4 مهر 1390, 0:0
امپرياليسم فرهنگي و سلطه فكري و ايدئولوژيك
یعقوب نعمتی وروجنی
امپریالیسم به معنای وسیع کلمه به گسترش حکمرانی یا نفوذ یک حکومت، ملت یا جامعه بر دیگران اطلاق میشود. شواهد وجود امپریالیسم به ابتدای تاریخ مکتوب در مصر باستان باز میگردد؛ چرا که در آنجا حکمرانان محلی، از طریق تسخیر دیگر حکومتها و در اختیار داشتن آنان در وضعیت سلطه یا نیمه استیلا، عرصه حکومتی خود را گسترش میدادند.
با ظهور دولت - ملتهای مدرن و آغاز عصر کاوش و اکتشاف، امپریالیسم دوباره در غرب سر بر آورد. واژه امپریالیسم عمدتا به این گونه مدرن امپراتوری منحصر میگردد. در این دوران نه فقط در مناطقی با جمعیت پراکنده که دولت منسجمی در آن وجود نداشت (آمریکای شمالی و آفریقا) بلکه در سرزمینهای دارای دولتها و تمدنهای باستانی (هند، مالزی، اندونزی و سرزمین اینکاهای آمریکای جنوبی) نیز مستعمره هایی ایجاد شدند. مهاجرت اروپاییها برای سکنی گزیدن در نیمکره غربی و آفریقا، که به نام استعمارگری شناخته میشود، با برتر دانستن تازه واردان نسبت به اهالی بومی و تلاش برای در دست گرفتن کنترل اداره امور نواحی مذکور همراه میشد.
امپریالیسم اروپایی در بدترین وضعیت به معنای استثمار وحشیانه و انسانیت زدایی از کشورهای تحت سلطه میباشد. با این حال در اکثر موارد، فشار یک فرهنگ بیگانه با ارزشها و باورهای دینی متفاوت و تحمیل اشکال جدید سازمان اجتماعی، گسست اشکال سنتی زندگی و افول تمدنهای بومی را موجب میشد. در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، بسیاری از کشورهای تحت سلطه غرب، به استقلال دست یافتند. با این حال هم اکنون بحثهای گستردهای راجع به امپریالیسم نو جریان دارد. بسیاری از کشورهای کمتر توسعه یافته اذعان دارند که به واسطه اقدامات تجاری غیر عادلانه کشورهای توسعه یافته و نیز عدم کنترل کشورهای در حال توسعه بر شرکتهای تجاری بین المللی، توسعه اقتصادی آنان کنترل گردیده و با مانع مواجه شده است. یکی از مباحث مطروحه در این میان، پدیده امپریالیسم فرهنگی میباشد که یکی از اشکال نوین و غیر ملموستر امپریالیسم به شمار میآید.
واژه امپریالیسم فرهنگی به سیاست بعضی کشورها برای گسترش امپراتوری و از این رو حوزه قدرت و نفوذ شان اشاره دارد. امپریالیسم فرهنگی به این واقعیت تاریخی اشاره میکند که در گسترش امپریالیستی، نیروهای فرهنگی، نقش فوقالعادهای را ایفا مینمایند.
جوهر امپریالیسم فرهنگی این است که در نایل شدن به سلطه یک ملت بر ملتهای دیگر، منابع فرهنگی قدرت و نفوذ، از اهمیت کلیدی برخوردار میگردند. امپریالیسم فرهنگی در زبان آکادمیک، نامهای مختلفی به خود میگیرد و از این رو به اسامی گوناگونی همچون امپریالیسم رسانه ای، استعمارگری فرهنگی، امپریالیسم ارتباطاتی، همگن سازی فرهنگی و امپریالیسم ایدئولوژیک خوانده میشود.
به خاطر تلفیق واژههای به شدت پیچیده امپریالیسم و فرهنگی، تعریف امپریالیسم فرهنگی نیز دشوار به نظر میرسد؛ چرا که هر دو واژه به گونههای متفاوتی مورد تعریف و تفسیر قرار میگیرند. تعریفی که عمدتا مورد استفاده قرار میگیرد، تعریفی است که توسط هربرت شیلر در کتاب ارتباطات و سلطه فرهنگی (1976) ارائه گردیده است. تعریف مذکور سعی دارد تا نشان دهد که چگونه ابعاد و فرایندهای مختلف یک جامعه برای اقتباس ارزشها و ساختارهای عناصر جامعه مسلط با یکدیگر همگرایی پیدا مینمایند. سلطه، انگاره اساسی در این تعریف به شمار میآید. امپریالیسم فرهنگی نیز به مثابه فرایند کنترل امپریالیستی در نظر گرفته میشود که از طریق اشکال فرهنگی عمل میکند و از دیگر اشکال سابق سلطه همچون تصرف نظامی، مدیریت خارجی و وابستگی اقتصادی، موثرتر عمل مینماید.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان