ابزارهای ما برای حل مشکلات و مسائلی است که امروزه شیعه با آنها مواجه است.
برای آموزش جوانان شیعی و بهبود وضعیت فرهنگی آنان چه باید کرد؟
ما باید دغدغهها، نیازها و کششهای جوان معاصر شیعه را در هر کجای دنیا که هست بشناسیم و بتوانیم همانطور که عرض کردم با او رابطه برقرار کنیم و بتوانیم چیزی عرضه کنیم که او احساس نیاز کند و بعد کم کم ذائقه او را تغییر بدهیم. قابلیت تغییر جوان بسیار زیاد است، چون هویت او هنوز شکل نگرفته است و انعطافش خیلی زیاد است. اما همانطور که انعطافش خیلی زیاد است امکان از دست دادنش هم خیلی بالاست. بنابراین، خیلی ظرافت میخواهد که ما با مجموعههای جهان ارتباط برقرار کنیم. مثلاً، کشور خود ما به عنوان یکی از جوانترین کشورها و اینکه به لحاظ جمعیتی جوانان بخش قابل توجهی از جوامع شیعی را تشکیل میدهند، اهمیت ارتباط با جوانان در مقایسه با سایر جوامعی که این مقدار نسل جوان در آنها وجود ندارد بیشتر است. ما برای اینکه بتوانیم این آموزش را توسعه بدهیم باید از یک سو، در منابع و مراکز علمی خودمان اندیشههایی را تولید کنیم که پاسخگوی نیاز نسل معاصر باشد و از سوی دیگر، پلهای رابطی را ایجاد کنیم که بتواند این اندیشهها و مفاهیم ایجاد شده را به نسل معاصر منتقل بکند. ما باید آموزش را در یک ساحت خیلی وسیعی ببینیم; آموزش فقط در یک کلاس تحقق پیدا نمیکند، ما با مجموعه ابزارهای هنری و تبلیغی حتی با رفتارهای خودمان میتوانیم نسل جوان را آموزش بدهیم. اما این مستلزم آن است که ما هم بتوانیم مفاهیم را درست بشناسیم و هم آن نسل را بشناسیم تا بتوانیم با آنها رابطهء سازنده برقرار کنیم.
از خلال فرمایشات شما اینگونه استفاده میشود که این ذائقهها دارد تغییر پیدا میکند به سوی یک خلا› روانی که دنیا و آخرتش را تأمین کند; یعنی یک اسلام اجتماعی و فرهنگی. آیا ما نباید به دنبال تغییر الگوی حاکمیت برای شیعیان در کشورهایی مثل بحرین، مصر و لبنان باشیم؟
بعد معنوی و بعد عرفانی شیعه بسیار عمیق است، از بعد اجتماعی و سیاسیاش جدا نیست. تجربهء انقلاب اسلامی و حضور یک عارف سالک مثل حضرت امام(ره) در موقعیت رهبری یک انقلاب و سپس شکلدهی یک حکومت و مدیریت آن کاملاً نشان داد که هیچ تنافی بین ابعاد معنوی و عرفانی شیعه و ابعاد اجتماعی و سیاسی آن نیست و آنچه که ما باید الان خیلی روی آن تأکید کنیم همین نکته است که در کنار بعد سیاسی و اجتماعی که امروز محور است و شیعه سیاسی بیشتر در ساحت رسانهای دارد مطرح میشود بعد معنوی و معرفتی و عرفانی شیعه را هم عرضه کنیم. و بر هماهنگی بین بعد معرفتی و عرفانی و بعد اجتماعی و سیاسی تأکید کنیم. بزرگترین عامل جذب در جهان معاصر همین خواهد بود که انسان معاصر ببیند میتواند با خدا باشد و همهء رفتارهایش، حتی مادیترین و عادیترین رفتارهایش معنوی بشود و در عین حال، حضور فعال اجتماعی و سازنده سیاسی داشته باشد. اگر ما بتوانیم این را نشان بدهیم گرچه تجربه انقلاب اسلامی یک تجربه واقعاً عینی برای این مفهوم بود بدون شک جاذبهء بسیار زیادی هم برای شیعه و هم برای دیگران در درجهء بعد خواهد داشت. شیعه نیاز دارد که هویتش تقویت و تثبیت بشود. اگر ما بتوانیم این معرفت و این بینش را به او منتقل کنیم بدون شک بزرگترین عامل برای تثبیت هویت شیعه را تحقق بخشیدیم.
منبع
- ماهنامه اخبار شیعیان