كلمات كليدي : راز، افشاء، سرّ، پنهان، عيب
نویسنده : اصغر صفرزاده
مسلماً برای هر فرد و یا گروهی اسرار و امور پنهانی وجود دارد که آشکار شدن آنها می تواند ضربات سهمگینی بر پیکرۀ آبرو و حیثیتشان وارد کند حتی مشکلات جانی و مالی فراوانی سر راه آنها ایجاد کند. به این خاطر برای داشتن جامعه و زندگی آسوده باید از صفت زشت افشای راز برکنار بود. در ذیل به مطالبی در این زمینه اشاره می شود.
راز و سرّ در لغت بمعنی پنهان و پوشیده است[1] و افشاء چیزی یعنی اظهار کردن آن در میان مردم؛[2]
در بیان اندیشمندان اسلامی برملا ساختن راز اعمّ از کشف و آشکار ساختن عیب است. زیرا راز گاهى از جملۀ عیوب است و گاهى نیست ولی افشاء آن موجب اذیت و اهانت به حق دوستان یا دیگر مسلمانان است؛ خواه آشکار ساختن به گفتار باشد یا به نوشتن یا به رمز و اشاره و خواه آنچه نقل شده از اعمال باشد یا از اقوال و خواه بر کسى که از او نقل مىشود عیب و نقصى باشد یا نباشد و این عمل (افشاء راز) در شرع، مذموم و صاحب آن در نزد عقل، مورد سرزنش واقع شده است.[3]
افشای راز از منظر قرآن
در آیات قرآن تعبیراتى دیده مىشود که (نه به دلالت صریح بلکه به دلالت التزامى) از فضیلت رازدارى و زشتى افشاء سرّ خبر مى دهد، از جمله:
در سوره توبه مىخوانیم:
«آیا گمان کردید که (به حال خود) رها مى شوید در حالى که هنوز آنها که از شما جهاد کردند و غیر از خدا و رسولش را محرم اسرار خویش انتخاب ننمودند (از دیگران) مشخص نشدهاند (باید آزمون شوید و صفوف از هم جدا شود) و خداوند به آنچه عمل مى کنید آگاه است».[4]
این آیه میفرماید مسلمانان اسرار خود را به کسانى بگویند که مطمئن به حفظ آن باشند نه به افراد نامطمئنّى که افشاء سرّ مى کنند. مفهوم این سخن آن است که رازدارى فضیلت است و افشاء سرّ از رذائل محسوب مىشود.
در سوره آل عمران نیز آمده است:
«اى کسانى که ایمان آورده اید محرم اسرارى از غیر خودتان انتخاب نکنید، آنها از هرگونه شرّ و فسادى درباره شما کوتاهى نمى کنند...».[5]
در این آیه خداوند همه مؤمنان را مخاطب ساخته و با فرمان دادن اینکه غیر مسلمانان (مخلص و مؤمن) را محرم سرّ خود ندانید در واقع اشارهاى به لزوم حفظ اسرار و نکوهش از افشاء سرّ دارد. منتها این آیه و آیۀ قبل، ناظر به اسرار شخصى نیست بلکه نظر به اسرار جامعه اسلامى دارد که افشاى آن ضربهاى به مسلمین وارد مىکند.
البته در قرآن مجید در مورد خصوص رازدارى همسران در سوره تحریم بحث مشروحى آمده است و خداوند نسبت به بعضى از همسران پیامبر که در رازدارى کوتاهى کرده و اسرار بیت رسالت را افشا کرده بودند سرزنش شدیدى نموده است.
در این که این راز چه بود بحث هاى مفصلى در میان مسلمانان است و چون شرح آن به درازا مىکشد مىتوانید به تفسیر نمونه ذیل آیۀ 3و4 سوره تحریم مراجعه فرمایید.[6]
رازدارى و برملا ساختن راز در روایات اسلامى
در احادیث اسلامى دربارۀ رازدارى و ترک افشاى سرّ تعبیرات گوناگونى دیده مىشود که نشان دهنده اهتمام اسلام به این موضوع است تا آنجا که اسرار دیگران به منزله امانتهاى آنها شمرده شده و افشاى سرّ به عنوان خیانت در امانت است.
در حدیثى از رسول خدا(ص) مى خوانیم: «هنگامى که شخصى سخنى با دیگرى مىگوید سپس به اطراف خود نگاه مىکند (که دیگرى آن را نشنود) آن بمنزلۀ امانت است. (افشاء این سرّ همچون خیانت در امانت است)[7] در نتیجه تمام روایاتی که در نکوهش خیانت آمده شامل آن هم میشود.
انگیزه هاى افشای راز
این صفت رذیله از ضعف هاى مختلفى که در بعضى انسان ها موجود است سرچشمه مى گیرد از جمله:
1ـ حسد: افراد حسود براى ضربه زدن به کسى که مورد حسدشان است سعى در افشاى اسرار آنها دارند تا از این طریق، آنها در افکار عمومى بى اعتبار شوند یا منافعشان به خطر بیفتد.
2ـ کینه: افراد کینهتوز براى إعمال کینههاى خود از افشاى اسرار دیگران خوددارى نمىکنند تا از آنها انتقام بگیرند.
3ـ کم ظرفیتی و نادانی: کسانى که گرفتار این حالاتند هرگز راز نگهدار نخواهند بود.
در حدیثى از امیرمؤمنان على(ع) آمده است: «سرّ خود را نزد جاهل نگذار که توان کتمان آن را ندارد».[8]
4ـ جلب نظر دیگران: اصولا افشاء سرّ و به طور کلى نشر خبرهاى پنهانى و تازه و احیاناً شگفت انگیز براى گروهى از مردم جاذبه دارد، و آمادگى زیادى براى شنیدن آن دارند. همین معنى بعضى از مردم را وسوسه مىکند که به افشاء سرّ دیگران بپردازند و نظر شنوندگان منحرف را به خود جلب کنند.
5ـ اشتباه و لغزش: لغزشها و اشتباهات و عدم توجه به سرّى بودن بعضى از مسائل نیز عامل مهم دیگرى در افشاى اسرار است و به همین دلیل هر چه افراد رازدار بیشتر باشد احتمال افشاى سرّ، فزونى مىیابد، تا آنجا که امام صادق(ع) از قول شاعر میفرماید: «هر رازى که از دو نفر بگذرد فاش مى شود».[9]
6ـ پرحرفى: از لابهلاى پرحرفیهاى انسان، بسیارى از «اسرار مگو» از زبان مىپرد. درمانش نیز کمحرفى است.
7ـ دوستى: آنان که روى رفاقت و صمیمیت، اسرار محرمانه را مىگویند و به عواقب آن بىتوجهند گاهى دوستانه دشمنى مىکنند.[10]
عواقب افشای راز
از جمله عواقبی که می توان برای افشای راز برشمرد عبارتنداز:
1ـ آشکار شدن اسرار خود شخص بر ملا کننده: در حدیثی از امیر المؤمنین(ع) مىخوانیم: «کسى که پرده از روى اسرار برادر مسلمانش بردارد خداوند عیوب اسرار او را بر ملا مىکند».[11]
2ـ حاکمیت روح بیاعتمادی در جامعه
3ـ بر باد رفتن مال و جان و آبروی شخص یا معتقدان مکتبی
اگر افشاى اسرار مربوط به جامعه و مکتب و مذهب باشد گاه کشورى را به خطر مىاندازد و پیروان مذهبى را گرفتار مىسازد، خون هاى بىگناهان ریخته مىشود و اموال آنها به دست متعصبان غارتگر بر باد مىرود.
درمان افشای راز
برای درمان این رذیله راهکارهایی بیان شده است. از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1ـ توجه به عواقب دردناک افشاى اسرار یکى از عوامل بازدارنده درباره این رذیله اخلاقى است. همانگونه که دقت در پیامدهاى هر یک از صفات رذیله، عامل بازدارندهاى در برابر آن است.
2ـ خشکانیدن ریشههاى این رذیله اخلاقى یعنى جهل و حسد و کینه توزى و مانند آن راه مهم دیگرى براى درمان است.
3ـ افزایش ظرفیت انسان و گنجایش روح او مىتواند کمک به رازدارى و حفظ اسرار دیگران کند.
4ـ اندیشه در کیفرهاى سنگین الهى که افشاى اسرار فرد و جامعه دارد عامل بازدارنده امور دیگرى است.
5ـ توجه به این نکته که اگر افشاى اسرار دیگران سبب ضرر و زیانهایى به آنها بشود -فاش کننده سرّ به عنوان مسبب آن زیانها، در بسیارى از موارد ضامن آن ضرر و زیانها است- نیز عامل بازدارنده دیگرى است.
6ـ هرگاه کسى در صدد آن باشد که ملکه کتمان اسرار، برای او حاصل شود باید از اظهار و خبر دادن اموری که چندان اعتنائى به آنها نیست خود را نگاه دارد و نفس خویش را به این عادت دهد تا براى او ملکه حاصل گردد.[12]
باید توجه داشت که راز، همچون شریان حیاتى تو و جامعه توست. پاسدارى از آن هم بر عهده تو است. چه ژرف وزیباست این کلام حضرت صادق(ع):
«راز تو از خون تو است. پس نباید جز در رگهاى خودت جارىشود» [13]
و مگر «خون»، عامل بقاى انسان نیست؟ و اگر خون از بدن برود جان هم پر مىکشد اسرار هم همین حکم را دارد.
انواع رازداری
رازدارى بر دو نوع است:
یکى راز دیگران را نگاهداشتن که ذکر شد و دیگرى اسرار خود را پوشیدن و آشکار نکردن. فاش کردن آنها از ضعف نفس و سستى عقل است. زیرا اسرار آدمى از دو حال بیرون نیست:
گاه مربوط به ضعفها و عیوب اوست و گاه مربوط به پیروزىها و موفقیتهایش مىباشد، به یقین افشا کردن آنچه مربوط به ضعف و عیب است، اعتبار و حیثیت اجتماعى افراد را زیر سؤال مى برد و اى بسا مایۀ سلب اعتماد عمومى و شکست و آبروریزى شود و باعث شماتت دشمنان و اندوه دوستان و خفت در نظر ظاهر بینان گردد و افشا کردن آنچه مربوط به پیروزىها است موجب افزایش عداوت دشمنان و توقّع افراد طمعکار و پست شده؛ آتش حسد را در دل حسودان شعلهور مىسازد و افراد تنگ نظر و بخیل را براى از بین بردن اسباب موفقیت تحریک مىکند.[14]
در مورد افشاى اسرار اولیاء اللّه و ائمّه معصومین(ع) نیز روایات بسیار مهمى وارد شده و تأکید شدید بر کتمان این اسرار گردیده است.[15]
همچنین اگر در تواریخ مىخوانیم که بعضى از پیشوایان اسلام، جاسوسهایى را اعدام کردند به خاطر این است که کار آنها، خونهاى پاکى را بر زمین مىریزد. از این رو باید خون ناپاک آنها بر زمین ریخته شود.
بر هر مسلمانى لازم است که از آنچه از احوال دیگران مىداند سکوت کند، مگر وقتى که حکایت و نقل آن براى مسلمانى سودمند باشد یا از گناهى جلوگیرى شود.[16]