كلمات كليدي : كينز، اقتصاد كلان، تقاضا، دخالت دولت، عدم تعادل، چسبندگي قيمت، نئوكلاسيك، پرتفوي
نویسنده : حسين كفشگر جلودار
منظور از مکتب کینز، مجموعه عقایدی است که به پیروی از تفکر کینز بهپا خواست.[1] از آنجا که عقاید کینز، جهان را از بحران اقتصادی نجات داد و هیچ کتابی به اندازه کتاب "نظریه عمومی" کینز متناسب با نیازهای زمان خود نبود، کینز بهعنوان بنیانگذار "علم اقتصاد جدید" معروف شد و عقاید وی به "انقلاب کینزی" معروف گشته و پایههای اقتصادی و اجتماعی مکتب جدیدی با نام "مکتب کینزی" گردید.[2]
مکاتب اقتصادی مرتبط با کینز را در قالب سه مکتب مورد بحث قرار میدهند؛ که معمولا مرز بین این سه مکتب خیلی شفاف نیست.
1. مکتب کینزیهای اولیه و یا ارتدوکس
2. مکتب بعداز کینز
3. مکتب کینزیهای جدید.
شرح حال جان مینارد کینز John Maynard Keynes
در 5 ژوئن سال 1883در کمبریج بهدنیا آمد. پدر کینز، جان نویل مادرش فلورانس نام داشتند. او در دوره لیسانس، رشته تحصیلی خود را از ریاضیات به اخلاق تغییر داد و بهعنوان معلّم اخلاق شناخته شد.
مینیارد کینز در خانوادهای از طبقه متوسط و در محیطی روشنفکرانه پرورش یافت. کینز بهخاطر مهارتی که در ریاضیات داشت، دهمین رتبه را میان تمامی کسانی که در آن سالها به دانشگاه راه یافتند، تصاحب کرد. او همچنین در ادبیات کلاسیک، آمار و اقتصاد، صاحبنظر بود. الگوی اخلاقی وی ادوارد مور مؤلّف کتاب "اصول اخلاق" و الگوی سیاسیاش، ادموندبورک، فیلسوف، نویسنده و عضو حزب محافظهکار انگلستان بود. او در سال 1925 با لیدیا ازدواج کرد.[3]
کینز از معروفترین اقتصاددانان قرن بیستم است. جالب است که خود کینز در آغاز در دنیای نئوکلاسیک میزیست و در قالب سنّت مارشال فکر میکرد. همچنین مکتب وی از درون نهائیگرایان استخراج شد. ولی در ادامه، از منتقدان نئوکلاسیک گردید.
آثار کینز
وی قبل از احراز مقام استادی، کارمند خزانهداری کل انگلیس در هندوستان بود و در سال 1913 اولین کتاب خود را در نحوه عمل سیستم پایه طلا تحت عنوان "پول و مالیه هندوستان" نوشت. در سال 1921 متعاقب با استعفای پرغوغای خود از عضویت کنفرانس صلح، کتاب دیگر خود را تحت عنوان "اثرات اقتصادی صلح"، بهرشته تحریر درآورد و در آن به توجیه مخالفت خود با شرایط سنگین غراماتی که متفقین به آلمان تحمیل میکردند، پرداخت و در مجامع اقتصادی بینالمللی مشهور شد. کینز با انتشار کتاب "احتمالات"، در سال 1921 و انتقاد شدید معروف خود علیه وینستون چرچیل، نخست وزیر معروف انگلیس در سال 1923 تحت عنوان "اثرات اقتصادی سیاست چرچیل" و همچنین با انتشار کتاب "رسالهای در باب پول"، در سال 1930 و ارائه نظرات انقلابی در مسئله پول و توصیه تقلیل نرخ بهره، شهرتی بهسزا یافت؛ اما بهطوری که دکتر حسین پیرنیا (که خود از شاگردان کینز بوده)، در ترجمه کتاب عقاید بزرگترین علمای اقتصاد مینویسد: این کتاب عیوبی داشت که از همه مهمتر این بود که آنچه را برای ساده کردن تجزیه و تحلیل مطالب فرض کرده بود، خیلی از واقعیات دور بود؛ در نتیجه کینز از کار خود ناراضی بود و تصمیم گرفت، به مطالعه و تفکر و بحث راجع به مطالب آن کتاب با همکاران خود ادامه دهد. آخرین و مشهورترین کتاب کینز تحت عنوان "نظریه عمومی اشتغال پول و بهره" در سال 1936 منتشر شد و کینز به نهایت شهرت جهانی خود رسید. از آن تاریخ، کینز بهعنوان یک اقتصادان انقلابی و نوآور در علم اقتصاد معروف گشت. سالی که نظریه عمومی کینز منتشر شد، سالی بود که فرانسه، بحران عجیب سالهای 1930را تازه پشت سر گذاشته بود. کینز کمی بعد از انتشار نظریه عمومی، بهریاست بانک انگلیس انتخاب شد و بهدریافت لقب لرد مفتخر گردید.[4] کینز از سال 1937 از بیماری شدید قلبی رنج میبرد. لذا در 20 آوریل 1946 در آغوش لیدای محبوبش درگذشت.[5]
دلایل ظهور مکتب کینز
1. حادثه بحران کبیر بین سالهای 1929 تا 1933؛
2. نظریه نئوکلاسیک، توانایی توضیح وضعیت بیکاری، سقوط سهام و سقوط حجم پول در وضعیت زمانی یادشده را نداشت؛
3. آزمونهای بسیار موفق نظریات کوتاهمدت کینز و پاسخگویی آن به شرایط بحرانی، مزید بر علت گردید.[6]
مهمترین اصول و عقاید مکتب کینزی
1. تأکید بر اقتصاد کلان؛ کینز و طرفداران او بر روی مشخصههای کل؛ مانند مصرف کل، پسانداز کل، درآمد کل، محصول کل و بالاخره اشتغال کل خود، متمرکز نمودند و در این رابطه، بیشتر با نگرش عملگرایانه، به حل مشکلات واقعی اقتصاد فکر میکردند.
2. تعیین جهت بهوسیله تقاضا؛ بدین معنی کینز بر خلاف قانون "سه" اظهار داشت که: این تقاضاست که عرضه را بهوجود میآورد. اقتصاددانان کینزی بر اهمیّت تقاضای کل بهعنوان مشخصکننده اصلی و اولیه درآمد ملی محصول اشتغال، تکیه مینمایند. از دیدگاه این اقتصادانان تقاضای مؤثر، شامل حاصل جمع مصرف، سرمایهگذاری، بخش دولت و مخارج خالص صادرات میباشد. تقاضای موثر، سطح تعادلی محصول واقعی اقتصاد را برقرار کرده؛ که در بسیاری از موارد کمتر از سطح محصولی است که در تحت شرایط اشتغال کامل(بالقوه) میتواند وجود داشته باشد.[7]
3. وجود عدم ثبات در اقتصاد؛ از دیدگاه کینز، اعتقاد اقتصاددانان کلاسیک مبنی بر اینکه اقتصاد به خودی خود و بهوسیله مکانیسم بازار به تعادل میرسد، صحیح نیست. او تصریح میکند که اگر بخواهیم به امید ایجاد تعادل، بهوسیله مکانیسم بازار باشیم، بحران جهانی ممکن است، پنجاه سال طول بکشد و تا آن زمان، همه ما از دنیا رفتهایم.[8]
از دیدگاه کینز، اقتصاد، با رونق و رکود همراه است؛ چون سطح سرمایهگذاری برنامهریزیشده خیلی نامنظم و جابهجا شونده است. بهنظر کینز، برخلاف نظریه ارتدکسها، پسانداز و سرمایهگذاری بهطور خودکار برابر نمیشوند و باید بانک مرکزی و دولت، زمینه هماهنگی آنرا فراهم نمایند.
4. چسبندگی قیمت و دستمزد؛ کینزینها معتقدند که دستمزدها به طرف پایین چسبندهاند و این بهخاطر عوامل ساختاری مانند قرادادهای اتحادیههای کارگری، قوانین حداقل دستمزدها و ... است. در دورانی که تقاضای کل برای کالاها و خدمات کاهش مییابد، عکسالعمل واحدهای تولیدی به کاهش در فروش، کاهش تولید و اخراج کارگران است؛ نه در کاهش دستمزدها. ازدیدگاه کینزینها قیمتها نیز بهسمت پایین چسبندگی دارند.
5. سیاست پولی و مالی فعال؛ اقتصادانان کینزی معتقدند که دولت باید از طریق سیاستهای پولی و مالی مناسب، جهت رسیدن به اشتغال کامل، ثبات قیمتها و رشد اقتصادی، فعالانه دخالت نماید و برای مواجهه با رکود و بحران، یا باید مخارج خود خود را افزایش دهد یا مالیاتها را کاهش دهد. این کاهش، باعث افزایش مخارج مصرفی خصوصی میگردد. دولت همچنین باید عرضه پول را زیاد کرده تا بتواند نرخ بهره را کاهش دهد؛ به امید اینکه بتواند مخارج سرمایه گذاری را افزایش دهد.
برای جلوگیری از تورم نیز که بهوسیله مازاد تقاضای کل بهوجود میآید، سه نوع راهکار در پیش روی دولت است: 1) مخارج خود را کاهش دهد، 2) مالیاتها را افزایش دهد؛ تا مخارج مصرفی خصوصی را کم کند 3) عرضه پول راکم کند؛ تا نرخ بهره افزایش یابد؛ که این خود، موجب کاهش مخارج سرمایهای اضافی خواهد شد.[9]
حربههای سیاست پولی از نظر کینز
1. عملیات بازار باز؛ با کمک این ابزار، میتوان قدرت خرید مردم را در بخش خصوصی تنظیم کرد. اگر اقتصاد، در رکود و بیکاری باشد، برای از بین بردن آن، باید از سیاست انبساطی استفاده نمود. هدف، آن است که امکانات اعتباری بالا برود؛ تا مردم بتوانند از بانکهای تجاری پول قرض کرده و مخارج خود را بالا ببرند. این هدف، زمانی انجام میشود که بانکهای تجاری در بازار آزاد، اوراق قرضهی در دست مردم را با قیمت بیشتری خریداری نماید. با این عمل، قدرت خرید بالا و حجم تولید و اشتغال افزایش مییابد.
2. تغییر در نرخ ذخایر قانونی؛ در موقع تورّم، درصد "ذخایر قانونی" افزایش مییابد، با این عمل، حجم "ذخایر اضافی" کاهش و در نتیجه حجم پول، پایین میآید. بههمین جهت، نرخ بهره افزایش یافته، حجم سرمایهگذاری پایین میآید و سطح تولید به اشتغال کامل میرسد. این مسئله در شرایط رکودی، برعکس اتفاق میافتد.
3. تغییر در نرخ تنزیل؛ نرخ تنزیل، نرخی است که بانکهای تجاری باید به بانک مرکزی بپردازند؛ تا بتوانند اعتبار دریافت کنند. لذا در زمان رکود، بانک مرکزی تصمیم میگیرد که نرخ تنزیل را کاهش دهد و در زمان رونق(تورّم) بالعکس.[10]
اقتصاددانان مکتب کینز
برخی از اقتصاددانان معروف مکتب کینز عبارتند از:
سایمون کوزنتس(1985-1901)؛ اقتصاددان معروف روسی است. وی اهمیت جمعآوری اطلاعات را برای اقتصاد توضیح داد. او در واقع از راه آمار و اقتصادسنجی، به آزمون تجربی نظریات کینز پرداخت. او همچنین رابطه درآمد و نابرابری در توزیع درآمد را استخراج نمود. البتّه تأثیر اندیشه کوزنتس عمدتا در طراحی حسابداری درآمد ملی است. بههمین جهت، وی به پدر حسابداری درآمد ملی معروف گردیده است.
پرفسور میردال؛ او در قالب مکتب استکهلم، به طراحی سؤالات و مسائل پرداخته و سپس برای آن خط مشیهایی را ترسیم کرد؛ که بسیار مشابه دیدگاههای کینز است.
مایکل کالسکی(1899-1970)؛ اقتصاددانی لهستانی است. معروف است که وی در سال1930 بهطور مستقل نظریه سرمایهگذاری، پسانداز و اشتغال را بسیار مشابه کینز تدوین کرد. کالسکی شاید اولین کسی است که نظریه تقاضای مؤثر را صورتبندی کرد و آنرا بهگونهای بسیار واقعبینانهتر از نظریه کینز درآورد. کالسکی برخلاف کینز، اصل تقاضای مؤثر را در داخل نظریه سطح تولید بهکار نبرد؛ بلکه آنرا در درون نظریه دور کسب و کار مورد استفاده قرارداد. در ادبیات اقتصاد کلان، بسیاری از اقتصاددانان مابعد کینز را مابعد کالسکی نیز مینامند.[11]
ارزیابی نهایی مکتب کینز[12]
1) باوجودی که کینز دانشمند بزرگی است، اما مجموعه ادبیاتی که بهنام وی و یا به مکتب کینزی معروف است، لزوما نتایج یافتههای او نیست. اقتصاددانانی مانند کالسکی، میردال و ... تقریبا تمامی مباحث کینز را پیش از وی مطرح کردهاند. با این حال، بدون شک کینز در طراحی الگوی کلان، کار نسبتا بدیعی کرد.
2) کینز در عین حال که بازرگان بود، با دستگاههای سیاسی همکاری میکرد. این امور میتواند بر اندیشه او در طراحی یک الگوی علمی-نظری تاثیرگذار باشد.
3) عناصری مانند تأکید افراطی وی بر بخش تقاضا و کمتوجّهی به بخش عرضه، عدم توجه به پایههای اقتصاد خرد، عدم ارائه معیار برای اندازه دخالت دولت، از دشواریهای اندیشه کینزی بهشمار میرود.
4) کتاب تئوری عمومی، با وجودی که از نظر محتوایی بهعنوان اثر بزرگی شناخته شد، از نظر سبک نوشتاری و ملاحظات پیوندهای منطقی، ناکارآمد است.
5) کینز عرضه و تقاضا در سطح کلان و پیوند آنها با درآمد را بهگونهای طراحی کرد که با تعیین قیمت انفرادی و خردی بیگانه بود.
6) یک سهم مهم در تحلیلهای کینزی در اقتصاد، تصویر امکان اشتغال ناقص و بیکاری دائمی است؛ که در نظریه نئوکلاسیکها غیرممکن بود. همچنین در قالب الگوی کینزی تصریح میشود که کلیه راههای حل و فصل بیکاری توجه به تقاضای کل است؛ بهگونهای که حتی در صورتیکه در بازار کار، فرضیههای کلاسیک و نئوکلاسیک محقق شود، کاهش در تقاضای کل، موجب بیکاری خواهد شد.
7) رد اقتصاد به اصطلاح خودکار نئوکلاسیک، از نقشهای کلیدی کینز است.
8) تفکیک عناصر مختلف تقاضای پول، بحث نقدینگی، و نگهداری دارایی بهسبک پرتفوی از دیگر تلاشهای کینز است. معمولا سهامداران برای اینکه ریسک سرمایهگذاریشان کمتر شود سبد تشکیل میدهند که به آن پرتفوی میگویند.
9) نظریه کینز و کینزیها با وجود داشتن نواقص علمی و کاربردی، در عین حال زمینههای خوبی برای دیگر نظرات اقتصادی، بهوجود آورد. نظریه بازرگانی لانگه، دورهای تجاری کلدور، تکامل منحنی IS-LM، مسأله انتظارات، منحنی فیلیپس و ... متأثر از اندیشه کینز و کینزیها است.