كلمات كليدي : مالتوس، علماي بدبين، نظريه جمعيت، نظريه بحران، فلسفه بنتهام، سود
نویسنده : حسين كفشگر جلودار
رابرت مالتوس بهسال 1766 در خانوادهای ثروتمند در انگلیس تولد یافت. پدر او نجیبزادهای روستایی و تعلیمیافته بود که با فلاسفه زمان خود بهخصوص دیوید هیوم و حتی ژانژاک روسو نیز ارتباط داشت. پس از تحصیلات خود در کمبریج، چون کوچکترین فرزند بود، برحسب معمول زمان، به حوزه رهبانیت فرستاده و کشیش شد. وی در 39 سالگی ازدواج کرد و دارای چهار فرزند گردید. در سال 1807 به استادی آموزشگاهی که توسط کمپانی هند در شهر دهلی تأسیس شد، منصوب گردید و تا آخر عمر یعنی 1834، در آنجا باقی ماند.[1]
کتابهای وی
در 32 سالگی(1798) کتابی پرهیاهو، تحت عنوان "اصل تکثیر نفوس و تأثیر آن در ارتقاء جامعه" بدون ذکر نام خود، انتشار داد و مورد حمله شدید مخالفان قرار گرفت. چهار سال بعد، پس از تعمق بیشتر و ارائه دلایل گویاتر به تجدید چاپ آن پرداخت و با اصلاحات و حواشی، تقریبا تحت همان عنوان "تحقیق در اصل ازدیاد نفوذ و تأثیر آن بر سعادت بشر" منتشر کرد. حضور علمی و عملی دیدگاههای وی با انتشار "اصول اقتصاد سیاسی" در سال 1820 وارد مرحله تازهای گردید. علاوهبر آن، مالتوس کتب دیگری درباره "محصول خالص"، "تعاریف علم اقتصاد"، "مطالعاتی درباره قوانین مربوط به غلات" و "ماهیت و افزایش بهره مالکانه" که معرف اطلاعات بسیط اقتصادی اوست انتشار داد.[2]
مالتوس اقصاددانی بدبین
معروف است که وی اولین استاد رسمی اقتصاد در انگلستان بوده است. نظریه جمعیتی وی، او را بسیار مشهور ساخت و با اینکه بحث از جمعیت، پیش از وی نیز صورت گرفته، ولی از زمان مالتوس به بعد بسیار کارساز افتاد.[3]
مالتوس یکی از اقتصاددانان بدبین است؛ زیرا بهگمان خود در میان قوانین طبیعت و حتی در قوانین الهی، که میبایست، نظم را در جهان برقرار سازد، بدان شرط که انسانها آنها را دریابد و از آنها پیروی کنند، قوانینی کشف کردهاند که بهکلی معکوس و مخالف آنها است. مانند قانون "بهره مالکانه زمین" که برای اقلیّتی معدود، درآمدی تأمین میکند که بهنسبت گرسنگی ملتها زیادتر میشود. البته صفت بدبینی بعدا درباره او و هممسلکانش داده شد؛ چراکه آنها عقاید و نظرات خود را با صفا و گشادهرویی حیرتآوری بیان میکنند و تصور ندارند که آرای آنها برخلاف نظام موجود و یا خلاف خردمندی "آفریدگار بزرگ طبیعت" است. بدبینان وقتی غافل از بدبینی خود بودند، غالبا برای ترقی و پیشرفت بشر مفیدتر از خوشبینان بودهاند.[4]
نظریات مالتوس
1.نظریه جمعیت؛ طبق این نظریه، ریشه کلیه مصیبتها در عدم تناسب میان افزایش جمعیت و محدوده مواد غذایی است. قانون طبیعی رشد جمعیت، مشمول تصاعد هندسی است، در صورتیکه قانون طبیعی افزایش مواد غذایی، تنها از تصاعد عددی پیروی میکند. بنابراین، علت فقر در تمایل مستمر مازاد جمعیت و کمبود منابع کافی برای تأمین نیاز است. این نظریه، آشکارا خلاف برداشتهای عمومی تعادل کلاسیک است. اگرچه مالتوس میکوشد طبیعت را در ایجاد تعادل، سهیم بداند و بلاهای طبیعی را مانند زلزله، سیل، بیماریهای مسری و همچنین جنگ را ابزار محدودکننده و مکانیسم تعادلی معرفی کند، با این حال، عوامل مذکور را برای ایجاد تعادل کافی ندانسته، اقدامات لازم برای جلوگیری از رشد جمعیت را پیشنهاد میکند.[5] مالتوس برای جلوگیری از رشد جمعیت، سه نوع راهحل ارائه میدهد:
1. منع یا فشار اخلاقی(عقب انداختن ازدواجها)؛
2. کنترل جمعیت از طریق برنامه تنظیم خانواده؛
3. فقر وگرسنگی؛
وی دو راه حل اولی را "راه حل جلوگیری" و راه حل سومی را "راه حل مثبت" و مهمترین عامل متوقفکننده افزایش جمعیت میداند. او در جواب این سوال، که "آیا واقعا اگر مردم بیشتری بهکار روی زمین بپردازند و غذای بیشتری تولید کنند، نمیتوان از فقر وگرسنگی جلوگیری کرد، پاسخ منفی میدهد؛ زیرا او معتقد است که قانون بازده نزولی عامل بازدارنده این قضیه است.[6]
2.نظریه بحران؛ تئوری بحران مالتوس، تحت تأثیر تزلزلهای اقتصادی که در اوایل قرن نوزدهم انگلستان به آن دچار شد، بهوجود آمد. توزیع نابرابر درآمد به انباشت سرمایه انجامید؛ که پسانداز بیش از اندازه را بهدنبال داشت و بهنوبه خود موجب افزایش تولید کالا شد. از طرف دیگر توریع نابرابر درآمد، مانع وجود تقاضای مؤثر برای کالاهای موجود گردید. کارفرمایانی که با درآمد بالا امکان مصرف داشتند، بهخاطر اشباع نیازهای خود، میل بهمصرف نداشتند و کارگران که نیاز و میل به مصرف داشتند، فاقد درآمدی بودند که بتوانند مصرف خود را با تولید بیشتر کالا تطبیق دهند. به این لحاظ، مالتوس تقویت مصرف را از این طریق پیشنهاد میکند؛ که طبقهای از انسانها، تمایل و همجنین امکان داشته باشند، تا معادل آنچه کالاهای مادی تولید میکنند، بیشتر مصرف کنند.[7]
3.سود: مالتوس برعکس ریکاردو، از بالا رفتن سود نگران بود. بهنظر وی صاحبان زمینها و کارگران، تقریبا همه درآمد خود را برای خرید کالاهای مصرفی، هزینه میکنند. بنابراین دستمزدها و رانتها در قالب تقاضای مؤثر، خود را نشان میدهند. اما سود، کاملا پسانداز میگردد. از اینرو اگر قوانین مربوط به ممنوعیت واردات غلّات باعث شوند سود کاهش پیدا کند و دستمزد و رانت بالا برود، از نظر او مورد استقبال خواهد بود.[8]
فلسفه سیاسی مالتوس
از بررسی عقاید وی اینطور استنباط میشود، که او تا اندازه زیادی تحت تأثیر فلسفه بنتهام(لذت و درد) قرار گرفته است. بهنظر او هدف اساسی نظام اجتماعی، فراهم کردن حداکثر رفاه برای حداکثر افراد جامعه است. برای نیل به این هدف، قانون خاصی جز مشاهده براساس تجربه وجود ندارد. اگرچه آثار مالتوس بهطور مستقیم، فاقد زمینههای مذهبی است، لیکن فلسفه او را در مورد لذت و درد، میتوان نشأت گرفته از فلسفه قدرت الهی دانست. بهنظر مالتوس، هدف پروردگار متعال، رهبری بندگان خود، در انجام کارهای خوب و احراز از کارهای بد است. لذا تنها بهوسیله ارزیابی نتایج انگیزههای مختلف، از طریق اصالت مطلوبیت است که انسان بهتدریج، خود را به ارضای انگیزهها عادت میدهد و بدین طریق، سعادت جامعه انسانی را تأمین کرده و بههدف الهی کمک میکند. او معتقد است که ما باید محرّکهای خود را با الهام از معیارهای الهی برای توسعه و ترفیع سعادت اکثریت انسانها تنظیم کنیم.[9]
مالتوس، ریکاردو و دیگران
مالتوس عقیده دارد که ریکاردو و نظرات وی بسیار انتزاعی و روند علّی و معلولی برای بررسی علمی، مشکلآفرین است. وی در واقع با نوعی ترکیب قیاس و استقراء در نظریهپردازی موفق بود.
ریکاردو قیمت را معلول هزینه تولید و مکانیسم عرضه و تقاضا را پرخطا میداند؛ درحالیکه مالتوس، کارکرد عرضه و تقاضا را در تعیین قیمت مؤثر میداند.
در مقوله ارزش نیز، ریکاردو آنرا در نوعی مقیاس انتزاعی، ولی مالتوس در قالب نسبتا عملیاتی مورد تاکید قرار دادهاند.
مالتوس در کنار اقتصاد، از اطلاعات وسیع فلسفی، اخلاقی و سایر معارف اجتماعی برخوردار بود؛ ولی ریکاردو از اندیشه و مطالعات فرااقتصادی و بهویژه فلسفه، بهرهمند نبود.
دیدگاه مالتوس در رابطه با قانون سه
براساس این قانون که به "ژان باتیست سه" منتسب است، هرگاه اقتصاد در اشتغال کامل قرار گیرد و سرعت گردش پول نیز ثابت باشد، سطح قیمتها بستگی به حجم پول خواهد داشت. اگر عرضه پول ثابت بماند، قیمتها نیز ثابت است؛ ولی با افزایش و کاهش عرضه پول، قیمتها افزایش و یا کاهش خواهند یافت.
او این قانون را نمیپذیرد و مشکل اساسی رکود و کسادی را در کمبود تقاضا میداند.[10]
نقد نظریه جمعیت مالتوس
اساس و پایه نظریه مالتوس را از یک طرف یک مسأله فیزیولوژیکی، و از طرف دیگر یک مسأله فنی تشکیل میدهد. در نظریه جمعیت، شرط اساسی، همانا "قانون بازدهی نزولی" است؛ که نتایج شوم خود را در صورتیکه شیوه فنی تولید ثابت بماند، به جامعه تحمیل خواهد کرد. امروز رشد سریع جمعیت را فقط به کشورهای آسیایی و آفریقایی در حال توسعه مربوط میکنند. با وجودی که به جهت بالا رفتن سطح بهداشت مردم، از میزان مرگ و میر کاسته شده، لیکن در عین حال بهعلّت عوامل اجتماعی و مذهبی، راهحلهای دیگر مالتوس(تنظیم خانواده) عملی نشده است. اگرچه در نظر تعداد کثیری از اقتصاددانان به رهبری مالتوس، افزایش جمعیت مانع بزرگ توسعه اقتصادی محسوب میشود؛ امّا جمعیتشناسان، عامل جمعیت را مهمترین عامل توسعه و رشد اقتصادی هرجامعه میدانند. جمعیتشناسان معتقدند که عامل جمعیت فعال، منبع ثروت ملی است و رشد تولید سرانه به نرخ رشد جمعیت فعّال بستگی دارد. هرقدر جمعیت فعال سریعتر افزایش یابد، تولید سرانه، با سرعت بیشتری بالا میرود. لیکن این فرض در حالتی است که آهنگ رشد و پیشرفت تکنیک تولیدی جامعه از رشد جمعیت سریعتر باشد.[11]
نقد دیگر را میشود از ابن خلدون آورد. ابنخلدون در مقدمه خود، جمعیت زیاد را باعث ارزانی مواد عذایی و کالاهای ضروری و کمی جمعیت را عامل گرانی و کمبود کالاها و مواد فوق عنوان میکند. شاید دلیل آنرا در این دانست که جمعیت زیاد، تولید انبوه را بهدلیل مصرف انبوه طبیعی، بهصرفه و تولید انبوه، نیز قیمت تمامشده کالاها، خدمات و نیز عوامل تولید را ارزان میکند. بههمین جهت هم وفور کالاها و مواد ضروری پیش میآید و هم قیمت آنها بهشدت پایین میرود.