آيا
انسان، اين موجودِ سراپا فقر و نياز، نبايد متوكّل به خالق «علي كُلِّ شیء قدِير»
باشد؟!بله؛ شرف و عزّت انسان در اين است كه به ديگران از امثال خودش، وابسته و
متّكي نباشد؛ بلكه به خودش، يعني به همان قوايي كه خدا به او داده است اتّكا كند و
آنها را به كار بيندازد و از خدا بخواهد كه به او مدد داده و او را به هدف برساند
و همين معناي توكّل قرآني و اعتماد به نفس و خودكفايي، صحيح و معقول است.
از رسول خدا (صليالله عليه وآله وسلم) در معناي
توكّل نقل شده كه: (الْعِلْمُ بِأنّ الْمخْلُوق لا يضُرُّ و لا ينْفعُ و لا يعْطِي
و لا يمْنعُ و اسْتِعْمالُ الْيأسِ مِن الْخلْقِ)؛ «دانستن اينكه مخلوق، نه زياني
ميتواند برساند و نه نفعي، نه اعطايي دارد و نه منعي.» خالق است كه دلها را به
كسي متوجّه ميكند و از كسي بر ميگرداند؛ به وسيله كسي عطا ميكند و به وسيله
كسي منع ميكند. (فإذا كان الْعبْدُ كذلِك لايعْملُ لِأحدٍ سِويالله و لمْ يرْجُ
و لمْ يخفْ سِويالله و لمْ يطْمعْ فِي أحدٍ سِويالله فهذا هُو التّوكُّلُ)؛ وقتي
انسان به چنين باوري رسيد ديگر براي احدي جز خدا كار نميكند، خدمت به خلقش نيز
براي جلب رضاي خدا ميشود و امتثالاً لِأمْرِالله به احدي جز خدا اميدوار نميگردد
و از احدي جز خدا نميترسد و به احدي جز خدا چشمِ طمع نميدوزد.
وقتي
اين حال، در آدمي پيدا شد علاوه بر زندگي اُخرويش، در همين دنيا آسايش روحي مييابد.
حالا عاقبتش كه جاي خودش محفوظ، در دنيا راحت و با عزّت و بيغصّه و غم زندگي ميكند
و زبان حالش اين ميشود:
به
جهان، خرّم از آنم كه جهان، خرّم از اوست
عـاشقم
بر همه عالم كه همه عالم از اوست
به
حلاوت بخورم زهر، كه شاهد، ساقي است
بـه
ارادت بكـشم درد، كه درمـانم از اوست
«خداوند همه امور مؤمن را به خودش واگذار نموده،
ولي به او اجازه نداده است كه خودش را خوار و ذليل گرداند. آيا به اين كلام خداوند
نمينگريد كه فرمود: «پس سزاوار است كه مؤمن عزيز بوده و ذليل نباشد».
عالیترين
صفت اهل ايمان
(إِن تُصِبْك حسنةٌ تسُوْهُمْ وإِن تُصِبْك
مُصِيبةٌ يقُولُواْ قدْ أخذْنا أمْرنا مِن قبْلُ ويتولّواْ وّهُمْ فرِحُون
قُل
لّن يصِيبنا إِلاّ ما كتبالله لنا هُو موْلانا وعلىالله فلْيتوكّلِ
الْمُوْمِنُون؛قلْ هلْ تربّصُون بِنا إِلاّ إِحْدى الْحُسْنيينِ ونحْنُ نتربّصُ
بِكُمْ أن يصِيبكُمُالله بِعذابٍ مِّنْ عِندِهِ أوْ بِأيدِينا فتربّصُواْ إِنّا
معكُم مُّتربِّصُون) «اگر نيكى به تو رسد آنان را بدحال مى سازد و اگر پيشامد
ناگوارى به تو رسد مى گويند ما پيش از اين تصميم خود را گرفتهايم و شادمان روى
بر مى تابند. بگو جز آنچه خدا براى ما مقرر داشته هرگز به ما نمى رسد. او سرپرست
ماست و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند. بگو آيا براى ما جز يكى از اين دو نيكى
را انتظار مى بريد در حالى كه ما انتظار مىكشيم كه خدا از جانب خود يا به دست ما
عذابى به شما برساند پس انتظار بكشيد كه ما هم با شما در انتظاريم.»
در
آيه 50 خداوند حكيم يكي از علائم و نشانههاي منافقان را نشان ميدهد كه: خود
خواهي و خود پسندي درباره خودشان و بدخواهي و حسادت درباره ديگران است؛ و در آيه
51 و 52 يكي از صفات بسيار عالي اهل ايمان را ارائه ميفرمايد كه: توكّل و رضا به
قضا و تقدير حكيمانه خداوند است.
مي
فرمايد: إنْ تُصِبْك حسنةٌ تسُوْهُمْ؛ «اگر حسنهاي به تو برسد ناراحتشان ميكند.»
امروزه
جديدترين علم، يعني روانپزشكي همان چيزهايي را تعليم ميدهد كه پيامبران تعليم ميدادند،
زيرا پزشكان روحي دريافتهاند كه دعا و نماز و ايمان محكم، نگراني، تشويش، هيجان و
ترس را كه موجب بسياري از ناخوشيهاست، برطرف ميسازد. (ديل كارنگي، آيـيـن
زندگي، ترجمه جهانگير افخمي، ص188) اصولاً ايمان تأثير بسزايي در نفس انسان دارد،
چرا كه اعتماد به نفس و قدرت او را بر صبر و تحمل سختيهاي زندگي افزايش داده و
احساس امنيت و آرامش را در نفس او مستقر ساخته و در درونش آسودگي خاطر به وجود ميآورد.
(همان، ص88) ويليام جيمز معتقد است در ايمان به خدا نيروي خارق العادهاي وجود
دارد كه نوعي قدرت معنوي به انسان ميبخشد و در تحمل سختيهاي زندگي به او كمك ميكند.
(ديل كارنگي، آيين زندگي: چگونه اضطراب و نگراني را از خود دور كرده و زندگي آرامي
آغاز كنيم، ترجمه: سوسن اردكاني، ص 31.) قرآن كريم، در سوره طلاق ميفرمايد: هر
كس پرهيزكاري كند، خداوند راه خروجي براي رهايي وي از مشكلات قرار ميدهد و از
طريقي كه گمان ندارد روزيش را ميرساند، و هر كس بر خدا اعتماد كند و كار خود به
وي واگذارد، خدا براي او کافی است. همانا خدا فرمان خويش را به نتيجه ميرساند و
آنچه را كه بخواهد تخلف ندارد. (طلاق: 2 و 3)
توكل
بر خدا كه منبع فناناپذير قدرت و توانايي است، موجب افزايش مقاومت انسان در برابر
مشكلات و حوادث سخت زندگي ميشود. (آل عمران: 173) توكل بر خدا، آثار فراواني
دارد، از جمله: 1. آنكه بر خداوند توكل نمايد: نخستين نتيجه آن، خودكفايي و عدم
نياز به غير است، 2. آنكه بر خداوند توكل نمايد: تنها از او درخواست چيزي مينمايد
و او نيز جواب مثبت خواهد داد، 3. آنكه بر خداوند توكل نمايد: براي برآوردن
تقاضاي افراد نيازمند، به خدا قرض الحسنه ميدهد و او آن را بهتر و بيشتر پس دهد
4. آنكه بر خداوند توكل نمايد: شكرگزار اوست و خدا را ياور خويش ميبيند.
(نصرا... شاملي و علي بناييان اصفهاني، «تبيين ميدان معناشناسي واژه توكل در نهج
البلاغه»، فصلنامه علوم اسلامي، ص 12)
مهمترين
فاكتور برای داشتن آرامش
قرآن،
امنيت و آرامشي را كه ايمان در نفس مؤمن ايجاد ميكند چنين توصيف ميفرمايد:
«آري، آنها كه ايمان آوردند و ايمان خود را با شرك نياميختند، امنيت، مال آنهاست و
آنها هدايت يافتگاناند.» (انعام: 82)
در فضيلت عظمت و قدرت نفس همين بس كه خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: «و عزت
از آن خدا و از آن پيامبر او و از آن مؤمنان است.» (منافقون: 80) امام صادق (عليه
السلام) نيز در اين باره فرموده است: «خداوند همه امور مؤمن را به خودش واگذار
نموده، ولي به او اجازه نداده است كه خودش را خوار و ذليل گرداند. آيا به اين كلام
خداوند نمينگريد كه فرمود: «پس سزاوار است كه مؤمن عزيز بوده و ذليل نباشد.»
(احمد ديلمي و مسعود آذربايجاني، اخلاق اسلامي، ص 135) بنابراين، دين و ايمان، انسان
را بر نفس مسلط ميكند و هنگام كشمكشهاي دروني، وي را بر طبيعت خود مسلط و اميال
را آرام و مهار ميسازد. (جمعي از نويسندگان، «دين و دينداري در عصر حاضر»،
مجموعه سخنرانيها و مقالات دومين و سومين همايش نيايش، ص 153)