كلمات كليدي : ريچارد كانتي لون، مركانتليسم، كارآفريني، نظريه مقداري پول، سود زارعان و كشاورزان
نویسنده : حسين كفشگر جلودار
ریچارد کانتیلون فرزند فیلیب کانتیلون اهل بالیهیگ در ایرلند متولد شد. البته تاریخ تولد آن به صورت دقیق معلوم نیست؛ اما بعضیها تولد وی را در دهه 1680 دانستهاند. در فاصله زمانی 1716 و 1720 کانتیلون در پاریس زندگی میکرد و در همان جا بهعنوان بانکدار مشغول بهکار شد. وی توانست از طریق بورسبازی زمین، ثروت زیادی برای خود جمع کند. وی بعد از مدتی زندگی در هلند، به پاریس بازگشت و در سال 1734 به لندن رفت.[1] در همان سال تمام اموال وی به سرقت رفت و خودش هم در بسترش بهدست مستخدم مخصوصش به قتل رسید و خانهاش طعمه حریق شد و نسخههای خطی کتابهایش در آتشسوزی از بین رفت.[2]
از او فقط یک اثر بهنام "مقالهای درباره ماهیت تجارت درکل" بهجای مانده است؛ این اثر در سال 1730 نوشته شد؛ ولی اولین نشر چاپی آن در سال 1755 بهزبان فرانسوی به چاپ رسیده است.[3] هیوم، تورگو، استوارت میل و آدام اسمیت تا حدودی تحت تأثیر نوشتهی وی قرار گرفتهاند. با این وجود، مقاله او حدود 100 سال کاملا به فراموشی سپرده شد تا اینکه استانلی جونز (William Stanley Jevons) در سال 1881 آنرا دوباره بازیافت و زنده کرد.[4]
مقاله وی در سه بخش تقسیم میشود؛ بخش اول تحلیل کلی از عملکرد اقتصاد، بخش دوم بحث مفصلتری درباره نظریه پول و نظریه بهره و بخش سوم بحثی درباره تجارت و بانکداری بوده و حاوی اطلاعات دقیقی است.[5]
ارتباط نزدیکی به خصوص بین مقاله کانتیلون و نوشتههای ویلیام پتی (William Petty: 1623-1687) وجود دارد. آنها وجوه تشابه آماری عمدهای بهخصوص درباره نظریه ارزش آشکار میسازد. ثانیا دو نویسنده توصیفهای روشنی درباره بعضی مفاهیم پایه بهدست آوردند که بهطور گسترده در اقتصاد سیاسی کلاسیک استفاده میشد. تحلیل ارزش از جانب کانتیلون مسئله سنجش پتی را حل کرد. او بر نقش کارآفرین و نیز نقش سود تأکید کرد و تحلیلش از گردش کالای اساسی تحلیل کنه (Francois Quesnay: 1694-1774) را پیشبینی میکرد. مقاله وی که بزرگتر از یک جزوه بود، دارای عنوانی با چاشنی مرکانتیلیستی است؛ که بر فیزیوکراتها و در واقع بر اقتصادانان سیاسی در تمام نقاط اروپا تأثیر عمیقی گذاشت.[6] با توجه به تأکیدی که کانتیلون بر الگوی مصرفی مالکان داشت، میتوان وی را جزء فیزیوکراتها دانست و با توجه به باور وی بر مازاد صادراتی وی را جزو مکتب سوداگران بهحساب آورد.[7]
دیدگاههای اقتصادی کانتیلون
نظریه مقداری پول؛ وی معتقد بود، سیاست بهرهبرداری دائمی از طلا، موجب فقر و ورشکستگی اقتصادی خواهد شد. بهعبارت دیگر، با کشف معادن طلا و بهرهبرداری از آن، قدرت خرید در اقتصاد داخلی افزایش یافته و در نتیجه سطح اشتغال بالا میرود، مردم سریعا درآمد اضافه را خرج میکنند و هرگاه عرضه کل در جامعه افزایش نیابد و ثابت بماند، قیمتها بالا خواهد رفت. با افزایش قیمتها و فرض این که قیمتها در کشورهای دیگر ثابت بماند، واردات کشور مورد نظر افزایش خواهد یافت. در نتیجه، نه تنها تولید کشور با کسادی مواجه میشود، بلکه بهعلت فزونی واردات بر صادرات، طلا نیز از کشور خارج خواهد شد. این امر بهنوبه خود و از طریق "نظریه مقداری پول" منجر به کاهش قیمتها خواهد شد. خروج طلا تا هنگامی ادامه خواهد یافت که قیمتها در بازارهای داخلی به اندازه کافی برای تشویق خریداران به خرید بیشتر، کاهش یابد.[8]
ثروت؛ برخلاف اندیشههای سوداگران اولیه که ثروت را بر پول منطبق میدانستند، کانتیلون زمین و کار را بهعنوان دو منبع اصلی ثروت میدانست و همه انواع کار را صرفنظر از اینکه در کشاورزی، صنعت، تجارت و یا تولید کالای تجملی مورد استفاده قرار گیرد، مولّد در نظر میگیرد؛ با این حال او همانند پتی معتقد است که ظرفیت فعالیتهای مختلف در تولید ثروت یکسان نیست. وی همچنین بر نقش زمین در دوام بخشیدن به تمام فعالیتهای دیگر تأکید دارد؛ زیرا کل جامعه، مواد غذایی را از زمین بهدست میآورد؛ حتی کسانی که از دیگر منابع طبیعی مستقیما بهرهبرداری میکنند (مانند ماهیگیران)، برای بقای خود به محصولات زمین نیاز دارند. به این ترتیب، وی بهطور اخص نقش زمین و منابع طبیعی بهطور اعم را مورد تأکید قرار داد. از دیدگاه وی مواد خام از زمین بهدست میآید و به کالای قابل استفاده تبدیل میشود.[9]
آزادی اقتصادی؛ زمانیکه قیمت محصولات کشاورزی به وضع خود رها شوند، از یک سو آزادانه بهسوی قیمت طبیعی سوق پیدا میکند و از سوی دیگر درآمد کشاورزان افزایش مییابد. این امر، تقاضای کل را افزایش میدهد. ملاحظه میشود که وی بهنحوی مدافع اقتصاد بازار آزاد و در مواردی طرفدار اندیشه "لسفری" است. اصطلاح لسفر یک اصطلاح فرانسوی (lassiez faire: let them do it) و بهمعنای "بگذار بگذرد" است. در اصل لسفر، بهترین دولت دولتی است که حداقل دخالت را در امور دارا است. نیروهای بازار آزاد و رقابتی، تولید، مبادله و توزیع را هدایت و راهنمایی خواهند کرد. اقتصاد بهگونهای عمل میکند که بهخودی خود، خودش را اصلاح کرده و تمایل به سمت اشتغال کامل، بدون دخالت دولت در آن وجود دارد. دخالت دولت تنها باید محدود به اعمال حقوق مالکیت، تمهیدات دفاع ملی و تعلیم و تربیت عمومی شود. وی اقتصاد لسفری را اسلحهای علیه کارگران فقیر تلقی میکرد؛ که در فرایند مذکور برای پیشرفت تکنیکی و گسترش مسأله رقابت ناچار بودند به حداقل دستمزد و محرومیت تن بدهند.[10]
بهنظر وی تحقق اندیشه لسفری دستیابی به منافع شهروندان را محقق میسازد. همچنین طبق نظر وی در صورت قبول این عقیده دیگر نیازی به مقدس شمردن مالکیت خصوصی نیست. برای همین عقاید وی در این زمینه به فیزیوکراتها و کلاسیکها بیشتر شبهات دارد تا اینکه به عقاید سوداگران شبیه باشد.[11]
زارعان و اجارههای سهگانه؛ یکی دیگر از جنبههای اساسی و بدیع در اقتصاد کانتیلون، تأکید وی بر نقش زارعان در تولید کشاورزی است. زارع، بهعنوان سرمایهگذار حقیقی در نظر گرفته میشود که مسئول فرایند تولید است و تصمیم میگیرد که چه چیزی تولید کند. از همه مهمتر اینکه زارعان شیوه زراعت را تعیین میکنند. از نظر وی، کشاورزان باید به اندازه کافی ثروتمند باشند تا بتوانند بهترین تکنیکهای موجود و مولدترین آنها را بهکار گیرند. در این فرایند، تمام محصولات کشاورزی عاید کشاورز میشود؛ که باید به سه اجاره بها تقسیم شود؛ که هر قسمت یک سوم ارزش کل است. اجاره بهای اول باید به صاحب زمین، بهصورت پول نقد پرداخت شود. دو اجاره بهای دیگر، باید توسط زارع برای خرید همه ابزارهای ضروری و مواد خام برای ادامه کار زراعت و نیز تضمین مایحتاج زندگی برای کارگران استفاده شود. این نظریه، پیشبینی مهمی برای دیدگاه کلاسیک درمورد توزیع درآمد ملی به دستمزدها، سود و اجاره (رانت) بود.
ارزش ذاتی؛ کانتیلون بین ارزش ذاتی و قیمت بازار تمایز قائل بود و ارزش ذاتی را میزان کمّی زمین و کاری میدانست که در تولید آن دخیل است. کالاها همیشه با این ارزش در بازار به فروش نمیرسد. ارزش بازار بر پایه خوشخلقیها و اندیشههای تجملی انسانها استوار است. کانتیلون در بخش دوم مقاله خود، تحلیل دیگری از قیمتهای بازار ارائه میدهد که بر پایه "کمیت تولید یا کمیت کالای تجاری عرضهشده در بازار، نسبت به تقاضا یا شمار خریداران" استوار است. از این رو عرضه و تقاضای موثر و واقعی نیروی اصلی تعیین کننده قیمت بازار کالا است. از نظر وی ارزش ذاتی غیر قابل تغییر است؛ ولی ارزش بازار متناسب با تغییر در وضع بازار دائما در حال تغییر است.
تقاضای پول؛ وی در مورد تغییرات تقاضای پول معتقد است، تقاضای پول به کسانی بستگی دارد که ابتدا پول بهدست آنها میرسد. اگر پول بهدست کسانی برسد که تقاضای آنها برای پول کم باشد، در این صورت آنرا بهسرعت به دیگری میرساند و قیمت، شروع به افزایش میکند؛ اما اگر پول بهدست کسانی برسد، که تمایل به ذخیره و احتکار کردن آن وجود دارد، در این صورت، سطح قیمتها فورا تحت تأثیر قرار نمیگیرد. وی در ادامه نتیجه میگیرد که با دو برابر کردن مقدار پول، در کشور قیمت تولیدات و کالاها همیشه دو برابر نمیشود.[12]
عرضه پول و موازنه پرداختها؛ کانتیلون اثرات افزایش عرضه پول بر قیمتها را مورد بررسی قرار داد. وی افزایش عرضه پول ناشی از ضرب سکه در داخل و افزایش ناشی از موازنه تجاری مناسب (بدون تغییر در ضرب سکه)، تفاوت قائل شده و نتیجه میگیرد که در تمام این موارد، نه تنها سطح قیمتها، بلکه ساختار قیمتها نیز از طریق تأثیر مستقیم پول اضافی بر الگوی مخارج گروههای متفاوت اجتماعی، تغییر میکند.[13]
تحلیل کارآفرین؛ اقتصاددانان قبل از وی در نظریهپردازی خود عوامل و نهادههای تولید را در نیروی کار، سرمایه و زمین خلاصه میکردند. ابداع کارآفرینی از سوی وی، او را بر دیگر اقتصاددانان تا قرن بیستم برتری داده است.[14] نقش کارآفرین بهطور مشخص نقش فردی است که در تحت شرایط عدم اطمینان تصمیم میگیرد. بهعبارت دیگر وی کارآفرین را بهعنوان فردی که در یک قیمت معین کالا را میخرد تا در یک قیمت نامعین بفروشد، مورد تحلیل قرار داده است. از نظر وی، کارآفرین ممکن است یک تاجر، یک زمیندار و یا یک سرمایهدار باشد که کارگران را به استخدام درمیآورد.[15]
سود و سرمایه؛ میزان سود زارع در هیچجا به میزان سرمایه بهکار گرفتهشده در مزرعه ارتباط ندارد؛ بلکه به تردیدها، بلاتکلیفیها و خطرهایی که زارعان در تولید و فروش کالاها با آن مواجهاند، مربوط است. کانتیلون دیدگاه بسیار جالبی در مورد سرمایه دارد؛ که بعدها بر آدام اسمیت و ریکاردو تأثیر گذاشت. از دیدگاه او، دستمزدها از محصولات کشاورزی تشکیل شده و جدا از مواد خام است که آن هم مستقیما از زمین بهدست میآید. از اینرو وقتی از دیدگاه اقتصاد کلان به سرمایه بهعنوان دامنهای در حسابداری ملی نگریسته میشود، سرمایه از دستمزدها (حداقل معیشتی که به کارگران پرداخت میشود) یا به بیان دقیقتر، قدرت خرید کالاهای دستمزدی تشکیل میشود. به این ترتیب راه پنداشت سرمایه بهعنوان ذخیره مزد باز شد که بعدها از جانب اسمیت (Adam Smith: 1723-1790)، ریکاردو (David Ricardo: 1772-1824) و بهخصوص استوارت میل (John Stuart Mill: 1806-1873) تشریح شد. از پنداشت کانتیلون نتیجه میشود که کالای تشکیلدهنده سرمایه ثابت و در گردش را میتوان با مقادیر زمین و کار بهکار رفته در تولید نشان داد. بههمین جهت در سطح اقتصاد کلان، هزینه مزد و مواد خام، مبیّن ارزش سرمایه است.[16]
جمعیت؛ او در مقوله جمعیت جمله مشهوری دارد که میگوید: جمعیت بشر در صورتیکه همواره لوازم تأمین حداقل معیشت را دارا باشد، مثل موش زیاد میشود.[17]