كلمات كليدي : اومبرتواكو، رمان، نشانه شناسي، توماس آكويناس، نام گل سرخ، زيبايي شناسي
نویسنده : مهدي رحمان زاده
اومبرتو اکو در سال 1932 در آلساندرا (Alessandra) از شهرهای منطقه پیهمونته (Pie Monte) ایتالیا بهدنیا آمد.[1] اکو نشانهشناس، فیلسوف و کارشناس سدههای میانی اروپا (قرون وسطی :Middle Ages) و رماننویس است. اکو بیشتر بهخاطر رمانهایش و مقالاتی که در روزنامههای پرخواننده ایتالیا، از جمله کوریه دلاسرا (Corriere Della Sera) مینویسد، مشهور شده است، آثاری در نقد هنری، ادبی، اجتماعی و سیاسی دارد که در کنار کتابهای علمیاش کمتر شناخته شدهاند.[2]
اکو در سال 1954 تز دکترای خود را در دانشگاه تورین (تورینو) در باب زیباییشناسی توماس اکویناس (Thomas Aquinas: 1225-1274) نوشت و سال بعد انتشارات بومپیانی (Bompiani) آنرا بهصورت کتاب مستقل به چاپ رسانید. [توماس آکویناس مشهور به دکتر آنجلیکوس (دکتر فرشته) بزرگترین فیلسوف اسکولاستیک است. وی فرزند یک خانواده ثروتمند ایتالیایی، از شاگردان آلبرتوس ماگنوس (Albertus magnus: 1193-1280) یعنی آلبرت کبیر و عضو فرقه دومینیکن (Dominican) بود. وی در سال 1323 از سوی کلیسای کاتولیک به مقام قدیس رسید. آکویناس میکوشید راسیونالیسم (Rationalism) ارسطو را با دکترین ایمان و مکاشفه و الهام مسیحیت پیوند زند. اثر مهم و ناتمام وی "اصول خداشناسی"، اندیشه رسمی کلیسای کاتولیک است. اثر مهم دیگر وی "رساله جامع در رد کفار" است.]
اکو بر اساس گفتههای خودش تا سن بیست و دو سالگی کاتولیک مؤمن کلیسارو بوده است. حتی گهگاه بهنظر میرسد اکو با اندکی ندامت از ایمان از دست رفته خود سخن میگوید و به این نکته اشاره میکند که به احتمال زیاد آن حالت استواری که در زمینه اخلاقیّات، پایههای زندگی و آثار وی بر آن استوار است، برآمده از همان ساختار کاتولیکی پیشین ذهن اوست. این ساختار را بهوضوح میتوان در آثار وی دید و حتی کسانی ممکن است بگویند اکو این ساختار را در آثار خود به نمایش میگذارد.[3]
اکو، اکنون زندگی مطلوبی دارد و اوقاتش را به دو بخش تقسیم کرده است: زندگی در ویلایی تابستانی در میان تپههای نزدیک شهر ریمینی با کتابخانهای شامل 20 هزار جلد کتاب و اقامتگاهی در میلان، که آپارتمانی هزار تو با کتابخانهای وسیع شامل 30 هزار نسخه کتاب است.[4]
فعالیتهای علمی، فرهنگی و اجتماعی اکو
اکو از سال 1955 تاکنون شغلها و فعالیتهای گوناگونی در زمینههای علمی، فرهنگی و اجتماعی داشته است؛ که میتوان به این موارد اشاره کرد: تهیه برنامههای فرهنگی در رادیو و تلویزیون ایتالیا (RAI) (1955)، همکاری با مجله ادبی و مجله زیباییشناسی "Verri" (1956)، شروع همکاری با انتشارات بومپیانی تا امروز (1959)، تدریس در دانشگاه بهعنوان مدرس آزاد زیباییشناسی و یکی از بنیانگذاران مجله آوانگارد مارکاتره (Marcatr) در ایتالیا (1961)، تدریس زیباییشناسی در دانشکده ادبیات و فلسفه تورینو و نشانهشناسی در دانشکده معماری میلان (1964-1962)، تأسیس گروه آوانگارد 663 در ایتالیا (1963)، همکاری با مجله هفتگی اسپرسو (Espersso) (1965)، تدریس در دانشکده معماری فلورانس بهعنوان استاد کرسی ارتباطات تصویری (1969- 1966)، آغاز تدریس در دانشگاه سن پائولو در برزیل، تدریس در دانشگاه نیویورک (1969)، استاد کرسی نشانهشناسی در دانشکده معماری میلان و آغاز همکاری با دانشگاه آرژانتین (1970)، استاد کرسی نشانهشناسی در دانشگاه بلونیا (1975-1971)، عضو هیئت مؤسس مجله بینالمللی نشانهشناسی بهنام (Versus)، تدریس در دانشگاه نورثوسترن (North Western) در آمریکا (1972)، دبیرکل انجمن بینالمللی مطالعات نشانهشناسی (1974)، استاد میهمان دانشگاه کلمبیا (1984) و ... که تا به امروز در دانشگاههای مختلف کشورهای مختلف بهتدریس اشتغال داشته است؛ اما فعالیت اکو به اینها محدود نمیشود؛ بلکه اکو در طول این سالها مقالات، کتب و آثار ارزشمندی از خود بهجا گذاشته است.[5]
در طی این سالها اکو موفق به کسب و اخذ نشانها و مدالهای مختلف از کالجها و دانشگاههای گوناگون جهان شده است. او دارای 30 دکترای افتخاری در سطح جهان است؛ برخی از دانشگاههای جهان که اکو از آنها دکترای افتخاری دارد، عبارتند از:
- دانشگاه کاتولیک لیون و دریافت نشان مارشال مکلوهان (1985)؛
- دانشگاه اودنسر در دانمارک (1986)؛
- دانشگاه لویولا در شیکاگو کالج سلطنتی هنرهای لندن و دانشگاه ایالتی نیویورک (1987)؛
- دانشگاه سوربن در پاریس (1989)؛
- دانشگاه صوفیه گلاسکو و دانشگاه مادرید (1990)؛
- دانشگاه کنت کانتربری و دانشگاه ایندیانا (1992)؛
- دانشگاه بوئنوسآیرس (1994)؛
- دانشگاه آتن و دانشگاه لارنتین اونتاریو و اخذ نشان چلیپای طلایی یونان (1995)؛
- دانشگاه آکادمی هنرهای زیبایی ورشو و دانشگاه تارتو در استونی (1996)؛
و چندین دکترای افتخاری دیگر از دانشگاههای جهان.[6]
آثار علمی و کتب اکو
اکو کتابها و مقالات بسیاری در زمینههای گوناگون دارد؛ برخی از آثار معروف وی عبارتند از:
رمانها؛ "نام گل سرخ" (1980)؛ این کتاب، معروفترین اثر اکو است و در شهرت جهانی وی نقش انکارناپذیری ایفا کرده است. ناشر او در ابتدا فکر میکرد، این کتاب تنها در سی هزار نسخه بهفروش میرسد؛ ولی در حال حاضر بیش از دوازده میلیون نسخه از آن بهفروش رسیده و پس از انتشار آن، ژان ژاک آنوا (تاکنون-Iean Jacques Annaad: 1943) کارگردان معروف فرانسوی آنرا در سال 1986 بهصورت فیلمنامه درآورد.[7] مضمون این کتاب، داستان هیجانانگیز و پر رمز و راز یک صومعه قرون وسطایی در ایتالیا است که قتلهای پی در پی در آن روی میدهد و دانشمند زیرکی بهنام ویلیام دو باسکرویل (William Baskervilles) که از طرفداران سرسخت فرانسیس بیکن (Francis Bacon: 1561-1626) فیلسوف و از فرقه مذهبی فرانسیس بیکن است، مأموریت مییابد راز این قتلها را کشف کند. در طول کتاب مخاطب با انواع و اقسام متعدد و شاید بیپایانی از عقاید، رموز و عجایب اذهان انسان قرون وسطی آشنا میشود. معماری رموز خفیه اعداد، داستانهای عهد عتیق، علم شیمی که از مسلمانان فراگرفته شد و ....[8]
"آونگ فوکو" (1988)، "جزیره روز پیشین" (1994)، "بائو دولینو" (2000)، "شعله اسرارآمیز ملکه لوانا" (2005) از رمانهای دیگر او محسوب میشوند.
آثار فلسفی؛ برخی از آثار فلسفی اکو عبارتاند از: اثر گشوده (یا اثر باز) (1962)، نظریه نشانهشناسی (1976)، نقش خواننده (1979)، نشانهشناسی و فلسفه زبان (1984)، مرزهای تأویل (1990)، ایمان یا بیایمانی (1996).
نشانهشناسی اکو (Semiology)
امبرتو اکو با پرهیز از گرویدن به نظریهپردازیهای رایج زمانه، همواره واقعیت پدیدهها را مد نظر داشته و بهدنبال یافتن راههایی برای تحلیل نشانههای فرهنگی، هنری، ادبی و اجتماعی بوده و در کتابها و مقالههای گوناگون به رمزگشایی از آن پرداخته است. اگر چه این اندیشمند نامآور، شهرت جهانی خود را مدیون رمانهایی چون "نام گل سرخ" و "آونگ فوکو" است (و آثار علمی او از اقبال کمتری برخوردارند)، باید در نظر داشت که رمانهای مزبور با کاربرد نظریاتی همراه است؛ که اکو طی سالها مطالعه متون سدههای میانه و سپس تحلیل و رمرزگشایی از آثار هنری و نمودهای فرهنگی، ادبی و اجتماعی مدرن به آن رسیده است.[9]
اکو یکی از جامعترین و تازهترین نظریهها را درباره نشانهها بهدست داده است. نظریه اکو از این جهت مهم است که در آن، نظریههای نشانهشناختی قبلی را ترکیب کرده و تفکر نشانهشناختی را بسط بیشتری داده است. اکو معتقد است که نشانهشناسی باید شامل "نظریه رمزها" و همچنین "نظریه تولید نشانهها" باشد. نظریه رمزها مانند نظریههای موریس (William Morris: 1834-1896) و لانگر (1985-1895 :Susanne Langer) باید به ساختار زبان و نشانههای دیگر بپردازد؛ اما نظریه تولید نشانهها برای توضیح دادن روشهای بهکارگیری عملی نشانهها در تعاملهای اجتماعی و فرهنگی، ضروری است. اکو بین دیدگاههای مربوط به ثبات نشانهها و تنوّع در کاربرد آنها مردد است.[10]
فرایند نمایش اشیا با نشانهها، مقصود یا علامتپردازی نام دارد و نظامی چهار قسمی است:
1. شرایط یا اشیاء در جهان 2. نشانهها 3. مجموعهای از پاسخها 4. مجموعهای از قواعد مشابه بین نشانهها و اشیاء، و بین نشانهها و پاسخها.[11]
خلاصه اینکه راه و روش اکو در شناخت نشانهها بهکلی متفاوت با اندیشمندان دیگر است. وی معتقد است که در نشانهشناسی نه از نشانهها، بلکه باید از نقش نشانهای سخن بهمیان آورد؛ نقشی که رابطهای قراردادی میان بیان و محتوا است. اکو به گونهشناسی نشانهها معتقد نیست. او میگوید فرهنگ و قراردادهای منتج از آن، در زمره عوامل عمده تولید نشانه هستند.[12]
اکو با نظرات نشانهشناختی، ساختارگرایانی چون رولان بارت و فوکو مخالف است و نقش زبان را آنقدر که ساختارگرایان در فرهنگ با اهمیت میدانند، مهم نمیداند.[13]
او در عین حال، خود، نویسندهای است که از طریق زبان، آراء و نظریات درخشان خود را بر سطح مزرعه فرهنگ معاصر چونان دانههای زرین میپاشد، تا خوشههای زرین اندیشه از آن عروج کند.