3 مهر 1396, 16:43
--------------------------------------------------------------------------------
متن زیر گفت و گوی ماهنامه اخبار شیعیان با مرحوم آیت الله محمدهادی معرفت (ره) می باشد که بخش هایی از آن خدمت خوانندگان عزیز تقدیم می شود.
به نظر حضرتعالی خبررسانی از اوضاع و احوال جوامع و گروههای شیعی جهان چقدر حائز اهمیت است؟
مسأله شیعهشناسی یکی از ضروریات خدمت به مکتب تشیع است، خدمت به مکتب اهلبیت(ع) است چون تشیع در فراز و نشیب تاریخ گاه در سطح بسیار وسیع و گسترده، گاهی پراکنده و گاهی به هم پیوسته گسترش یافته است. و همین گستردگی و عدم پیوستگی و عدم رابطه و عدم مرکزیت موجب شد که این گسترش دامنه تشیع احیاناً رو به کاهش برود. اساساً در همهء کشورهای اسلامی تا منتهی الیه آفریقا تشیّع حکومت میکرد، منتها یک تشیّع بدون پیوست; مثلاً در مصر فاطمیون حکومت میکردند، اما با علویانی که در عراق و ایران بودند همواره سر جنگ داشتند. در مصر و الجزایر هم شیعه وجود داشت. همین <ادارسه> همه شیعه بودند. در خود ایران چندین مرتبه حکومت دست شیعه افتاد. در ترکیه شاید در حدود 25 یا 26 میلیون شیعه داشته باشیم. در سوریه (دروزیها) و همین الان در خود مصر و در بسیاری از مناطق آفریقا شیعه زیاد است. همه جای دنیا شیعه زیاد است، چون مکتب اهلبیت یک مکتب جهانی است و همه جا پخش است. کتاب تاریخ الشیعة مرحوم مظفر هر چه شیعه در تمام نقاط دنیا هست، حتی در قطب شمال، را آورده است. کار شما یک کار اساسی و ضروری است. باید انجام دهید، اگر انجام ندهید نزد امام زمان(ع) مقصر هستید و نیز امثال ماها اگر به شما کمک نکنیم مقصر هستیم، چرا؟ چون اینها ایتام آل محمداند اینها رسیدگی میخواهند: <أنا و کافل الیتیم کهاتین.> یتیم یعنی کسانی که از دین بریدهاند. اسماعیلیه دو تیرهاند; یکی ظاهریه هستند که ما به آنها میگوییم <بُهره> که امامشان در هند است، و دسته دیگر باطنی هستند; همین اسماعیلیهای که آقا خان رهبر آنها است. دسته نخست نماز میخوانند، روزه میگیرند; حج به جا میآورند یعنی تمام احکام اسلام را انجام میدهند، اینها کربلا و نجف میروند ضریح مقدس حضرت امیر با آن عظمت را بُهرهها آوردهاند، ثروتمند هم هستند. بهرهها، یعنی اسماعیلیه ظاهری، نیز از لیسانس پایینتر ندارند، حداقل باید تا حد لیسانس سواد داشته باشند و بعد اینها مشغول تجارت و کسب و کارند. اگر یکی از اینها ورشکست بشود دست او را میگیرند میکشند بالا; یعنی تمام اینها باسواد و ثروتمندند، چرا؟ چون نظام دارند، تشکیلات دارند. اکنون به برکت این انقلاب شکوهمند حالا که ما این قدرت را داریم و این پرچم دست ماست و میتوانیم با تمام شیعیان جهان در درجهء اول و بعد با تمام مسلمانان جهان در درجه دوم ارتباط برقرار کنیم، چرا نکنیم و اگر نکنیم کوتاهی کردهایم.
امسال ما شاهد اوضاع نابسامان اعلام عید فطر بودیم; یعنی در عید فطر امسال آراء متعددی پیش آمد. به نظر حضرتعالی، چه باید کرد که از تکرار این موارد جلوگیری شود و آیا راهکاری وجود دارد؟
بنده عقیدهام این است که این مسائل یک مقداری مربوط به جهل مرکب ماست. جاهل قاصر به کسی میگویند که علمش حجابش است; یعنی بنده یک مسأله را یاد گرفتم و خیال میکنم در این مسأله مصیب هستم و در آنچه به نظرم رسیده حق با من است و دیگران صددرصد اشتباه کردهاند. از اینرو، حاضر نیستیم در دلایل طرف نظر کنیم; یعنی کسی که با ما اختلاف نظر دارد میگوییم: ولش کن او نمیفهمد. ولی قطعاً این نظر علمی که داده است روی مبنایی است، احتمالاً به نکتهای رسیده است که من از آن غافل هستم. اگر این احتمال را بدهیم نظر او را دنبال میکنیم، میگوییم: دوست من، برادر عزیز! شما که این نظر را دادهاید مبنای شما چیست؟ او هم دریغ ندارد که بگوید. از اینرو، تفاهم میشود، یا من از رأیم برمیگردم یا او را قانع میکنم که از رأیش برگردد. ولی این کار را نمیکنیم، هر کسی به علم خودش قاطع است و همین قاطعیت حجاب است; یعنی مانع است از اینکه برود دنبال تحقیق، آن وقت من میشوم جاهل مرکب، من میشوم جاهل قاصر. باید فضا را عوض کنیم; یعنی ما اجازه بدهیم به همین فضلایی که درجه دو هستند در مورد این مسأله بنویسند. امسال هم همین کار را کردند; مقالههای بسیاری از طرف فضلای درجه 2 و 3 نوشته شد و انتقاد شدید کردند بر وضع موجود و راه درست را هم ارائه دادند. من فکر میکنم فقط همین راه، راه درستی است. البته این یک مسأله کوچکی است و تمام کشورهای اسلامی آن را حل کردهاند. الان کدام کشور اسلامی را سراغ دارید که این اختلافها در آن وجود داشته باشد که یکی بگوید امروز عید است و دیگری بگوید فردا عید است؟ هیچ کشور اسلامی اینطور نیست، چرا؟ چون نشستند حل کردند. این قضیه یک مسأله کوچکی است، ولی در تنها کشوری که این مسأله حل نشده است قبةالاسلام (ایران) است. من عقیدهام این است که ما باید یک فضایی ایجاد کنیم که بنده به هر عنوانی جرأت نکنم خلاف بکنم; چون میبینم همهء فضا علیه من است، و این فضا وقتی به وجود میآید که فضلا، صاحب قلمها و صاحبنظرها و همه متفقالقول این مسأله را نقد کنند. اساساً نظر دادن راجع به هلال وظیفهء ولی امر است; چون یک مسألهای است مربوط به جمع، مربوط به شخص نیست که تقلیدی باشد، اصلاً تقلیدی نیست، یک مسألهای است که در سیاست جمعی نظام است و هر مسألهای که مربوط به سیاستگذاری جمعی نظام باشد این وظیفه رهبری است. و الان فرض ما این است که ما بیعت کردیم با مقام معظم رهبری. وقتی بیعت کردیم; یعنی او را به عنوان رهبر پذیرفتیم، یعنی همان کاری که زمان امیرالمؤمنین کردند. خوب، حالا اگر امیرالمؤمنین سر کار بود آیا میتوانستیم خودسرانه نظر بدهیم; با اینکه حضرت امیر خودش باشد و بگوید که بر من ثابت نشده است، میتوانستیم بگوییم بر من ثابت شده است؟ حالا که علی نیست، حالا که امام زمان غایب است، ما رهبر را پذیرفتیم و بیعت کردیم، باید پایش ایستاد. این یک راه است.
راه دوم این است که یک هیأتی تشکیل بشود، خود مقام معظم رهبری هم جزء آن هیأت باشد. این هیأت تصمیم بگیرد و از خود مراجع و از صاحبنظرها هم باشند، بالاخره هیأت نظر بدهد. این هم یک راه است، که الان کشورهای اسلامی این دومی را انجام میدهند. ولی بر مبنای مکتب تشیع راه اولی شاید درستتر باشد. راه بسته نیست; همین که یک فضا ایجاد کنیم. در سوره عصر آمده: <والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.> میدانید <تواصوا> معنایش چیست؟ معنایش این نیست که من به شما بگویم: صبر کن، تو بگو: صبر بکن، بلکه باید فضا جوری باشد که از در و دیوار هم ندای مواظب باشید، دروغ نگویید و کج نروید بلند باشد. مثل اینکه شما مسجد که میروید نمیتوانید آنجا کار ناروایی بکنید، فضای مسجد نمیگذارد، تمام در و دیوار مسجد به شما میگوید که این غلطکاریها در اینجا ممنوع است. فضا باید یک فضایی باشد که اجازه ندهد به شما بعضی از کارهای خودسرانه انجام بدهید، این فضا را چه کسی ایجاد میکند؟ همین سخنرانیها و قلمها، به شرطی که افراد امانت کامل را رعایت کنند بدون جناحگرایی و حزبگرایی. این چیزها همه باید به کنار بروند. ممکن است کسی هم ضد بنویسد، اشکال ندارد، بنویسد، همه بنویسند. پس راهش همین است; یا ما به آن راه اول برویم که خیلیها به این گردن نمینهند، یا راه دوم را، که خود مقامات هم حاضرند در این کار با تمام امکاناتی که در اختیار دارند همکاری کنند، در پیش بگیریم. لذا میخواهم عرض بکنم راه باز است و همه هم بلد هستیم، اما حاضر نیستیم.
از فرمایشات شما اینگونه استفاده میشود که فضلا هرچند به خلاف هم شده بنویسند. حاج آقا حضرتعالی مستحضرید که امروزه لازمهء رشد علمی، آزادی رأی و قلم عالمان و محققان میباشد. آیا به نظر حضرتعالی ما در حوزههای علمیه به اندازه کافی از رأی و استقلال برخوردار هستیم یا نه و آیا انتظار است که یک مقدار سعهء صدر افراد بیشتر بشود؟
متأسفانه جو جامعهء ما یک جوی است که تا حدودی به هو و جنجال مجال میدهد و این یک مقدار تقصیر فرهیختگان است، فرهیختگان نباید اجازه بدهند این هوچیها پا به عرصه بگذارند. در قرآن هم آمده که: <هم الذین فی قلوبهم زیغ و یتبعون ما تشابه منهم ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأویله>; یعنی یک عدهای اصلاً اولین هدفشان این است که در افکار و اذهان مردم ایجاد آشوب کنند، این هدف اولشان است، بعد میروند سراغ تأویل; یعنی غایت این است به سوی این هدف حرکت میکنند، یک عده اینطوری هستند، همه جا هستند. بزرگان و فرهیختگان پا بگذارند در میدان و جلوی این جنجالها را زود بگیرند. وقتی که ما سکوت میکنیم نوبت میرسد به آن جنجالیها. اگر ما حرف بزنیم آنها جرأت نمیکنند حرف بزنند; چون بیارزش هستند. در جامعه اگر کسی رأی بدیع فقهی دارد کجا این را بگوید؟ اول کسی که قائل شد چاه نجس نمیشود، آیا رأیش نو بود یا نبود؟ نو بود. دیگر خرق اجماع بود یا نبود؟ بود. آیا هو کردند؟ نه، به او اجازه دادند مطرح بکند و کم کم اندیشیدند تا رسیدند به اینکه گفتند: بله درست است; یا میفهمند درست است یا میفهمند غلط است. پس اگر کسی یک رأی تازهای دارد چه در تفسیر، چه در کلام، چه در فلسفه، چه در تاریخ، چه در فقه، چه در اصول کجا این را بگوید؟ بالاخره او نمیتواند نگوید. پس بگذارید همینجا بگوید، منتها نقدش کنید. یکی از آرزوهای اصحاب آراء تازه نقد آرائشان است. واقعاً همینگونه است. من خودم یک موقع از یکی از این اساتید و علمای بزرگ حوزه که در بعضی از مسائل رأی تازهای داشت و هنوز هم دارد، روی حساب اینکه این آقا مدرس است، شخصیت علمی است و قطعاً یک مدرکی دارد، خیلی کاوش کردم، خیلی خودم را زحمت دادم، روایتها را دیدم، کتب فقهی را دیدم که ببینم منشأ رأی ایشان چیست، به جایی نرسیدم از اینرو، زنگ زدم به ایشان، گفتم: شما این رأیی که فرمودید منابعتان چیست؟ گفت: الان میفرستم خدمتتان. تمام این منابع و حتی کتابهایی را که استناد کرده بود در صفحه بزرگ فتوکپی کرد و بعد از دو ساعت همه را فرستاد در خانه ما; یعنی حاضرند رأیی که آوردهاند پخته بشود. بالاخره در همین نقد و انتقاد و رد ایرادها آراء پخته میشود. لذا ما مجال بدهیم اینها رأیشان را بگویند، بعد با اینها صحبت بکنیم، مجال بدهیم بیایند و بروند. این آقا حالا بنده یا دیگری بیدین که نیست و خدای ناکرده از مکتب تشیّع که منحرف نشده، از اسلام که منحرف نشده، فکر است، گاهی اشتباه میشود. مگر ما شیعهء مخطئه نیستیم؟ ما مخطئه هستیم; یعنی المجتهد قد یصیب و قد یخطی، پس اگر ما مخطئه هستیم احتمال خطا در همه نوع آراء ما وجود دارد. الان فضا یک فضای ناراحتکنندهای است که میخواهند مجال ندهند، ولی من فکر میکنم عدهای روشنضمیر و روشنفکر در جامعه ما هستند که درصددند جلوی این جنجالها گرفته بشود و انشاءالله ما بتوانیم با روح تفاهم و تساهل آشنا بشویم.
اخیراً در دههء سوم بعد از انقلاب شاهد رشد بیشتری در خرافاتی که دامنگیر عقاید شیعی شده است میباشیم، و در گوشه و کنار گاهی اوقات چیزهایی شنیده میشود که در دین نیست و به دین منتسب میشود و گوهره دین و جوهر دین را مغفول میکند. نظر حضرتعالی دربارهء نوع برخورد با این انحرافات چیست؟
من این را به شما عرض کنم که حالا این دست داخلی است، دست خارجی است، وقتی که یک عدهای نااهل بخواهند مقام و منصبی در یک جامعه پیدا بکنند اولین کوشش آنها این است که مردم را در سطح پایین و در سطح خرافاتپرستی نگاه کنند. اگر شما علم اجتماع خوانده باشید این یکی از اسلوب است. اصلاً استعمارگران سعی میکنند خرافات در مستعمراتشان خیلی رواج پیدا بکند; چون وقتی مردم رو به خرافات آوردند از حقایق به همان نسبت دور میشوند. اینطور که شد به واقعیت خودش فکر نمیکند و مستعمر خوب میتواند کارش را انجام دهد، این یک شیوه است. این استعمار گاهی خارجی است که دوران آن گذشت، گاهی داخلی است; یعنی در واقع اینها هم همانند ایادی آنها هستند، اما داخلی هستند. نشر خرافات مقدمهای است که فرهنگ را منحط کنند. وقتی فرهنگ منحط شد چیره شدن بر اینگونه انسانها خیلی آسان است. به یکباره یکی خواب میبیند که مثلاً دربارهء فلان طاغوت امام زمان گفت که فعلاً <ان اللّه ینصر هذا الدین ولو برجل کافر> و فعلاً شما قدر او را بدانید، این برای شما کار میکند! با یک خواب ممکن است طاغوت به ما مسلط شود، با اینکه اجماع فقها است که <لا حجیة فیه> آن اجماع فقها است که استخاره در مسأله شرعی هیچ دخالتی ندارد. آخر ببینید فقه یک علم واقعی است با هیچ کس تعارف ندارد. در فرودگاه مهرآباد فال حافظ میگیرند! تا آنجا که اطلاع دارم مسئولان بالا با این کارها مخالف هستند، اما چه عواملی است که دارد این چیزها را رواج میدهد؟ مثل همین قصه سگی که در مشهد بود، خوب من در مشهد بودم، آنوقت چیزی نبود. این یک سگ دستپرورده بود. صاحب اولش را ما میشناسیم، مزرعه را فروخت به دومی، دومی هم صاحب مزرعه شد با همین سگ دستپرورده، بعد فروخته شد به یک سومی. آن سومی از آن پولدارهای درجه یک بود، اعتنا به این سگ نکرد و سگ شد ولگرد. در همان حول و حوش یک کمپرسی داشته آنجا سنگ میآورده که این سگ هم پریده روی آن و این کمپرسی آمده وارد صحن شده و این سگ از روی کمپرسی پریده پایین و هاج و واج شده که چه کار کند، دیده یک در باز است، همین که داخل رواق اول شد جلویش را گرفتند و به جنگل بردند، حالا ببینید چه میگویند: گریه میکرده، نزدیک ضریح بوده و ... که همه آن دروغ است. ببینید این اگر به خارج منعکس بشود دنیای علم میداند که سگ گریه نمیکند، خنده و گریه مخصوص انسان است. اینها لعاب است، گریه و خنده نتیجهء اندیشه است، حیوانات که اندیشه ندارند، ما یک حس داریم، یک شعور و یک اندیشه. حس در نباتات هم هست، شعور در حیوانات هم هست، اما اندیشه مخصوص انسان است، یعنی حس و شعور و اندیشه را جمع کرده شده انسان و خندیدن و گریه کردن نتیجهء اندیشیدن است. آن وقت فوج فوج مردم دارند میروند برای زیارت سگ! این جامعهء ماست. چه کسی اینها را رواج میدهد؟ باید بروند جلویش را بگیرند. علتش هم معلوم است; میخواهند مردم در سطح پایین بمانند و به این مسائل خرافی بیندیشند و از مسائل حقیقی باز بمانند تا بتوانند استثمار کنند این بیچارهها و بدبختها را. اصلاً اسلام برای نقض خرافات و از بین بردن خرافات است نه اینکه ما خرافات را از نو عَلَم بکنیم. ما باید یک فضا ایجاد کنیم و هر چه خرافات هست خودمان برداریم.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان