2 تیر 1397, 12:52
غربی ها گاهی در مسائل مادی رفتارهای تحسین برانگیزی از خود نشان میدهند؛ برای نمونه، آنان نظم و انضباط را به خوبی رعایت میکنند، یا در رعایت بهداشت و نظافت شهرها، اهتمام بیشتری در قیاس با کشورهای دیگر دارند. اما آنجا که مسائل اخلاقی و معنوی مطرح میشود از خود ضعف نشان میدهند. اینان نه تنها هیچ احساس مسئولیتی در قبال یکدیگر ندارند، بلکه اگر کسی دخالتی در امور دیگری کند، آن را بی ادبی تلقی میکنند. از این منظر، اگر از کسی رفتاری غیراخلاقی سر زد، کسی حق ندارد در جایگاه یک برادر مسلمان و با کمال مهربانی و ادب، به او تذکر دهد که کاری غیراخلاقی و ناروا انجام داده و در دنیا و آخرت دچار خسران شده است. اگر هم کسی این تذکر را بیان کند، با ناراحتی، از او روی برمی تابانند، یا به دلیل دخالت در امور دیگران، به او اعتراض میکنند. اما اسلام تاکید دارد که افراد، همان گونه که در برابر بهداشت محیط خود مسئولیت دارند، در رفتار دیگران هم مسئول اند و همان گونه که کسی حق ندارد آب شهر را مسموم کند، حق ندارد فضای فرهنگی یک شهر اسلامی را مسموم کند. اگر کسی برخلاف این مسیر گام برداشت، باید تحت تعقیب قرار گیرد. تمام افراد جامعه در زمان ایجاد یک ناهنجاری اخلاقی در جامعه مسئولیت دارند و موظفاند بنابر مراتب مختلف امر به معروف و نهی از منکر، به وظیفه خود عمل کنند.
بنابراین عمل به امر به معروف و نهی از منکر، یک ویژگی مهم جامعه اسلامی است که براساس فرهنگ اصیل دینی شکل گرفته است و عنصری محوری شمرده میشود: فریضه عظیمه بها تقام الفرایض. بر اساس این روایت، این فریضه، از هر واجبی واجب تر است و قوام دیگر واجبات هم بستگی به انجام آن دارد؛ در صورتی که به این واجب عمل گردید، دیگر واجبات هم جایگاه خود را پیدا خواهند کرد. حفظ امنیت، سلامت و بهداشت، جلوگیری از بحرانهای اقتصادی و فقر، تامین نیازمندیهای مادی و معنوی جامعه و امور از این دست، همه و همه، مترتب بر انجام این فریضه است. حاصل آنکه، از دیدگاه اسلام، همه مردم در برابر یکدیگر مسئولیت دارند؛ هم باید نیازمندیهای ضروری یکدیگر را تامین کنند و هم نظارت مستمر داشته باشند تا فساد در عرصه اخلاق و معنویت، رایج نشود، و اگر کسانی به چنین فسادی گرفتار شدند، آنها را معالجه کنند. بنابراین امر به معروف و نهی از منکر جایگاه بسیار مهمی در اسلام دارد و اهمیت آن در تامین نیازمندیهای معنوی انسان ها بر کسی پوشیده نیست.
حاصل آنکه، اقتضای فردگرایی این است که هرگاه نفع و ضرر کار یک فرد به ما مربوط نباشد، او را رها کنیم. این نگرشی است که امروزه کم و بیش در غرب حاکم است. اما جامعه گرایان غربی، نظارت بر کار دیگران را صحیح میدانند، اما فقط در امور مادی، و در جایی که اعمال افراد مربوط به امور معنوی- مانند کفر، ایمان، حق و باطل- میشود، دخالت را مجاز نمی دانند. به عبارت دیگر، در غرب، آنجا که اعمال افراد به دین، اخلاق و معنویات افراد دیگر باز میگردد به هیچ کس اجازه دخالت داده نمیشود.
اما اسلام با هر دو نگرش درباره عدم لزوم نظارت در امور معنوی و بعضی از امور مادی که به فرد مربوط میشود، مخالف است. اسلام مردم را به گونه ای تربیت میکند که همیشه به فکر دیگران باشند؛ حتی در نماز که فرد در حال برقراری رابطه با معبود خویش است، مسلمانان باید از ضمیر جمع استفاده کنند نه مفرد. نظارت اجتماعی هم فقط به امور مادی محدود نمی شود، بلکه مسلمانان باید به امر معنوی نیز توجه داشته باشند. اگر کسی کاری انجام میدهد که سبب فساد معنوی جامعه میشود، باید وی را از آن کار نهی کرد. بلکه در امور معنوی نهی از منکر لزوم بیشتری دارد؛ زیرا آنچه به روح انسان و امور معنوی او باز میگردد، مهم تر از مادیات و اموری است که به جسم و دنیای او مربوط میشود. مادیات، فانی و تمام شدنی، اما امور معنوی، باقی و پایدارند؛ همان گونه که صحیح نیست در مقابل کسی که میخواهد خود را درون چاهی بیندازد، بی اعتنا بود، یا کسی که میخواهد خود را از بالای پل درون رودخانه اندازد تا غرق شود، یا در آتش بیندازد و خود را بسوزاند؛ زیرا وجدان انسان برنمی تابد که بگذارد شخصی، فقط به این دلیل که خودش خواسته است، بر ضد خود هر کاری بکند:
چو میبینی که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینی گناه است
در حالی که نهی دیگران، از امور دنیایی و مادی، که ضرر و درد آنها موقتی و تمام شدنی است، ضرورت دارد، درباره گناه، که سبب عذاب ابدی میشود، به طریق اولی لازم است. خداوند متعال در قرآن میفرماید: ان الذین کفروا بایاتنا سوف نصلیهم نارا کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب ان الله کان عزیزا حکیما؛ «کسانی که به آیات ما کافر شدند به زودی آنها را در آتشی وارد میکنیم که هرگاه پوست تن آنها بریان شود و بسوزد، آن را با پوستهای دیگری جایگزین سازیم تا عذاب الهی را بچشند». بنابر فرمایش خداوند متعال، این روند که کافران در جهنم میسوزند و پوست آنها بر اثر سوختن خاکستر میشود و دوباره بر بدن ایشان پوست جدیدی میروید، تمام شدنی نیست. اینان افرادی هستند که از فرمان خدای تعالی سرپیچی کرده و مرتکب گناه شده اند. وقتی کسی چنین گناهی مرتکب میشود که سرانجام آن، صدها مرتبه بالاتر از این است که آن فرد خود را در آتش این دنیا بیندازد و بسوزاند، آیا با وجدان انسان سازگار است که دست این فرد را نگیرد و او را از گناه دور نسازد؟ از این روی، امر به معروف و نهی از منکر در اسلام فقط به ضررهای مادی باز نمیگردد، بلکه اسلام میگوید جلو گناه را هم بگیرید؛ زیرا گناهکار به عذاب ابدی آخرت دچار میشود.
در فرهنگ غرب چنین حقی به کسی نمی دهند تا بتواند مانع ارتکاب گناه دیگران شود یا در امور معنوی دیگر افراد جامعه دخالت کند. اگر کسی نیز چنین کاری کند، او را سرزنش میکنند. ولی در اسلام، این گونه نیست. در مکتب اسلام همه مومنان به منزله یک پیکرند؛ همان گونه که خود را از گناه دور میسازند، وظیفه دارند دیگران را نیز از گناه دور کنند. در اسلام، افزون بر بینش اخلاقی و عاطفی که انسان را وامی دارد تا مانع از سوختن دیگری بر اثر گناه شود، امر الهی و دستور خداوند نیز وجود دارد که مومنان نگذارند افراد جامعه بر اثر گناه بسوزند. این کار از مهم ترین واجبات است و همان گونه که ذکر گردید، در روایات، فریضه عظیمی خوانده شده است که دیگر فرایض به واسطه آن پایدارند. اگر در جامعه به امر به معروف عمل شود، به واجبات دیگر نیز عمل خواهد شد، و اگر این کار ترک شود، بقیه واجبات نیز ترک میشوند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان