بیعفتی و زمینههای آن از نظر قرآن
جمال کمالوند
روزنامه کیهان
تاریخ انتشار: یکشنبه 13 اسفند ماه 1396
بیعفتی به معنای رفتاری وقیحانه، یکی از ناهنجاری بارز اجتماعی است که میتواند آسیب جدی به همه بخشهای اجتماع وارد ساخته و آن را از حرکت به سوی اهداف و مقاصد عالی بازدارد. از این رو خداوند در آیاتی چند به نقد رفتارهای وقیحانه پرداخته و با تأکید بر عفت از مؤمنان میخواهد برای ساخت امت و جامعه برتر در مسیر رفتارهای هنجاری حرکت کنند.
عفت در اموری چون مسائل جنسی، کلامی، رفتاری و مانند آن مورد توجه آموزههای قرآنی است. نویسنده با بهرهگیری از آیات قرآنی بر آن است تا دیدگاه و نظر قرآن را در باره زمینههای بیعفتی در جامعه و شخص تبیین کند.
***
ارزش عفت
عفت که حالتی از حالات نفس انسانی است موجب میشود تا شخص بر شهوت خویش چیره شود و مدیریت نفس خود را در دست گیرد. این گونه است که میتواند شهوات نفسانی و تمایلات غیرشایسته و ضد هنجاری خود را مهار کرده و به نفس اجازه ندهد تا رفتاری وقیحانه در پیش گیرد و زشتیها و پلیدیها را به ویژه به صورت آشکار انجام دهد. لذا شخص از هر گونه رفتاری که برخاسته از غلبه هواهای نفسانی باشد پرهیز میکند و به خود اجازه نمیدهد تا نابهنجاری را به شکل وقیحانه انجام دهد.
از آنجایی که شخص عفیف مدیریت وجود خود را به عقل سپرده است و عقل، او را به سوی رفتارهای معتدل و میانه رهنمون میسازد، رفتارهای چنین شخصی نیز همواره بر اساس اصول عقلانی میباشد و به دور از امور و اعمال صالح و پسندیده نخواهد بود.
این گونه است که عفت نفس به عنوان یک ارزش مورد توجه خرد و خردمندان قرار گرفته و شارع مقدس نیز آن را تأیید و امضا کرده است. از جمله مواردی که در آن عفت نفس به عنوان یک ارزش مورد تمجید قرار گرفته میتوان به آیاتی چون ۲۹ تا ۳۳ سوره یوسف و ۴۶ تا ۵۲ همین سوره و ۲۷۳ سوره بقره و ۴ سوره نور اشاره کرد.
خداوند در آیه ۵۶ سوره یوسف بر این نکته تأکید میکند که دسترسی به مقام احسان که مقامی بسیار ارجمند و بزرگ در نزد خداوند است، با عفت نفس ممکن است. به این معنا که یکی از راههای دستیابی به مقام احسان، بهرهگیری از حالت عفت نفس و پاکدامنی است؛ در این آیه گزارش میکند که چگونه حضرت یوسف(ع) با پاکدامنی و حفظ نفس خود از ارتکاب اعمال وقیحانه توانست به مقام احسان برسد و به جرگه محسنان بپیوندد.
بنابراین میتوان گفت که بیعفتی و وقاحت در رفتارها به ویژه اجتماعی به معنای دور شدن از ارزشهای عقلانی و شرعی و از دست دادن مقامات انسانی از جمله مقام احسان است. از این رو خداوند در آیات مختلف به نقد رفتارهای وقیحانه میپردازد و بیعفتی را عامل بسیاری از آثار سوء میداند.
برای درک ارزش عفت بهتر است که نخست به آثار بیعفتی اشاره شده و سپس به بسترهای تحقق آن در فرد و جامعه پرداخته شود.
آثار بیعفتی
همانگونه که عفت دارای آثار مفید و خوب و کارکردی مثبت چون پاکی از هر گونه نسبتهای ناروا و خبیث(نور آیه ۲۶)، رستگاری(مؤمنون آیات ۱ و ۵) دستیابی به مقام احسان (یوسف آیه ۵۶) بهرهمندی از آمرزش خداوند (احزاب آیه ۳۵) و فضل الهی (نور آیه ۳۳) و بینیازی از دیگران (نور آیه ۳۳) و رسیدن به مقام اعتدال و تعادل شخص و شخصیت (مؤمنون آیات ۵ و ۷ و معارج آیات ۲۹ تا ۳۱) و مصونیت از اذیت و آزار دیگران (احزاب آیه ۵۹) میباشد، بیعفتی نیز دارای پیامدها و آثار زیانباری است که در اینجا به بخشی از آنها اشاره میشود.
خداوند افزون بر نفی آثار پیش گفته در حق کسانی که بیعفتی روا میدارند، به این مطلب توجه میدهد که انسانهایی که از حالت نفسانی عفت برخوردار نمیباشند، انسانهای متجاوز هستند که به حقوق عقلی و عقلایی و شرعی خود بسنده نمیکنند. (مؤمنون آیات ۵ تا ۷ و معارج آیات ۲۹ تا ۳۱)
بسیاری از مردم که در کلام رعایت ادب و اخلاق را نمیکنند و سخنان زشت و وقاحتباری را به کار میگیرند، انسانهای بیعفتی هستند که هواهای نفسانی به جای عقل و خرد بر ایشان حکومت میکند و آنان در زیر سلطه نفس و هواهای نفسانی زندگی میکنند، هرچند که به ظاهر خود را آزاد میشمارند ولی در عمل بردگان هواهای نفسانی هستند.
رفتارهای ضد هنجاری و زشت آنها، دارای خاستگاه ضد عقلانی است که به سبب تسلط هواهای نفسانی پدید میآید و به شکل رفتارهای وقیحانه و نابهنجار در جامعه ظهور و بروز پیدا میکند.
کسانی که گرفتار بیعفتی هستند انسانهای خبیث با روحیات خبیثانه هستند. از این رو که نه تنها خود به سوی امور ناپاک و خبیث کشیده میشوند بلکه دیگران را نیز بدان سو میخوانند. خداوند در آیه ۲۶ سوره نور تبیین میکند که به حکم «الجنس الی الجنس یمیل» انسانهای خبیث به سوی خباثتها کشیده میشوند چنانکه انسانهای پاک و عفیف نیز به سوی کارهای پاک و عفیف متمایل میباشند. اینکه از قدیم گفتهاند: کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند همجنس با همجنس پرواز، واقعیتی است که خداوند در همین آیه بر آن مهر تأیید مینهد.
خداوند در آیه ۲۶ سوره نور میفرماید که مردان آلوده و بیعفت، شایسته زندگی با زنان آلوده و بیعفت هستند چنانکه زنان آلوده و بیعفت نیز، شایسته زندگی با مردان آلوده و بیعفت میباشند.
زمینههای بیعفتی
اما چگونه انسانهایی که بر اساس فطرت پاک خود مردمانی عفیف و پاکدامن میباشند و به حکم عقل و خرد رفتار میکنند، در دام بیعفتی گرفتار میشوند و بیعفتی و وقاحت، عنصر اصلی حالات و رفتار آنان را شکل میدهد؟
خداوند در تبیین علل و عوامل بیعفتی و وقاحت به اموری چند اشاره میکند که از جمله آنها نفس اماره و خواهشهای طبیعی و غریزی نفس است. البته پاسخگویی درست و صحیح به هر یک از خواستههای طبیعی و غریزی، از نظر اسلام نه تنها نادرست نیست بلکه امری لازم و ضروری است. از این رو که برای پاسخگویی درست و مثبت به غریزه شهوت جنسی، ازدواج را به عنوان راهکار طبیعی و منطقی و عقلایی معرفی میکند و بر آن مهر تأیید مینهد.(مائده آیه ۵)
با این همه با توجه به مقتضیات و شرایط زیستی انسان در جهان ماده و غلبه ابتدایی و قدرتمند نفس و غرایز آن بر آدمی، خداوند از انسان میخواهد که با عقل مدیریت و کنترل نفس خویش را به دست گیرد و اجازه ندهد تا هواهای نفسانی به سبب موقعیت و شرایط برتر خود به تجاوز و تعدی دست یازند و مهار زیست آدمی را در دست گیرند.
هنگامی که خداوند در آیاتی چون ۵۱ تا ۵۳ سوره یوسف از نفس اماره به عنوان عامل اصلی ارتکاب رفتارهای وقیحانه و بیعفتی یاد میکند، به این معناست که عقل مغلوب هواهای نفسانی شده و به جای آنکه مدیریت کلی آدمی را در اختیار داشته باشد، این هواهای نفسانی است که مدیریت و مهار انسان را در دست گرفته و فرمانروایی میکند و امر کننده به کارهایی است که این بخش را ارضا و خشنود میسازد و اجازه فعالیت به بخشهای دیگر انسانی نمیدهد.
به سخن دیگر، نفس اماره، نفسی است که زمام امور را به جای دولت حق عقل به دست گرفته است و ظالمانه و متجاوزانه و به شکل باطل و طاغوتی بر شخص حکومت میکند.
بنابراین، نفس انسانی هر گاه بر آدمی مسلط شود در آن صورت عقل به کناری میرود و رفتارها از حالت اعتدال بیرون رفته و به سوی ظلم و تجاوز سوق پیدا میکند. لذا خداوند مهمترین عامل برای بیعفتی در آدمی را چیرگی هواهای نفسانی میشمارد.
دومین و مهمترین عاملی که موجب بیعفتی در انسان میشود، وسوسههای شیطانی و پیروی از آنهاست. خداوند در آیه ۲۱ سوره نور به این عامل توجه میدهد و تبیین میکند که شیطان به حکم سوگند خویش میکوشد تا بر اساس شیوه گام به گام، مردمان را به سوی تباهی سوق دهد و از مقام و منزلت انسانی ساقط کند.
از دیگر علل و عوامل بیعفتی میتوان به تجرد مردان و زنان اشاره کرد؛ زیرا این دسته به سبب عدم پاسخگویی درست و به هنگام به نیازهای جنسی خویش بیشتر در معرض خطر هستند. انسان اگر به یک نیاز طبیعی و غریزی معمولی خود به شکل طبیعی و درست و به هنگام پاسخ مثبت ندهد امکان این وجود دارد که به سرعت در دام تباهی و وسوسههای ابلیسی بیفتد.(نور آیه ۳۳)
در آمارهای رسمی آمده است که در حال حاضر ۱۲ میلیون جوان مجرد آماده ازدواج در کشور وجود دارد که ۳ میلیون جوان نیز از زمان ازدواجشان گذشته است. تجرد مردان و زنان مهمترین عامل برای فروپاشی امنیت اخلاق جنسی در جامعه است و آنان به سبب آنکه در معرض فحشا و بیعفتی هستند میتوانند جامعه را در حالت بحران قرار دهند. با آنکه ازدواج جوانان از موضوعهای درجه اول کشور است ولی هنوز به اهمیت آن توجه نشده است.
افزایش تجملات، فاصله گرفتن خانوادهها از هم، اهمیت یافتن موضوعهای فرعی مانند خدمت سربازی پسران و تحصیلات عالی دختران و پیچیدگی اداره معیشت و زندگی از جمله مسایلی است که به تجرد دختران و پسران دامن میزند. این در حالی است که هزاران سایت و کانال و شبکه تلویزیونی وظیفه دارند با رواج بیبند و باری، بیحیایی و بیعفتی، ذخیره اصلی جامعه یعنی خانوادهها را به تباهی بکشانند.
آموزههای قرآنی به تشکیل خانواده و زوجیت تأکید ویژهای مبذول میدارد. بنابراین ازدواج به عنوان عامل آرامش و قوام جامعه نباید دستخوش آسیب شود. از این رو لازم است با برانگیختن دغدغه و حساسیت مردم و مسئولان و فرهنگسازی ازدواجهای آسان، آگاهانه، به هنگام و پایدار، گامهای جدی در زمینه برطرف کردن علل و عوامل بیعفتی برداشته شود و امنیت اخلاقی جامعه حفظ گردد. برخی از توهمات فرهنگی، مردم را در زمینه ازدواج جوانان دچار مشکل کرده که نیازمند الگوسازی مناسب است و در این راه تبیین آموزههای وحیانی و ارزشگذاری به مسئله ازدواج و فراهمآوری زمینههای ازدواج آسان میتواند گام مهم و اساسی شمرده شود.
این در حالی است که جامعه به علل و عوامل مختلف در حالتی است که ارتباط دختر و پسر نامحرم به شکل آزاد فراهم است و به سادگی این امکان وجود دارد تا دختر و پسری نامحرم در خلوتگاهی با هم گرد آیند.
خداوند در آیات ۲۳ سوره یوسف و ۱۷ و ۱۸ سوره مریم یکی از مهمترین علل و عوامل بیعفتی و سقوط آدمی در ورطه گناه و نابودی را خلوت کردن مردان و زنان نامحرم میداند.
به سخن دیگر، خلوت کردن زن و مرد مهمترین عامل بیعفتی در جامعه است. این در حالی است که شرایط کنونی جامعه به گونهای است که خلوت کردن زن و مرد حتی در برخی ادارات و شرکتها بسیار شدنی و ممکن است. بسیاری از تجاوزات و تعدیها به دختران و زنان در مراکز کار و به اصطلاح شرکتها انجام میشود؛ زیرا اشخاص به شکل منشی و کارمندان خدماتی افزون بر خدمتکاری ناچار به خدمات دیگر میشوند که چیزی جز گناه و بیعفتی نیست.
از دیگر علل و عوامل بیعفتی بیتوجهی به فراهم کردن تسهیلات ازدواج در جهت حل مشکلات جنسی است که آیات ۳۲ و ۳۳ سوره نور به آن اشاره دارد.
همچنین میتوان به دنیاطلبی و دلبستگی به مادیات به ویژه در برخی از خانوادهها اشاره کرد که به دامن زدن بیعفتی جنسی میانجامد. بسیاری از خانوادهها با سختگیری در مسئله ازدواج و تعیین شروط سخت و سنگین امکان ازدواج در مدار شرع و قانون را از اعضای خانواده میگیرند و به آنان اجازه میدهند که به شکل نادرست به نیازهای جنسی خود پاسخ دهند. این گونه است که خداوند در آیه ۳۳ سوره نور یکی از علل و عوامل بیعفتی جنسی را دلبستگی به مادیات و دنیاطلبی برخی میداند.