4 مهر 1390, 0:0
جهاني شدن فرهنگ و سياست
محمد امین اكبرپور
در سالهای اخیر بحث جدیدی وارد مباحث سیاسی گشته است و آن جهانی شدن فرهنگ و الگوهای اخلاقی یک جامعه با سیاست جوامع است. مراد از جهانی شدن فرهنگ و سیاست، در واقع یکی شدن این دو مفهوم و یا به عبارت دیگر، نگرش به علم سیاست به عنوان یک مقوله فرهنگی است. این مسئله پدیدهای جدید در دنیای معاصر نمیباشد و علاوه بر اینکه ریشه در نظریات اندیشمندان و نظریه پردازان دارد ریشهای تاریخی دارد و این همان پدیده ای است که در دولت _ شهرهای یونان قدیم دیده میشد. یعنی آمیزش فرهنگ با سیاست.
در دورانهای حیات یک جامعه، گاهی سیاست بر فرهنگ چیره میشود و زمانی فرهنگ بر سیاست. به یک تعبیر، فرهنگ، هم یک وسیله کسب چیرگی بر محیط فیزیکی و طبیعت است و هم از طریق آن ظرفیت تفکر انسان در روابط و کنشهای معنادار او در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را میتوان تفسیر کرد. و فرهنگ بستری است که دیگر عرصههای جامعه را ساماندهی و تنظیم کرده و در مسیر مورد نظر هنجارهای جامعه هدایت مینماید و از این طریق نقش فرهنگ و الگوهای رفتاری درونی شده یک ملت مهم مینماید. از این زوایه میتوان این فرضیه را طرح کرد که هر چه عرصه سیاست تنگتر میگردد، مفهوم و کارکرد آن به قلمرو فرهنگ نزدیک تر میشود. یعنی در جوامع کوچک از لحاظ سیاسی میتوان فرهنگ غنی و رعایت آن در دیگر زمینهها و ساماندهی فعالیتهای اجتماع را مشاهده نمود. فرهنگ در بخشها و عرصههای کوچک محلی و بومی بهتر میتواند نقش و کارایی خود را نشان دهد.
ولی زمانی که فرایند جهانی شدن جوامع به وجود آید فرهنگ نقش اولیه و اصلی خود را از دست میدهد. حوزه عمل و حاکمیت دولت _ ملت به نفع نهادها و رژیمهای بین المللی تمام شده و اصول، قواعد، هنجارها و روشهای فراگیر جهانی جایگزین روشها و اصول محلی، ملی و منطقه ای میگردند. از این رو سیاست و فرهنگهای ملی از همه جهات در دام فرایندهای اقتصادی گرفتار میآیند.
پیام بازیگران عرصه جهانی شدن نیز آن است که نیروهای اقتصادی و دانش فنی به سمت همگونی و یکدستی در اشکال سیاسی، اقتصادی و رفتارهای دولتی پیش خواهد رفت. در چنین شرایطی نیز کاروان جهانی شدن مجذوب بازیگران قدرتمند و برخوردار از دولتهای قوی غربی و در یک کلام نظامهای لیبرال دموکراتیک خواهد شد. به تعبیر دیگر، کشورهایی که به هر دلیل در مقابل این موج فراگیر جهانی مقاومت کنند، دیر یا زود به انزوا کشده شده و از جهات مختلف مستحیل خواهند شد.
هنگام بررسی بحث جهانی شدن از منظر سیاست و فرهنگ، نمی توان دیدگاههای متعارض موجود در این زمینه را نادیده گرفت. یکی از این دیدگاهها پایان تاریخ است که فرانسیس فوکویاما برای جهان مطرح کرده است. دیدگاه دیگر که در دهه پایانی قرن بیستم جذابیت بیشتری برای اندیشه ورزان و سیاستمداران داشت، بحث رویارویی تمدنها از ساموئل هانتینگتون بود. به عقیده او چالشهای آینده جهان ماهیت فرهنگی دارد و پیامد سیاسی آن برخورد در خطوط گسل میان تمدنهای عمده دنیاست.
به همین دلیل سیاستهای جهانی در دهههای اخیر از دغدغههای ژئوپلیتیک به سمت علایق فرهنگی و تنشهای احتمالی میان تمدنها هدایت میشوند و جهانی شدن نیز به نوبه خود، با شعار اهداف اقتصادی نتیجه بخش برای جوامع، فرهنگ و هنجارها و الگوهای اخلاقی آنها را نادیده انگاشته و از طریق حربههای فرهنگی و اجتماعی نقش خود را بازی مینماید. چرا که فرهنگ عاملی است که دیگر عوامل و بخشهای جامعه را ساماندهی مینماید.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان