كلمات كليدي : مطلوبيت، مقياس ترجيحات، مطلوبيت كل، مطلوبيت نهائي(اضافي)، قانون مطلوبيت نهايي نزولي، نقطه اشباع
نویسنده : احسان شریعتی نجفآبادی
واژه Utility به معنای فایده و سودمندی است که در فارسی اکثراً به «مطلوبیت» ترجمه میشود؛ البته از لحاظ لغوی نادرست و از نظر معنا نامتناسب است؛ اما چون دو واژه فایده و سودمندی در متون اقتصادی در معنای دیگری رواج دارند برای اینکه ذهن خواننده را دچار سردرگمی نکند، بهتر است از همان واژه مطلوبیت به جای Utility استفاده شود.[1]
فیلسوف انگلیسی جرمی بنتهام(1748-1831) اولین کسی بود که این واژه را در معنای مصطلح خود به کار برد. البته اقتصاددانانی چون گوسن(1854)، جونز(1871)، والراس(1874)، اجورث(1881)، ایرونیگ فیشر(1892)، ویلفرد پارتو(1906) در تحول این نظریه تلاشهای شایان تقدیری انجام دادهاند.[2]
در مباحث اقتصاد خرد، تقاضا و استخراج منحنی تقاضا اهمیت زیادی دارد. منحنی تقاضا ارتباط مستقیمی با نظریه رفتار مصرفکننده دارد، اگر رفتار مصرفکننده به خوبی تجزیه و تحلیل شود میتوان درک صحیحی از تقاضا بدست آورد. مصرفکننده برای انتخاب، از مقیاس ترجیحات استفاده میکند. به این معنا که کالاهای و خدمات مختلف در نزد مصرفکننده از اهمیت یکسانی برخوردار نیستند. مصرفکننده در هنگام مصرف با استفاده از مقیاس رجحان، کالاها و خدمات را رتبهبندی کرده و همیشه برترینها را جهت حداکثر کردن رضایت خاطر خود انتخاب میکند. نظریه رفتار مصرفکننده صحت و سقم نظریه ترجیحات و ثبات انتخاب را آزمون و بررسی کرده و علت ترجیح کالای A بر کالای B را تبیین میکند.[3] مطلوبیت و منحنیهای بیتفاوتی روشهایی هستند که تئوری رفتار مصرف کننده را بیان میکنند.
مفهوم مطلوبیت:
هر مصرفکننده به خاطر مصرف کالاها را گزینش میکند و هنگامی که آنرا مصرف میکند از مصرف آن لذت میبرد این نوع رضایتمندیای که مصرفکننده از مصرف کالا بدست میآورد در نظریه مطلوبیت با یک واحد فرضی به نام "یوتیل" اندازهگیری میشود؛ که در بیان علت انتخاب و نحوه تقاضا موثر است. این رضایت خاطری که از مصرف کالا و خدمات نصیب مصرفکننده میگردد مطلوبیت نامیده میشود.[4]
این نظریه در واقع به دنبال ریاضی کردن مفهوم مصرف است که با استفاده از آن به استخراج منحنی تقاضا میپردازد؛ البته مصرف را با واحدهای فرضی میسنجند؛ زیرا نمیتوان میان مطلوبیت مصرف میخ، بستنی و بنزین، واحد مشترکی تعریف کرد.
مفهوم مطلوبیت کل و نهایی Total & Marginal Utility
مطلوبیت کل(Utility Total) به مطلوبیت حاصل از کل کالاهای مصرف شده اطلاق میگردد؛ اگر مطلوبیت مصرف یک لیوان معادل 100 واحد و دو لیوان معادل 140 واحد و سه لیوان معادل 170 واحد مطلوبیت برای ما داشته باشد در هر مرحله ما به مطلوبیت کل رسیدهایم و با مصرف 3 لیوان معادل 170 واحد مطلوبیت داریم هر قدر واحدهایی از یک کالا که مورد مصرف فرد در واحد زمان قرار میگیرد بیشتر باشد، مطلوبیت کلی که بدست میآید نیز بیشتر است.
مطلوبیت نهایی(اضافی)(Marginal Utility)، عبارت از آن مقدار مطلوبیتی است که بر اثر تغییر در مصرف کالائی مشخص به میزان یک واحد، طی دورهای از زمان حاصل میگردد. یعنی اگر مطلوبیت کل حاصل از مصرف n مقدار کالایی معین را با TUn و مطلوبیت کل حاصل از مصرف n-1 مقدار از همان کالا را طی همان دوره زمانی با TUn-1 نمایش دهیم مطلوبیت اضافی ما عبارت خواهد بود از: TUn-TUn-1.[5] در مثال لیوان سوم معادل(30=140-170) یعنی 30 واحد به مطلوبیت لیوان دوم افزوده شده است(مطلوبیت اضافی لیوان سوم، معادل 30 واحد است).
اکثر مترجمین واژه Marginal در کلمه Marginal Utility را به نهائی ترجمه کردهاند که به نظر برخی مترجمین باید به اضافی ترجمه میشده است.
قانون نزولی مطلوبیت نهائی:[6]Law of Diminishing Marginal Utility
یک قرن پیش وقتی اقتصاددانان در مورد مطلوبیت نظر دادند، قانون مطلوبیت نهائی نزولی را هم تشریح کردند. وقتی فردی، از یک کالایی بیشتر استفاده میکند میزان مطلوبیت اضافی(نهائی) وی کاسته میشود. علت این است که با مصرف بیشتر گرچه مطلوبیت کل به صورت کند افزایش مییابد؛ اما رضایت مصرفکننده از آن کالا کمتر میگردد.
برای وضوح بیشتر به نمودارهای زیر توجه کنید. در نمودار الف، با مصرف کالا مطلوبیت به نقطه A رسیده و سپس سقوط میکند. نقطه A که مصرفکننده تمایلی به مصرف واحد اضافی ندارد، نقطه اشباع با سیری نامیده میشود. مطلوبیتهای اضافی در نمودار ب نشان دهنده قانون نزولی بودن مطلوبیت نهائی است.
مطلوبیت در نظریات اقتصاددانان امروز
ویلیام استانلی جونز(1835-1882) از جمله اقتصاددانان نئوکلاسیک است که مفهوم مطلوبیت بتنهام را که در شکل کاملاً متفاوتی نسبت به کاربرد امروزی او بود بسط داد؛ تا توضیح رفتار مصرفکنندگان را بیابد. جونز فکر میکرد که نظریه اقتصادی، محاسبه خوشی و رنج است. وی نشان داد که افراد عاقل، تصمیمات مصرفی خود را بر اساس مطلوبیت نهایی حاصل از هر کالا میگیرند.
بسیاری از طرفداران فلسفه مطلوبیتگرایی قرن 19 اعتقاد به قابل محاسبه بودن مطلوبیت داشتند. امروزه اقتصاددانان نظریه مطلوبیت قابل محاسبه عددی را رد کرده و مطلوبیت ترتیبی(Ordinal Utility) را مطرح میکنند که در آن با توجه به ترجیح کالای A به B میتوان خواص منحنیهای تقاضای بازار را اثبات کرد.[7]