23 دی 1396, 7:55
كلمات كليدي : كشش، درصد تغییرات، انواع کشش، تغییرات درآمد، با کشش، بی کشش؛
نویسنده : حسین کفشگر جلودار
یک مسئله مهم برای عرضه کنندگان این است که بدانند که با تغییر در قیمت، چه مقدار درامد آنان تحت تاثیر قرار میگیرد؟ آیا با افزایش قیمت درآمدشان افزایش می یابد یا کاهش مییابد. از نگاه دیگر در آمد عرضه کنندگان همان مخارج مصرف کنندگان است. برای مصرف کننده نیز مهم است که بدانند تغییر در قیمت چه تاثیری بر روی مخارج کل آنان خواهد گذاشت؟[1]
به عنوان مثال به دلیل قانون تقاضا با افزایش قیمت بلیط استخر، مقدار تقاضا از استخر کم شده و لذا با توجه به رابطه درامد کل که حاصلضرب قیمت در مقدار تقاضا است (TR=P.Q) نمی توان اظهار نظردرستی نسبت به آن نمود. زیرا مقدارQ کاهش و قیمت P افزایش اما اثر نهایی Q*P نامعلوم است لذا در مرود درآمد کلTR نمی توان اظهار نظر کرد.
از طرف دیگر با مقایسه تغییرات قیمت و تغییرات مقدار تقاضا یا عرضه هم نمی توان به تغییر درامد کل پی برد. به عنوان مثال اگرقیمت بلیط استخر 10 واحد افزایش یابد و مقدار تقاضا از استخر نیز 10 واحد کاهش یابد نمی توان به قطعیت گفت که درآمد کل تغییر نکرده ویا افزایش و یا کاهش یافته است. به عبارت دیگر از مقایسه تغییر قیمت و تغییر مقدار تقاضا نمی توان تغییرات درآمد کل را حدث زد. برای رفع این دو مشکل از مفهومی به نام کشش استفاده کردند.
کشش ترجمه کلمه Elasticity و برای یافتن حساسیت فاکتوری بر فاکتور دیگر استفاده میشود؛ این مفهوم که با مشتق در ریاضیات مرتبط است، توسط اقتصاددان بزرگ آلفرد مارشال( 1842- 1924) وارد علم اقتصاد شده است. [2] مفهوم کشش اهمیت اساسی در روابط اقتصادی دارد؛ زیرا به اقتصاددانان این امکان را میدهد که بداند اگر X فلان مقدار تغییر کند، متغیر دیگر یعنی Yچقدر تغییر خواهد کرد.
کشش در واقع بیانگر نسبت تغییرات یک متغیر روی متغیر دیگر است؛[3] اگر اقتصاددانان تمایل داشته باشند بدانند که با افزایش قیمت کالای الف، مقدار فروش آن چه تغییری می کند و یا اینکه تغییرات نهاده کار چه تاثیری بر نهاده سرمایه دارد، از این مفهوم استفاده میکنند؛ و با E نمایش داده میشود.[4]
قدر مطلق کشش را با « واحد» مقایسه کرده و اسامی زیر پدیدار می شود:
فهم روابط میان مؤلفهها، یکی از مهمترین مسایل علم اقتصاد است. تأثیر تغییرات در یک مؤلفه عموما با تأثیر متقابل در فاکتورهای دیگر همراه است به عنوان مثال نمیتوان قیمت کالایی را در بازار بیتأثیر از دیگر کالاها و شرایط کاملا خنثی دانست. فهم این مسأله با تأثیر قیمت بنزین در شرایط فعلی کشورمان به خوبی مشهود است. گویا مؤلفههای زیادی در هم گره خوردهاند. حرکت هر یک با تغییرات دیگری همراه است و تا زمانی که فهم دقیقی از ارتباط این امور با همدیگر بوجود نیاید نمیتوان از سیاستگذاری صحیحی بهره برد.یکی از بهترین مفاهیمی که جهت تأثیرات مؤلفهها بر همدیگر را بررسی میکند کششها هستند.
یکی از عمده کاربردهای کشش در مباحث مروبط به مالیات و یارانه است. به عبارتی با استفاده از کشش می توانیم بفهمیم که کدامیک از خریداران و فروشنده گان بیشتر بار مالیاتی را تحمل می کنند. همین طور چه کسی از منفعت یارانه بیشتر بهره مند می گردد؟
قاعده عمومی به این صورت است که اگر عرضه حساسیت کمتری( کم کشش) نسبت به تقاضا داشته باشد در این صورت عرضه کننده سهم بیشتری از مالیات را پرداخت می نماید و برعکس اگر تقاضا حساسیت کمتری نسبت به عرضه داشته باشد در این صورت خریدار( مصرف کننده) سهم بیشتری از مالیات را پرداخت می کند. همینطور چنانچه عرضه حسیاسیت کمتری نسبت به تقاضا داشته باشد در این صورت عرضه کننده سهم بیشتری از یارانه را به دست می آورد و اگر منحنی تقاضا کشش پذیری کمتری نسبت به عرضه داشته باشد در این صورت سهم مصرف کننده از یارانه بیشتر است.
در اقتصاد انواع مختلفی از کشش مطح است اما مهمترین این کشش ها عبارتند از :
در ادامه هر یک از این موارد جداگانه بحث می شود.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان