كلمات كليدي : مكاتب اقتصادي، سوسياليسم، ماركسيسم، كلاسيك، اصالت جمع، مالكيت دولتي، برنامه ريزي متمركز، برابري
نویسنده : حسين كفشگر جلودار
سوسیالیسم (Socialism)در لغت بهمعنی اصالت جمع،جامعهگرایى و جامعهباورى، از واژه فرانسوى سوسیال (Social)بهمعناى اجتماعى، اخذ شده است. ریشه لاتینى آن، واژه Socius بهمعناى شریک و همراه است.[1]
سوسیالیسم بهمعنای وسیع کلمه، طیف متنوعی از اندیشهها و متفکران را دربر میگیرد که تنها ویژگی مشترک آنها اعتقاد به "لزوم برابری بیشتر برای انسانها و افزایش نقش کارگران در اداره جوامع"است.سوسیالیسم در واقع ایدئولوژی است که در مخالفت با کاپیتالیسم قائل به لغو مالکیت خصوصی و خواهان برقراری مالکیت اجتماعی میباشد.این ایدئولوژی درصدد است تا به تحقق مالکیت اجتماعی توسط اتحادیههای کارگری یا پرولتارلیا کمک کند و بهطور غیرمستقیم توسط دولت (پاسدار همه منافع مردم)، نه گروههای خاص اجرا شود و اصالت دادن به اجتماع، مخلوقات اجتماعی و کاهش یا حذف تقسیمات طبقاتی را هدف خود میداند.[2]
لذا در همین راستا مجموعه حرکتهای مرتبط با افکار اقتصادی که از آغاز دهه 1790تا دهههای اول 1800میلادی علیه اندیشه اقتصادی کلاسیک شکل گرفت، چارچوب اولیه مکتب سوسیالیسم و بعد از آن، مارکسیسم را تشکیل میدهد.[3]
مکتب کلاسیک در دهههای ذکرشده، پاسخگوی مشکلات اقتصادی و اجتماعی نبوده است، مشکل فقر و بیکاری حل نشده بود، اقتصاد خودکار لسفری، با واقعیات جامعه پس از انقلاب صنعتی سازگار نبود، تضمینی برای حمایت از مقررات مربوط به اتحادیههای کارگری، حقوق کار و قراردادها وجود نداشت و روز به روز فقر گستردهتر و فقرا بیشتر میشدند؛ بهویژه نارضایتی اقشار کارگر، افزوده میشد و این نارضایتی، زمینه اعتراض را فراهم میکرد. این حوادث، زمینه اولیه تدوین نظریّه سوسیالیستی را فراهم نمود.[4]
اصول مشترک مکتبهای سوسیالیستی[5]
اصالت جمع؛ این اصل بهعنوان واکنشی در برابر لیبرالیسم اقتصادی مبتنی بر اصالت فرد و آزادیهای نامحدود فردی شکل گرفته است؛ که درست در نقطه مقابل آن قرار دارد. از آنجا که نظم طبیعی جامعه تحت تأثیر قوانین طبیعت در قالب زندگی اشتراکی هماهنگ افراد تضمین میشود، بنابراین جامعه از وجود حقیقی برخوردار است و فرد به اعتبار اینکه عضوی از جامعه است، وجود اعتباری دارد. نتیجه طبیعی این دیدگاه، تقدّم منافع جامعه نسبت به فرد است؛ که سلب آزادیهای فردی را در زمینه فعالیتهای اقتصادی، دنبال میکند. دو اصل بعدی ریشه در این دیدگاه دارد.
مالکیت دولتی؛ نفی مالکیّت فردی بر ابزار مادی تولید نیز واکنشی در برابر بهرسمیت شناختن مالکیت فردی بر ابزار تولید بهصورت نامحدود و بهعنوان تنها شکل مالکیت در نظام اقتصاد سرمایهداری لیبرال است.با این استدلال که مالکیت فردی بر ابزار تولید، موجب کسب درآمد میشود؛ بدون اینکه رابطهای میان درآمد و کار وجود داشته باشد.بنابراین سوسیالیسم، برای قطع ریشه نابرابریهای اقتصادی که از درآمد بدون کار بهوجود میآید، مالکیت دولت را بر ابزار تولید پیشنهاد میکند.
برنامهریزی متمرکز اقتصادی؛ عدم توافق نظریه تعادل خودکار بازار با واقعیات و بروز عدم تعادلها و بحرانهای اقتصادی موجب گردید که سوسیالیسم، برنامهریزی متمرکز اقتصادی را بهعنوان تنها راه علاج هرج و مرجهای اقتصادی مطرح کند. بنابراین، سازمان برنامهریزی دولتی در سطح گسترده، اقدام به تدوین برنامه اقتصادی میکند، نیازها و امکانات تولیدی جامعه بهوسیله سازمانهای برنامهریزی برآورد میشود و تولید بهوسیله مؤسساتی که متعلق به دولت بوده و با مدیریت دولتی اداره میشود، انجام میپذیرد.در نتیجه امکان ارزشیابی و انتخاب افراد در زمینه تولید و یا مصرف وجود ندارد.
برابری؛ یکی دیگر از مؤلفههای سوسیالیسم، اصل "برابری" است. سوسیالیستها مالکیت خصوصی ابزار تولید را سرچشمه تمام مفاسد و بیدادگریها و نابرابریهای زیانخیز اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میدانند. بههمین جهت، بر اصل برابری تأکید دارند.
فراملیّتی (انترناسیونالیستی: Internationalistic)؛ از جمله اصول و عناصر سوسیالیسم، تفکرات فراملیتی و گونههایی از تمایلات انسانگرایانه و اومانیستی بودن است (اومانیسم جمعگرا). سوسیالیستها داعیه کوشش و مبارزه برای آزاد ساختن کل بشریت را دارند.
مکاتب سوسیالیستی
مکاتب سوسیالیستی بسیار متنوع هستند. برخی از آنها عبارتند از:
سوسیالیست تخیلی (Utopic Socialism)؛ این گروه از سوسیالیستها معتقد بودند از طریق ایجاد نهادهای سوسیالیستی و گسترش آن، یا از راه اصلاح نظام سرمایهداری، میتوان به یک جامعه سوسیالیستی رسید.به این دسته از سوسیالیستها به دو علت سوسیالیستهای تخیّلی اطلاق شده است:
1. تصوّر اینکه نظام سرمایهداری قابل اصلاح است.
2. راهحلهای نسبتا غیر عملی برای رسیدن به یک جامعه سوسیالیستی ارائه دادهاند.[6]
سیسموندی (Leonard Simon de Sismondi: 1773-1842)، یکی از افراد اصلی این مکتب است؛ که اوّلین اعتراض او به هدف اقتصاد کلاسیکها بوده است. از نظر کلاسیکها هدف اقتصاد، "ثروت" است؛ ولی بهنظر او ثروت، امری مادّی و غیر انسانی است. بهنظر سیسموندی بیعدالتیهای اجتماعی که از سیستم آزادی مبادله بهوجود آمده، دخالت دولت را بهمنظور اصلاح وضع اجتماعی و تغییر جریان نامطلوب اقتصاد ضروری میسازد.[7] سیسموندی بهمنظور تضمین حقوق کارگران و جلوگیری از استثمار ناحق ایشان، تدابیر گوناگونی پیشنهاد کرد. اهمّ این تدابیر عبارتند از: تأیید و قبول حقّ تشکیل اتحادیه صنفی کارگری، ممنوعیت کار خردسالان، محدودیّت ساعات کار و پرداخت دستمزد در مدت بیماری و سالمندی.[8]
تدوین اندیشه سوسیالیستهای تخیّلی تقریبا از سال 1800 آغاز گردید. سن سیمون (Saint Simon: 1760-1825)، سیمون سیسموندی، شارل فوریه (Charles Fourier: 1773-1837) و رابرت اون (Robert Owen: 1771-1858) بهعنوان بنیانگذارن آن معروف هستند.[9]
سوسیالیسم علمی یا مارکسیسم (Scientific Socialism)؛[10] گروهی دیگر از سوسیالیستها با ردّ نظریه فلسفی ایدهالیسم و پذیرش اصالت ماده به این نتیجه رسیدند که جامعه، چیزی جز یک پدیده مادی نیست، دارای یک حرکت جبری است و جامعه سرمایهداری، بر پایه اصول ماتریالیسم، بهصورت جبری دچار تحول شده و به سوسیالیسم خواهد رسید.بههمین جهت معتقدند که اصلاح نظام سرمایهداری ممکن نیست و تنها با انهدام آن است که سوسیالیسم پدیدار میگردد.به این دسته از سوسیالیستها، سوسیالیستهای دگرگونطلب نیز اطلاق میشود؛ که البته به ادعای خودشان، چون بر پایه قانونمندیهای طبیعت قرار گرفته، آنرا سوسیالیسم علمی نامگذاری کردهاند.آغاز شکلگیری عقاید سوسیالیسم علمی و در عین حال پایان سیطره سوسیالیسم تخیّلی، از زمان انتشار منشور معروف مارکس و انگلس در سال 1848 است.
کارل مارکس (Karl Marx: 1818-1883 )، فیلسوف اجتماعی، رهبر انقلابی و پایهگذار مکتب کمونیسم است. او در زندگی خود، به تحلیل کامل اقتصادی نظام سرمایهداری پرداخت. این تحلیل تحت عنوان "سرمایه" مهمترین اثر مارکس را تشکیل میدهد؛ که جلد اول آن در سال 1867به چاپ رسید.وی در بزرگترین پایتخت سرمایهداری جهان، کتاب سرمایه را در انتقاد شدید از رژیم سرمایهداری نوشت.[11]براساس نظریه فلسفه مادی تاریخ وی، کلیه جوامع بشری متناسب با مراحل پیشرفت ابزار مادی تولید، ناگزیر هستند، مراحل پنجگانه نظامهای کمونهای اولیه، بردهبرداری، فئودالی، سرمایهداری و سوسیالیستی را بهترتیب طی میکنند.بهاعتقاد او، نظام سوسیالیستی مرحلهای موقّت و گذرا برای استقرار نظام اقتصاد کمونیستی است.[12]
سوسیالیسم دولتی؛ نوعی از تفکرات سوسیالیستی است که توسط لویی بلان (Louis Blanc: 1811-1882) بنیانگذاری شد. لویی بلان بههمراه سایر طرفدارانش توانست دولت را مجبور به دخالت در امر اقتصادی کرده تا در مورد تجدید ساعات کار و جلوگیری از کار اجباری زندانیان، تصمیماتی بگیرد. دولت همچنین اقدام به تشکیل دفاتر کاریابی و شرکتهای تعاونی و کارگاههای ملی نمود.[13]
سوسیالیسم مسیحیگرا؛ ابتدا در آلمان و انگلستان ظهور پیدا کرد و سال آغازین این تفکر 1848و چارلز کینگرلی اولین نظریهپرداز آن است.در قالب این اندیشه بود که کارگرها برای کاهش دردها و رنجهای خود به مذهب پناه بردند و از امیدبخش بودن مذهب نیرو میگرفتند.توجه به آموزش و بهداشت عمومی، تدوین مقررات در کارخانهها و ساماندهی تعاونیها از پایههای فکری این دیدگاه محسوب میشود.
سوسیالیسم آنارشیسمگرا؛ مبتنی بر این تفکر بود که دولت بهطور کلی یک ترتیبات ظالمانه است و تماما باید برچیده شود.براساس این تفکر، نظم و قانون در جامعه، توسط خود مردم و انجمنهای داوطلب تدوین و اعمال میگردد و برای تحقّق آن، دولت مستقلی لازم نیست. میتوان از پرودون (Pierre Joseph Proudhon: 1809-1865) بهعنوان بنیانگذار این مکتب نام برد.
سوسیالیسم سندیکاگرا؛ در این اندیشه، ضروری است که تمام کارگران یک اتحادیه بزرگ را تشکیل دهند.بهعقیده آنها فعالیت اتحادیه عمومی کارگران سرانجام باعث کنار گذاشتن نظام سرمایهداری میگردد.
سوسیالیسم صنفگرا؛ این رویکرد، حضور دولت را برای حفظ منافع اصناف مورد تأیید قرار میدهد.طبق عقیده صنفگرایان، اداره امور کارخانهها باید در اختیار کارگران و صنفهای مرتبط با آنها باشد و دولت برای تمام اقشار جامعه خدمات مورد نیاز عمومی را ارائه نماید.[14]
سوسیالیسم اخلاقی؛ چنین سوسیالیستی که به سوسیالیسم یوتوپیایی یا آرمانشهری هم مشهور است به کاپیتالیسم اینگونه انتقاد میکند که وضع موجود وضع خوبی نیست؛ لذا بهدنبال جامعهای است که بهطور کامل خارج از وضع موجود است و از طرف دیگر به موجودات بشری دیدگاهی انساندوستانه دارد؛ به این صورت که موجودات بشری مخلوقاتی هستند که عشق و همدلی و همکاری آنها را بههم پیوند داده است. بنابراین بهطورکلی این گروه از سوسیالیستها همانند انگلس که پیش از مارکس بودند، انتقادی اخلاقی نسبت به کاپیتالیسم داشتند. بهطورخلاصه قدرت اخلاقی سوسیالیسم نه از توجه به آنچه مردم دوست دارند، بلکه از توجه به آنچه آنها توان تبدیلشدن به آن را دارند، نشات میگیرد.[15]
سوسیالیسم تجدید نظرگرایانه بعد از مارکس؛ بسیاری از پیروان مارکس و سوسیالیسم، علاوهبر دیدگاه جهانگرایانه نسبت به سرمایهداری، دارای نگرش تجدید نظرخواهانه در مورد سوسیالیسم نیز بودند.آنها از اتحادیههای تجاری، اصلاحات مالیاتی، تعاونی مصرف، نظارت دولت بر صنعت و ملی کردن صنایع کلیدی حمایت میکردند و معتقد بودند با حمایت از تشکلهای کارگری و توصیه به دولتمردان باید به حل مشکلات پرداخت و زمینه تحقق عدالت اجتماعی را فراهم ساخت.[16]
ارزیابی سوسیالیسم و مارکسیسم[17]
اینکه با وجود گرایش وسیع و متفاوت، سوسیالیسم و مارکسیسم در چند دیدگاه اشتراک دارند.
· هردو اندیشه اقتصاد لسفری[18] و وجود هماهنگی منافع بین طبقات را ردّ میکنند.
· برای فراهم کردن شرایط بهبود زندگی تودههای مردم، مالکیّت عمومی را بهرسمیت میشناسند.
تفاوت این دو مکتب در این است که در اندیشه سوسیالیسم، شعار اصلی این است که از هرکس به اندازه تواناییاش کار کشیده و به هرکس به اندازه کارش پرداخت شود. اما در تفکر کمونیسم گفته میشود از هرکس به اندازه تواناییاش کار کشیده و به هرکس به اندازه نیازش پرداخت شود.
ارزیابی مکتب سوسیالیسم
1. عقاید مارکسیستی و سوسیالیستی، یکی از مهمترین پروژههای انتقادی نسبت به مکتب کلاسیک و سرمایهداری هستند؛ که اولا روی چند دشواری کلیدی سرمایهداری متمرکز شدند. ثانیا در هر صورت، نگرش جایگزینی را برای آن مطرح ساختند.
2. تفکر مارکسیسم، در واقع اندیشه اقتصادی و اجتماعی را با تاریخ مرتبط میسازد، در این صورت، خود، نوعی افکار نهادگرایانه است.[19]
3. سوسیالیسم با انگیزه خدمت به خلق و طبقات محروم طراحی شد، اما به دو دلیل در این هدف موفق نبود:
أ) بهعلت نبود انگیزه، سطح تولید پایین بود؛ در نتیجه فقرزدایی در سطح وسیع صورت نگرفت؛ اگر چه توزیع درآمد نسبتا عادلانه توسط سوسیالیستها به ارمغان آورده شد.
ب) نادیده گرفتن آزادی انسانها که یک میل فطری است، باعث شد تا مکتب سوسیالیم بهرغم توزیع عادلانه درآمد، به یک مکتب مورد تنفر برای اکثر افراد تبدیل شود.[20]