24 آبان 1393, 14:4
كلمات كليدي : احساس، تخيل، توهم، تعقل
نویسنده : مهدي افضلي
انسان به دلیل آنکه از قوههای متعددی برای درک حقایق بهرهمند است، علومی که برایش حاصل میشود نیز نامهای مختلف دارد. نیروهای ادراکی انسان عبارتند از: حس، خیال، وهم و عقل؛ متناسب با هریک از این نیروها ادراکاتی نیز وجود دارد که هریک نام خاص دارند.
آنچه میان تمام انسانها، حتی کودکان تازه به دنیا پا نهاده مشترک است همین قسم است. انسان آنچه در اطراف خود با حواس ظاهری درک میکند از آن تصویری در ذهنش ایجاد میشود. کودکی که به دنیا میآید جمال مادر را میبیند، طعم گوارای شیر او را میچشد، طنین صدای دلنواز او جان گوشش را مینوازد، نرمی و گرمی آغوش او را لمس میکند و بالاخره عطر شامه نواز او مشام جانش را نوازش میدهد. از این سنخ هرچه برایش حاصل میشود در زبان منطق دانان «علم حسی» و قوه درک کننده آن «حس» نام میگیرد، ولی به دلیل آنکه پنج تا حس ظاهری در انسان هست از آن به حواس خمس یاد میکنند.
صورت حسی آنگاه که ارتباط حس با محسوس قطع میشود هم چنان در ذهن انسان باقی است. چنین صورتی نیز معلوم انسان است و به آن علم خیالی گفته میشود. خصوصیت علم خیالی آن است که انسان میتواند پس از قطع ارتباط با مدرکات حسی نیز صورتی از آنها را نزد خود حفظ کند. از باب نمونه وقتی مادرش از کنار او میرود نیز صورتی از او را در ذهن دارد، صدای مادر را پس از قطع آن نیز درک میکند، میان صدای پدر و مادر مقایسه میکند، یکی را نازکتر از دیگری مییابد و همینطور در مورد سایر امور محسوس؛ این سنخ ادراکات را «علم خیالی» و قوهای که آنرا درک کرده «خیال»مینامند.
وقتی انسان به مرحله بالاتری از رشد میرسد در کنار ادراکات حسی میتواند معانی جزئی را نیز درک کند. معانی جزئی اموری است که برخلاف محسوسات، ماده و مقدار ندارد. اگر در مثالهای پیشگفته را در نظر بگیریم، دیده میشود که کودک عشق پدر و مادر را نسبت به خود درک میکند، محبت پدر و مادر به فرزند با هیچ یک از حواس ظاهری قابل فهم نیست، قوه خیال نیز کارش تصرف در همان مدرکات محسوس است، از طرف دیگر قوه عاقله نیز کارش ادراک کلیات است، لذا در این میان قوهای وجود دارد که آنرا «واهمه» و ادراکات آنرا «علم وهمی» نامیدهاند.
آنچه پیش از این بیان شد، مربوط به ادراکاتی است که میان تمام جانداران مشترک است، تمام جانداران حس، خیال و واهمه دارند. گوسفندی که لب به سنگ نمیزند و دنبال علف میدود برای آن است که طعم علف را چشیده و سختی سنگ را لمس کرده است، اگر از گرگ فرار میکند به دلیل تصویری است که از او در ذهن دارد و او را دشمن خویش میشناسد و همین طور در حیوانات دیگر این مسأله جاری است. ولی نیرویی که انسان را از دیگر جانداران متمایز میکند، نیروی عقل است که با آن معانی کلی را درک میکند، درست و نادرست را تمیز میدهد، حقایق را از اوهام و خرافات جدا میکند. برای منطقدان نیز همین قسم اخیر است که اهمیت دارد و علم منطق نیز برای جلوگیری از اشتباه در چنین ادراکاتی به وجود آمده است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان