كلمات كليدي : افسردگي، افسردگي سايكوتيك، نوروتيك، افسردگي واكنشي درون زاد، افسردگي تهييجي كندشده، آسيب شناسي رواني
نویسنده : فاطمه شريفي
اختلال خلقی[1]، عبارت است از آشفتگی در حالت هیجانی یا خلق فرد. افراد میتوانند این آشفتگی را به صورت افسردگی، شعف و یا آمیزهای از این حالتهای هیجانی تجربه کنند. ویژگی اصلی اختلالات افسردگی این است که افراد، ملالت یا غم توانکاهی احساس میکنند.[2]
شایان ذکر است، ابعاد یا نکات متمایزکنندهای وجود دارد که محققان و متخصصان بالینی آنها را در طبقهبندی اختلالات خلقی مفید یافتهاند. دو بعد از این ابعاد را که عبارت از سایکوتیک – نوروتیک و درونزاد – واکنشی است، در زمینه اختلال افسردگی مورد بحث قرار میدهیم.
سایکوتیک[3] در برابر نوروتیک[4]
تمایز سایکوتیک در برابر نوروتیک، بهطور سنتی اغلب در مورد افسردگی بهکار رفته است. بدین معنی که در افسردگی سایکوتیک وجود توهمها، هذیانها یا کنارهگیری، رابطه فرد و محیط را به نحوی موثر قطع کرده، مانع عملکرد سازگارانه وی با محیط میشود.[5]
این خصوصیات سایکوتیک، یا هماهنگ با خلق است؛ به این معنا که محتوای هذیانها و توهمات با مایههای مشخص افسردگی مبنی بر بیکفایتی، احساس گناه، بیماری، مرگ، نیستانگاری یا استحقاق تنبیه همخوان است و یا ناهماهنگ با خلق؛ به این معنا که محتوای هذیانها و توهمات با مایههای مشخص افسردگی مبنی بر بیکفایتی، احساس گناه، بیماری، مرگ، نیستانگاری یا استحقاق تنبیه همخوان نیست. از جمله این علائم عبارتند از هذیانهای گزند و آسیب، تزریق افکار، انتشار افکار و هذیانهای کنترل.[6]
وجود ویژگیهای سایکوتیک، نشاندهنده شدت بیماری و حاکی از پیشآگهی نامساعد است. این بیماران برای کسب بهبودی نیازمند دارودرمانی یا درمان با تشنج برقی میباشند.[7]
در حالت نوروتیک، ممکن است بهطور آشکار زندگی فرد آشفته باشد ولی ارتباط با واقعیت دستنخورده باقی خواهد ماند. این افراد هنوز از آنچه در اطرافشان میگذرد، اطلاع دارند و میتوانند کارآیی خود را نسبتا حفظ کنند، گفتگوهای نسبتا منطقی داشته باشند و راه خویش را برای مراجعه به درمانگر بیابند. بسیاری از مبتلایان به افسردگی شدید[8] در سطح سایکوتیک قرار میگیرند و افراد مبتلا به افسردهخویی[9] در سطح نوروتیک. برخی از محققین مانند کندل[10] (1968) و بک[11] (1976) اعتقاد دارند تفاوت بین افسردگی نوروتیک و سایکوتیک کمی است و نه کیفی.[12]
افسردگی درونزاد[13] در مقابل واکنشی[14]
طرفداران فرضیه پیوستاری، تمایل به قبول این باور دارند که تمام اختلالات خلقی در حد زیاد، روانزاد هستند. در حالی که کسانی که از عقیده کراپلین[15] پیروی میکنند، معمولا بر این باورند که فقط اشکال افسردگی نوروتیک روانزاد هستند، ولی شکلهای افسردگی سایکوتیک، منشاء زیستی دارند. طیف درونزاد – واکنشی، تقسمبندی بحثانگیزی است، چون تلویحا به این معنی است که افسردگیهای درونزاد، زیستشناختی و افسردگیهای واکنشی، روانشناختی هستند. این تقسیمبندی اساسا مبتنی بر وجود یا فقدان یک استرس زمینهساز قابل شناسایی است.[16]
البته تشخیص تفاوت آنها چندان روشن نیست، زیرا تعیین اینکه افسردگی به دلیل یک حادثه معین ظاهر شده باشد، مشکل است. همچنین تحقیقات تاکنون نشان ندادهاند که اصطلاح درونزاد – واکنشی میتواند بهطور دقیق مورد استفاده واقع شود.
ویژگیهای افسردگی درونزاد
این نوع از افسردگی در صورت عدم وجود استرس زمینهساز قابل شناسایی، تشخیص داده میشود و ویژگیهای آن عبارتند از: وجود تغییرات شبانهروزی، نشانههای نباتی[17](کاهش خواب، کم شدن وزن، از دست دادن میل جنسی[18])، هذیانها، کندی روانی – حرکتی، سحرخیزی و احساس گناه. بنابراین افسردگی درونزاد مشابه تشخیص اختلال افسردگی اساسی با ویژگی سایکوتیک یا مالیخولیا یا هر دو است.[19]
سببشناسی
در این نوع از افسردگی، علل بیرونی در ایجاد این اختلال مشاهده نمیشود و این بیماری از درون ایجاد میشود و بنابراین منشاء زیستی دارد.[20]
درمان
در افسردگی درونزاد، احتمال بیشتری وجود دارد که بیمار به درمانهای زیستی از قبیل داروها پاسخ دهد.
افسردگی واکنشی
افسردگیهایی که در آنها استرسهای زمینهساز آشکاری از قبیل مرگ یکی از افراد خانواده یا از دست دادن شغل، عامل ظهور افسردگی محسوب شوند، افسردگی واکنشی نامیده میشوند. این بیماران، اختلالاتشان اساسا هیجانی و شناختی است.[21] از دیگر علایم این بیماری، بیخوابی اول شب، اضطراب، بیثباتی هیجانی و شکایات جسمی متعدد توصیف شده است.
افسردگی کندشده[22] و افسردگی تهییجی[23]
انواع فرعی دیگری در تقسیمبندی افسردگی ارائه شده است از قبیل افسردگی کندشده و افسردگی تهییجی، که به توضیح مختصری پبرامون آنها میپردازیم.
معمولا افسردگی را میتوان سریعا از طریق رفتارهای حرکتی و بدنی شخص تشخیص داد. در متداولترین الگوی این اختلال که افسردگی کندشده نام گرفته است، به نظر میرسد که بیمار مغلوب خستگی شدید شده، فعالیت دلخواهانه کمی از خود بروز میدهد. بدن آنها درهمکشیده شده، حرکت آنان آهسته و کند و در کمترین حد است. صحبتهای آنان آهسته و بیدوام و معمولا پیش از جواب دادن همراه با توقف است. ممکن است در موارد شدید، این حالت به بهت و گیجی و بیحرفی مبدل شود. در مواردی نیز امکان دارد که نشانههای مرضی به صورت کاملا متفاوت با آنچه ذکر شد، آشکار گردند. این حالت افسردگی برانگیخته یا تهییجی نام گرفته و نشانههای آن عبارتند از: بیقراری و فعالیت بیوفقه مانند فشار دادن و مالیدن دستها به یکدیگر، راه رفتن بیهدف، پر تنشی و ناآرامی، نالیدن و گله کردن دائمی.[24]