كلمات كليدي: مطلوبيت، منحني هاي بي تفاوتي، كالاي جانشين، كالاي بد، كالاي خنثي، اشباع پذيري، كالاي ناپيوسته
نویسنده: احسان شریعتی نجفآبادی
اقتصاددانان با مطالعه نحوه انتخاب کالا توسط مصرفکننده، نظریه رفتار مصرفکننده را بنا نهادند. این نظریه در اقتصاد خرد، به بررسی دو موضوع مهم انتخاب و جانشینی پرداخته و تأثیر آن را بر تقاضا بررسی میکند.
نظریه رفتار مصرفکننده از طریق دو راه زیر بررسی میگردد:
الف) روش مطلوبیت؛ در این روش درجه رضایتمندی هر کالا با واحدی فرضی سنجیده میشود و مصرفکننده، کالایی را انتخاب میکند که از لحاظ عددی(واحد فرضی)، مطلوبیت بیشتری داشه باشد. البته اقتصاددانان، هنوز این واحد فرضی را نتوانستهاند، به قید عددی و ملموس درآورند.
ب) روش منحنیهای بیتفاوتی؛ در این روش، کالاها به صورت دستهبندی، نسبت به همدیگر، سنجیده میشوند و نحوه ترجیحات مصرفکننده در ترجیح دستههایی از کالاها بررسی میگردد.
اقتصاددانان مطلوبیت و رضایتمندی از کالا را کیفیتی میدانند که سبب تمایل و خواستنیشدن کالا برای مصرفکننده میگردد؛ البته با توجه به اینکه یافتن محک یگانه، به عنوان اندازهگیری مطلوبیت، به علت تمایز فیزیکی کالاها و تمایز روانی افراد جامعه بسیار مشکل است، مباحث زیادی در این حوزه ذکر شده است. قدمهای اولیه در این جهت توسط گوسن(1854)، جونز(1871) و والراس(1874) برداشته شد؛ که مطلوبیت را به عنوان کیفیتی با قابلیت اندازهگیری، همراه با خاصیت جمعپذیری، برای هر کالا در نظر میگرفتند. آنان یک تکه نان را 5 یوتیل(واحد فرضی اندازهگیری مطلوبیت) و دو تکه نان را 9 یوتیل؛ یک قالب پنیر را 20 یوتیل، دو قالب را 35 یوتیل و ... را قابل اندازهگیری دانسته و کل مطلوبیت نان و پنیر را با همدیگر قابل جمع میدانستند؛ یعنی مثلا دو تکه نان و دو قالب پنیر را 44 یوتیل میدانستند. اما روند تحول این نظریه با همراهی اجورث(1881) و ایرونیگ فیشر(1892) با رد نظریه جمعپذیری رقم خورد. از این تاریخ مطلوبیت کل، در هر دوره، منفرد در نظر گرفته شد؛ نه جمع ساده مطلوبیتها. یعنی نان و قالب پنیر اول مطلوبیت 30 یوتیل و نان و قالب پنیر دوم، 19 یوتیل مطلوبیت داده میشد. سپس با تلاشهای ویلفرد پارتو(1906) این نظریه به اینگونه اصلاح شد، که امکان جانشینی یک کالا بر کالای دیگر، با فرض ثابت ماندن میزان مطلوبیت کل وجود دارد. این تحقیقات منجر به ارائه منحنیهای بیتفاوتی شد.[1]
ترسیم منحنیهای بیتفاوتی
اقتصاددانان جهت بیان سازگاری ترجیهات مصرفکننده با طراحی منحنیهای بیتفاوتی توانستند، مشکلات عدیده تئوری رفتار مصرفکننده را تبیین کنند. این منحنیها، مکان هندسی نقاطی(یا مجموعه مشخص از کالاها یا ترکیباتی از کالاها) است که تمام آنها سطح مطلوبیت کل یکسانی دارند و به زبان فنی، مصرفکننده نسبت به انتخاب آنها بیتفاوت است.[2] هر منحنی بیانگر ترکیبی از دو کالاست؛ کالای 1 و کالای 2. به عنوان مثال کالای 1، میتواند نان باشد و کالای 2 نمادی از بقیه کالاها. منحنی اول، رضایت خاطر یا مطلوبیت ترتیبی(ordinal) مصرفکننده را مشخص میکند و فاقد مطلوبیت عددی یا اصلی(cardinal)است؛ که با ترکیبی از مصرف هر تعداد از کالای 1 و 2 از منحنی دوم، مطلوبیت کمتری دارد و بر روی هر منحنی رضایت خاطر ایجادشده در هر نقطه، با نقطه دیگر برابر است. منحنیهای بالاتر نشانگر سطح مطلوبیت بیشتر است؛[3] در این حالت مصرفکننده و رفتار او با توجه به وضعیت درآمدی وی و انتخابهایش تعیینکننده خواهد بود.
مشخصات منحنیهای بیتفاوتی[4]
الف) با توجه به این فرض که مصرفکننده، بیشتر را به کمتر ترجیج میدهد، منحنیهای بیتفاوتی دارای شیب نزولیاند؛
ب) در حالت عادی نسبت به مبداء مختصات حالت تحدب دارند؛
ج) هیچگاه همدیگر را قطع نمیکنند؛
د) بی تفاوتی های بالاتر نشانگر لذت بیشتر هستند.
اشکال دیگر منحنیهای بیتفاوتی
منحنیهای بیتفاوتی، همیشه به صورت نسبت به مبداء مختصات، محدب نیستند؛ بلکه گاهی اوقات با توجه به نسبتی که دو کالا با همدیگر دارند به صورتهای زیر در میآیند:
الف) کالای جانشین؛ اگر دو کالا به صورت جانشین کامل باشند، در این حالت هر یک از منحنیها، به صورت خط مستقیم خواهد بود و چون دو کالا جانشین هماند، اگر ما در روی هر یک از منحنیها، حرکت کنیم و به هر یک از دو محور که بیانگر کالایی با قابلیت جانشینی است(کالای 1 و 2)، نزدیک شویم، تفاوتی نمیکند. در این حالت منحنیهای بیتفاوتی، شیب ثابت دارند. مثل خودکار آبی شرکتA و شرکتB ، بدون تفاوت در کیفیت.
ب) کالای مکمل؛ اگر دو کالا به صورت مکمل کامل باشند و همراه همدیگر مصرف شوند، شکل منحنیها به صورت زیر خواهد بود. مثل تقاضا برای دو لنگه کفش.
ج) کالای بد؛ اگر یکی از کالاهای سبد کالایی، کالایی باشد که مصرفکننده علاقه به آن نداشته باشد، ولی قابلیت برقراری توازن میان دو کالا باشد، به آن "کالای بد" گفته شده و منحنی بیتفاوتی آن به شکل زیر خواهد بود:
د) کالای خنثی؛ اگر حالت ج با این تفاوت پیش آید، که مصرفکننده از کالا بدش نیاید؛ بلکه مصرف آن برایش خنثی باشد، شکل منحنی به صورت زیر خواهد بود:
ه) اشباعپذیری؛ اگر مصرفکننده در یک نقطهای حالت سیری داشته باشد و هر چه از این نقطه دورتر گردد در وضعیت بدتری قرار بگیرد، شکل منحنیها به صورت زیر خواهند بود.
و) کالای ناپیوسته؛ اگر کالاها به صورت ناپیوسته باشند، منحنی بیتفاوتی به صورت نقاط با فاصله از هم خواهد بود.[5]