فصل اول: تبلیغ و سخنوری
جایگاه تبلیغ و مبلّغ
جایگاه سخن و سخنوری
تاریخ سخنوری
درس اول
جایگاه تبلیغ، مبلّغ و سخنوری
اهداف این درس عبارتند از آشنايي با:
- جایگاه تبلیغ و مبلّغ در آیات و روایات؛
- اهمیت و جایگاه سخن و سخنوری در عصر ارتباطات؛
- مقام و مرتبه گویندگان مذهبی در قرآن؛
- پاسخ اشکالات مطروحه در بارة سخنرانی.
تبليغ و مبلّغ در اسلام، جايگاهى بس رفيع دارند. در اهميت و ارزش تبليغ، همين بس كه
قرآن کریم، اصلی ترین رسالت انبيا و مبلّغان راستين دین را ابلاغ پيامهاى خداوند به
مردم مى داند و مى فرمايد: « الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ
اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفى بِاللَّهِ
حَسيباً»؛[1] «[پيامبران
پيشين ] كسانى بودند كه تبليغ رسالتهاى الهى مى كردند و [تنها] از او مى ترسيدند، و
از هيچ كس جز خدا بيم نداشتند و همين بس كه خداوند، حسابگر [و پاداش دهنده اعمال آنها
] است.»[2]
همچنین رسالت پيامبر بزرگوار اسلام صلی اله علیه وآله وسلم را هدايت مردم می داند و
درباره او مى فرمايد: « رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ
آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ
الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُدْخِلْهُ
جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ
لَهُ رِزْقاً»؛[3] «رسولى
[به سوى شما فرستاده ] كه آيات روشن خدا را بر شما تلاوت مى كند تا كسانى را كه ايمان
آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، از تاريكيها به سوى نور خارج سازد و هر كس به
خدا ايمان آورد و اعمال صالح انجام دهد، او را در باغهايى از بهشت وارد سازد كه از
زير درختانش نهرها جارى است. جاودانه در آن مى مانند و خداوند روزى نيكويى براى او
قرار داده است.»
پیشوایان معصوم علیهم السلام نيز براي تبليغ دين اهميتي بس والا قائل بوده اند، براي
نمونه يك روايت از امام على علیه السلام نقل مي شود. ايشان فرمودند: هنگامى كه رسول
خدا مرا به سوى يمن روانه ساخت، اينچنين فرمود: «يا عَلِىُّ
لا تُقاتِلْ اَحَداً حَتّى تَدْعُوَهُ اِلَى الْاِسْلامِ وَاَيْمُ اللَّهِ لَاَنْ يَهْدِىَ
اللَّهُ عَلى يَدَيْكَ رَجُلاً خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَغَرَبَتْ
وَلَكَ وِلاؤُهُ»؛[4] اى على!
با هيچ كس، پيش از دعوت او به اسلام جنگ مكن. سوگند به خدا! اينكه خداوند به دستان
تو انسانى را هدايت كند، برايت بهتر است از آنچه خورشيد بر آن طلوع و غروب كرده است
و تو مولاى اويى.» آشکاراست كه هدف از جهاد در راه خدا نيز فراهم كردن زمينه
براى هدايت گمراهان و باز كردن زنجيرهايى است كه مستكبران بر انديشه مستضعفان كشيده
اند.
انسانهاى برجسته، مهمّ و برگزيده در هر مكتب و مرام، كسانى هستند كه برای تحقق اهداف
آن بسیار می کوشند. در مكتب اسلام، پيامبر والامقام ما، مبلّغان دين را از برگزيدگان
امت خود می داند و مى فرمايد: «خيارُ اُمَّتِى مَنْ دَعا
اِلَى اللَّهِ تَعالى وَحَبَّبَ عِبادَهُ اِلَيْهِ»؛[5] برگزيدگان امت من كسانى هستند كه به سوى خداوند متعال
فرا مى خوانند و بندگانش را محبوب او مى سازند.»
رسول خدا در جاى ديگرى آمران به معروف و ناهيان از منكر را - كه مبلّغان دين از مصاديق
بارز آنها هستند – جانشين خدا، رسول و قرآن معرفى می کند و مى فرمايد: «مَنْ اَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهى عَنِ الْمُنْكَرِ فَهُوَ خَلِيفَةُ اللَّهِ
فِى اَرْضِهِ وَخَلِيفَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَخَلِيفَةُ كِتابِهِ»؛[6] هر كس امر به معروف و نهى از منكر كند، جانشين خداوند
و جانشين رسول خدا و جانشين كتاب خدا در زمين است.»
پيامبر اسلام ، پيام آوران دين را جانشينان خود برمی شمارد و محبت ويژه خويش را نثار
آنان کرده، برایشان دعا مى كند. امام على بن ابى طالب علیه السلام نقل مى كند كه: «قالَ رَسُولُ اللَّهِ : اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفائى !
- ثَلاثاً - قِيلَ يا رَسُولَ اللَّهِ وَمَنْ خُلَفاؤُكَ؟ قالَ: الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ
حَدِيثِى وَسُنَّتِى ثُمَّ يُعَلِّمُونَها اُمَّتِى»؛[7] رسول خدا سه بار فرمود: خداوندا! به جانشينانم رحم كن!
گفته شد: اى رسول خدا! جانشينان شما چه كسانى اند؟ فرمود: آنان كه گفتار و كردار مرا
تبليغ مى كنند و آنها را به امّت من مى آموزند.»
مبلّغ با تلاش تبليغى خود، سنتهاى نيكوى الهى و انسانى را در جامعه پايدار مى سازد
و بدعتها و خرافات را بر مى چيند و محبّت الهى را در دل و جان انسانها مى نشاند و با
حركت دادن مردم به سوي پارسايي، آنان را محبوب خداوند مي سازد؛ از اين رو پاداش زيادى
نزد خدا دارد. امامان معصوم علیهم السلام بهشت را پاداش مبلغان قرار داده و آنها را
از كسانى معرفى كرده اند كه پيامبران و شهيدان به مقامشان غبطه مى خورند. به دو حديث
ذیل توجه نمائيد:
- رسول خدا فرمود: «مَنْ اَدّى اِلى اُمَّتِى حَدِيثاً
يُقِيمُ بِهِ سُنَّةً اَوْ يَثْلِمَ بِهِ بِدْعَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ»؛[8] هر كس حديثى را به امّتم برساند كه با آن
سنّتى را برپا دارد يا بدعتى را درهم شكند، بهشت از آن او خواهد بود.»
- راوى نقل مى كند: «قالَ رَسُولُ اللَّه : اَلا اُحَدِّثُكُم
عَن اَقْوامٍ لَيْسُوا بِاَنْبِياءَ وَ لا شُهَداءَ يَغْبِطُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ
الاَْنْبِياءُ وَ الشُّهَداء بِمَنازِلِهِمْ مِنَ اللَّهِ عَلى مِنَابِرَ مِنْ نور؟
قِيلَ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: هُمُ الَّذيِنَ يُحَبِّبُونَ عِبَادَ
اللَّهِ اِلَى اللَّهِ وَ يُحَبِّبُونَ اللهَ اِلَى عِبَادِهِ قُلْنَا: هَذَا حَبَّبُوا
اللَّهَ اِلَى عِبَادِهِ فَكَيْفَ يُحَبِّبُونَ عِبَادَ اللَّهِ اِلَى اللَّهِ قَالَ:
يَأْمُرُونَهُمْ بِمَا يُحِبُّ اللَّهُ وَ يَنْهَوْنَهُمْ عَمَّا يَكْرَهُ اللَّهُ
فَاِذَا اَطَاعُوهُمْ اَحَبَّهُمُ اللَّهُ»؛[9]
پيامبر عزيز خدا فرمود: آيا براى شما از اقوامى بگويم كه از پيامبران و يا شهيدان نيستند،
اما در روز قيامت، پيامبران و شهيدان به منزلت آنان نزد خداوند - كه بر منبرهايى از
نورند - غبطه مى خورند؟ گفته شد: اى رسول خدا! آنان چه كسانى اند؟ فرمود: آنان كسانى
هستند كه خدا را در نظر مردم و مردم را در نظر خداوند محبوب مى سازند.
گفتيم: اينكه خداوند را در نظر بندگان محبوب مى سازند، روشن است؛ اما چگونه بندگان
خدا را در نظر خداوند محبوب مى كنند؟ فرمود: آنان را بدانچه خداوند دوست مى دارد، فرمان
مى دهند و از آنچه او ناپسند مى شمارد، نهى مى كنند. وقتى مردم از آنان اطاعت كنند،
خداوند ايشان را دوست خواهد داشت.»
انسان، موجودى متفكر و اجتماعى است. او در ارتباطات اجتماعى خود با ديگران تعامل دارد،
به داد و ستد فكرى، احساسى و... مى پردازد و پيامهاى خویش را با روشهاى مختلف، مانند:
اشاره، نوشتن، گفتن و تصوير به ديگران مى رساند. از اين ميان، مهم ترين و شايد بى بديل
ترين ابزار آدمی براى انتقال پيامهايش زبان است.
رسانه هاى متنوع و ابزارهاى ارتباطى فراوانى در دوران معاصر و در عصر ارتباطات، پا
به عرصه وجود گذاشته تا انسان را در پيام رسانى يارى دهند؛ اما به هيچ وجه نتوانسته
اند جاى سخن را بگیرند و يا اعتبار آن را كاهش دهند.
فيلم، سينما، فضاى مجازى اينترنت، محصولات هنرى و ديگر وسايل ارتباط جمعى با همه قدرت
و اهميت و ارزشى كه دارند، هيچ گاه نمى توانند عرصه را بر شيوه بى بديل و سنتى تبليغ؛
يعنى سخنرانى، تنگ كنند و يا به جاى آن بنشينند.
سالهاست كه افراد زيادى، تفاوتهاى موجود ميان رسانه ها را بررسى کرده اند. مارشال مك
لوهان، نخستين كسى بود كه به شيوه اى متقاعد كننده، رسانه ها را به دو قسمت تقسيم كرد
و مدعى شد رسانه يا گرم است و يا سرد. او رسانه هاى همه حسى[10]
را سرد و رسانه های تك حسى[11] را گرم مى داند.
وى رسانه هاى گرم را شامل ابزارهايى بر مى شمرد كه قادرند مفهوم منظور را به كمك ذهن
و تخيل مخاطب كامل كنند؛ اما رسانه هاى سرد نمى توانند چنين امكانى را براى مخاطبانشان
فراهم سازند. به اين ترتيب، راديو گرم است؛ چون شنونده سعى مى كند آنچه را مى شنود
با تصورات خود در ذهنش تكميل كند. در مقابل، تلويزيون، رسانه سرد است؛ چون همه چيز
را به بيننده نشان مى دهد و جاى فعاليت چندانى براى وى نمى گذارد.[12]
سخنرانى، بيشتر با بعد شنيدارى انسان مرتبط است؛ از اين رو بيش از رسانه هاى ديدارى،
انسان را به تفكر، درك و فعاليت ذهنى وا مى دارد. همچنین باعث افزايش قدرت انديشه مى
شود و براى درك مفاهيم عميق، مناسب تر است.
حتى مى توان گفت كه سخنرانى، بهتر از رسانه گرمى مثل راديو و يا يك متن نوشتارى مخاطب
را متقاعد می کند و مطالب مورد نظر را به وى منتقل می سازد. گزارش ذیل، شاهدى بر اين
مدعا است:
«در سالهاى دهه 1930 م انديشمندانى چون: دابلیو. اچ، ويلكى، فرانكلين توور، هدلى
كانتريل، كوردون آلپرت، يك آزمايش انجام دادند، آنها گروههايى «جور شده»
از دانشجويان را در برابر مباحث مشابهى قرار دادند كه محور آنها جنگ، مذهب و ساير موضوعهاى
بحث انگيز بود. گروه اول در برابر سخنرانى مى نشستند و گروه ديگر، همان سخنرانى را
از راديو مى شنيدند و گروه سوم آن را به صورت چاپ شده مى خواندند. آن گاه همه را آزمايش
کردند تا ببينند تغيير نگرش يا گرايش آنها چگونه است. نتایج در تجربه هايى كه به طور
متوالى، يكى پس از ديگرى صورت پذيرفت، همواره ثابت بود. سخنرانى رو در رو مجاب كننده
تر از راديو و راديو مجاب كننده تر از متن چاپى بود.»[13]
در كنار همه اين مباحث، نبايد از ارتباط روحى بين گوينده و شنونده در سخنرانى و تبليغ
چهره به چهره و آثار معنوى و مثبت آن ـ كه قابل مقايسه با ديگر رسانه ها نيست ـ غافل
بود.
ظرفيت بالاى كلمه و كلام براى انتقال معارف بلند اسلامى نيز بر اهميت سخنرانى در كنار
ديگر ابزارها و شيوه هاى مدرن انتقال پيام مى افزايد. بسيارى از معارف الهى در دین
اسلام با تأثيرى عميق به صورت گفتاری و نوشتاری بيان شده است و اگر بخواهد به صورت
فيلم و تصوير در آيد، از قداست و اهميت آن كاسته مى شود. برای مثال، چه كسى مى تواند
يوسف قرآن، جن، فرشته، بهشت و دوزخ را در يك فيلم به تصوير بكشد و جايگاه اين مفاهيم
را آن گونه حفظ کند كه با سخن و نوشته به ذهن مؤمنان منتقل شده است؟
با توجه به آنچه گذشت، بهتر مى توان عنايت خداوند به مسئله «بيان» را در
سوره مباركه «الرحمن» درك كرد كه پس از خلقت الهى انسان، به نعمت سخنگويى
و كتابت مى پردازد و مى فرمايد: «اَلرَّحْمَنُ عَلَّمَ
الْقُرْآنَ خَلَقَ الاِْنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»[14]؛ «خداوند رحمان، قرآن را تعليم فرمود، انسان
را آفريد، و به او بيان را آموخت.»[15]
همچنین خداوند متعال در كامل ترين كتاب آسمانى خويش مبلّغان هدايتگر به خدا و اهل عمل
صالح را می ستاید و مى فرمايد: «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا
مِّمَّن دَعَآ إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صَالِحًا وَ قَالَ إِنَّنِى مِنَ الْمُسْلِمِينَ»؛[16] «چه كسى خوش گفتارتر از آن
كسى است كه به سوى خدا دعوت مى كند و عمل صالح انجام مى دهد و مى گويد: من از مسلمانانم.»
در اين آيه به گوينده بودن مبلغان ديني اشاره شده و سخن نيكوي آنان مورد ستايش قرار
گرفته است.
در دوران کنونی، حفظ جایگاه وعظ و استفاده از ابزار زبان به شکل مؤثر، اهمیتی صد چندان
می یابد؛ زیرا اکنون در شرايطى هستیم كه مدعيان دروغين هدايت، اصلاح و خيرخواهى در
جهان، از همه ابزارهاى پيام رسانى با جاذبه هاى فراوان و به شكلى مؤثر استفاده می کنند
و توده هاى عظيم انسانى را همراه خود به سوى كويرستان جهل و خرافه مى كشانند.
در عصرى كه فرعونيان با سخنان زهرآگين خود، فضاى فرهنگى، اخلاقى و علمى جامعه را مسموم
مى كنند، بايد همانند حضرت موسى علیه السلام، قدرت سخن گفتن را به صورتى فصيح و بليغ
از خداى بزرگ خواست.
قرآن كريم مى فرمايد: « وَ نَادَى فِرْعَوْنُ فِى قَوْمِهِ
ى قَالَ يَقَوْمِ أَلَيْسَ لِى مُلْكُ مِصْرَ وَ هَذِهِ الْأَنْهَرُ تَجْرِى مِن تَحْتِى
أَفَلَا تُبْصِرُونَ * أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِى هُوَ مَهِينٌ وَ لَا
يَكَادُ يُبِينُ * فَلَوْلَآ أُلْقِىَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَآءَ
مَعَهُ الْمَلَئِكَةُ مُقْتَرِنِينَ * فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ و فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ
كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ»؛[17]
«فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت: اى قوم من! آيا حكومت مصر از آن من نيست،
و اين نهرها تحت فرمان من جريان ندارند؟ آيا نمى بينيد؟ مگر نه اين است كه من از اين
مردى كه از خانواده و طبقه پستى است و هرگز نمى تواند فصيح سخن بگويد برترم؟! [اگر
راست مى گويد] چرا دستبندهاى طلا به او داده نشده است يا اينكه چرا فرشتگان دوشادوش
او نيامده اند [تا گفتارش را تأييد كنند]؟! [فرعون ] قوم خود را سبك شمرد. در نتيجه
از او اطاعت كردند؛ آنان قومى فاسق بودند.»
از اين آيات استفاده مى شود كه فرعون از ابزار قدرتمند سخن براى فريب افكار عمومى بهره
مي گرفته است؛ از اين رو لازم بود حضرت موسى علیه السلام قبل از مواجهه با او براى
مقابله با قدرت تبليغى فرعونى، از خداى بزرگ، قدرت سخن گفتن بخواهد. اينجاست كه قرآن
كريم مى گويد: قَالَ رَبِ ّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى * وَ يَسِّرْ لِى أَمْرِى * وَاحْلُلْ
عُقْدَةً مِّن لِّسَانِى * يَفْقَهُوا قَوْلِى»؛[18]
«[موسى ] گفت: پرودگارا سينه ام را گشاده كن و كارم را برايم آسان فرما، و گره
از زبانم بگشاى تا سخنان مرا بفهمند.»
به ياد داشته باشيم كه سخنرانى مؤثر، عاملى اساسى براى معرّفى و تثبيت جايگاه اديان،
فرقه ها، گروههاى سياسى و رهبران دينى و اجتماعى است. راهبرانى كه در سخن و سخنورى
توفيق بيشترى دارند، از مقبوليّت بيشترى نيز برخوردارند. آنان بهتر از ديگران مى توانند
از حريم ارزشهاى اجتماعى، دينى و سياسى خویش دفاع كنند و يا با تيرهاى نافذ سخن، افكار
جهل آلود را هدف بگیرند. در حقيقت برخى سخنان از تيرهاى جنگجويان تأثيرگذارترند؛ چنان
كه امام على علیه السلام می فرماید: «رُبَّ كَلامٍ اَنْفَذَ
مِنْ سِهامٍ»؛[19] چه بسا
سخنى كه تأثيرش از تيرها [ى نافذ] افزون تر است.»
و چه زيبا در اهميت و جايگاه سخنوری سروده اند كه:
- به گوينده گيتى، برازنده است كه [20]گيتى به گويندگان زنده است
پیش از پرداختن به روش سخنرانى، پاسخ به چند اشكال دربارة تبليغ و سخنرانى لازم است.
1. علمی نبودن
گاه گفته مى شود كه سخنرانى، علم نيست تا قابل پى گيرى و آموزش باشد؛ تنها يك ذوق است
و هر كس به صورت خدادادى ذائقه سخنورى داشته باشد، سخنران مى شود. آنان می گویند افرادى
كه از چنين موهبتى برخوردار نباشند، هرگز نمى توانند سخنورى مقبول باشند.
در پاسخ به اين ايراد، مى توان گفت: سخنرانى، نيازمند استعدادهاى عام، مانند: قدرت
فراگيرى، حافظه بالا و...، و استعدادهاى خاصى همچون: بيان رسا، تن صداى خاص، تعادل
روانى مناسب و... است. ميزان اعتماد سخنرانى به «ذوقهاى شخصى» و «فنون
قابل انتقال» مشخص نيست؛ ولى مى توان گفت كه بخش عمده اى از نيازها و فنون آن،
قابل انتقال و يادگيرى است. تجربه چند ساله رشته تخصصى تبليغ حوزه علميه قم در مقاطع
مختلف آن، با استفاده از همين روشها و فنون، گوياى اين واقعيت است كه بخش عظيمى از
علم و فن سخنرانى، قابل انتقال به ديگران است.
سخنورى از يك سو روشمند است و مانند منطق كه روش استدلال است و اصول كه روش استنباط
احكام الهى است، روش انتقال محتوا از طريق سخن با فصاحت و بلاغت را به همراه دارد.
از سوی ديگر، يك هنر است و به ذوق، استعداد فطرى، خلاقيت و ابتكار نیاز دارد تا آنجا
كه برخى سخن گفتن را «هنر گفتگو در اجتماع»[21]
تعريف كرده اند.
2. كفايت علم و عمل
بعضى مى گويند: داشتن علم و عمل به آن، براى تبليغ دين خدا كافى است و لزومى ندارد
كه به فراگيرى روشها و از جمله روش سخنرانى بپردازيم. اصلاً چه نيازى به مهارت سخنورى
است؟
در پاسخ بايد گفت: پيامبران الهى از امكانات بسیاری براى تبليغ دين بهره گرفته اند؛
همچون: علم سرشارى كه مخاطبان را به كرنش وا مى داشت، معجزه، چهره جذّاب و مناسب، اصل
و نسب خوب، شهرت و سابقه درخشان، اخلاق خوب و...؛ در عين حال، شرط علم و عمل براى تأثيرگذارى
در مخاطبان خوب و لازم است ليكن كافى نيست از اين رو برای نمونه، زمانى كه حضرت موسى
علیه السلام مأمور شد تا فرعون را به راه راست هدايت كند، از خداوند خواست تا برادرش
هارون را كه فصيح تر سخن مى گويد، با او همراه سازد.
3. احاديث سخن و سكوت
بعضى به احاديث سخن و سكوت استناد می کنند و مى گويند: روایات بسیاری در مذمت سخن گفتن
و مدح سكوت يا فضل سكوت بر سخن[22] وارد شده
است. از مجموع اين احاديث استفاده مى شود كه سخنرانى، امری نکوهیده است.
اما حقيقت اين است كه در اينجا بينِ عالِم با عملِ صامت و عالم بى عملِ سخنگو مقايسه
شده است. آنچه در روایات، مذمّت شده است، عالم بى عملِ سخنگو است؛ در حالى كه بايد
بين عالم عاملِ صامت و عالم عامل سخنگو مقايسه كرد و آن گاه ديد كه روايات، كدام يك
از آنان را بيشتر مى پسندد.
هر يك از سخن و سكوت در جاى خود مى تواند پسنديده يا ناپسند باشد: «عَنْ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیه السلامأَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْكَلَامِ وَالسُّكُوتِ
أَيُّهُمَا أَفْضَلُ فَقالَ علیه السلام لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُما آفاتٌ فَاِذا سَلِما
مِنَ الْآفاتِ فَالْكَلَامُ أَفْضَلُ مِنَ السُّكُوتِ قِيلَ وَكَيْفَ ذاكَ يَا ابْنَ
رَسُولِ اللَّهِ فَقالَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ ما بَعَثَ الْاَنْبِياءَ وَالْاَوْصِياءَ
بِالسُّكُوتِ اِنَّما بَعَثَهُمْ بِالْكَلَامِ وَلَا اسْتُحِقَّتِ الْجَنَّةُ بِالسُّكُوتِ
وَلَا اسْتُوجِبَتْ وَلَايَةُ اللَّهِ بِالسُّكُوتِ وَلَا وُقِيَتِ النَّارُ بِالسُّكُوتِ
وَلَا تُجُنِّبَ سَخَةُ اللَّهِ بِالسُّكُوتِ اِنَّما ذَلِكَ كُلُّهُ بِالْكَلَامِ
ما كُنْتُ لِاَعْدِلَ الْقَمَرَ بِالشَّمْسِ اِنَّكَ لَتَصِفُ فَضْلَ السُّكُوتِ بِالْكَلامِ
وَلَسْتَ تَصِفُ فَضْلَ الْكَلَامِ بِالسُّكُوتِ» ؛[23] از امام سجاد علیه السلامپرسیدند كه كدام يك از سخن
و سكوت، افضل است. او فرمود: براى هر يك از آن دو آفتهايى است. پس هر گاه از آفات،
سالم بمانند، سخن گفتن افضل از سكوت است. گفتند: اى فرزند رسول خدا! چگونه سخن گفتن
افضل است؟ فرمود: زيرا خداى عزيز و جليل، انبيا و اوصيا را به سكوت مبعوث نكرد؛ بلكه
آنان را به سخن گفتن برانگيخت. بهشت با سكوت [براى كسى] استحقاق نيافت و ولايت خداوند
با سكوت واجب نشد و آتش با سكوت نگه داشته نشد و خشم خداوند با سكوت كنار گذاشته نشد
و همه اينها با سخن انجام مى شوند. من ماه را معادل خورشيد نمى كنم. [يكى از نشانه
هاى برترى سخن اين است كه ] تو فضيلت سكوت را نيز با سخن گفتن توصيف مى كنى؛ ولى نمى
توانى فضيلت كلام را با سكوت توصيف كنى.»
در شعر و ادب فارسى آمده است:
- گرچه پيش خردمند خامشى ادب استبه وقت مصلحت، آن بِه كه در سخن كوشى
-
و چيز طَيره عقل است: دَم فرو بستنبـه وقت گفتـن و[24]گفتـن به وقت خاموشى
صائب تبريزى در این باره چه زیبا سروده است:
- در مقام گفتْ، مُهر خاموشى بر لب زدنتيغ را زير سپر در جنگ، پنهان كردن است
و اگر خاموشى، سبب كتمان حق و معارف الهى باشد، به تعبير قرآن كريم، لعنت الهى را در
پى خواهد داشت: « إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَآ أَنزَلْنَا
مِنَ الْبَيِّنَتِ وَ الْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّهُ لِلنَّاسِ فِى الْكِتَبِ
أُوْلَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّعِنُونَ»؛[25] «كسانى كه دلايل روشن و وسيله هدايتى را كه
نازل كرده ايم، پس از آنكه در كتاب براى مردم بيان کرديم، كتمان كنند، خدا آنها را
لعنت مى كند و همه لعن كنندگان نيز آنها را لعن مى كنند.»
4. محدود بودن تأثير
برخی می گویند كه سخنرانى در مقابل روشها و ابزارهاى ديگر پيام رسانى و تبليغ، تأثير
چندانى ندارد و كهنه شده است. آنان بر این باورند که بهتر است در عصر ارتباطات و پيشرفت
وسايل ارتباطى از ابزارها و شيوه هاى ديگر استفاده شود.
در اينجا نيز لازم است گفته شود: با آنکه تعداد مخاطبان رسانه ها، ابزارها و شيوه هاى
ديگر، بيشتر از مخاطبان سخنرانى است؛ ولى چنان که اشاره شد اين روش در مقایسه با رسانه
هاى جديد از امتيازاتی ويژه، غیرقابل اغماض و بسيار مهم برخوردار است. از جمله آن امتیازات
می توان به عمق تأثيرگذارى علمى، احساسى و معنوى در سخنرانى به دليل ارتباط مشافهى،
انس و محبت بيشتر بين گوينده و شنونده و حالات خاص جلسات سخنرانى اشاره کرد.
- تبلیغ و مبلّغ در قرآن کریم از چه جایگاهی برخوردار است؟
- سه روایت در بارة جایگاه مبلّغ و پاداش دنیوی و اخروی او بنویسید.
- مک لوهان رسانه ها را به چند دسته تقسیم می کند؟ کدام یک از آنها بر مخاطبان تأثیرگذارترند؟
- سخنرانی در میان رسانه های پیشرفته امروز، از چه جایگاهی از نظر تأثیرگذاری برخوردار
است؟
-
دیدگاه قرآن کریم به جایگاه سخن وسخنوران دینی را توضیح دهید.
- برخی می گویند سخنرانی
علم نیست تا قابل آموزش باشد. آیا این سخن درست است؟ توضیح دهید.
- بعضی مدعی شده اند که داشتن علم و عمل به آن برای تبلیغ دین کافی است؛ از این رو نیازی
به سخنرانی وجود ندارد. نظر شما در این باره چیست؟
- آیا از احادیث سخن و سکوت می توان استفاده کرد که سخنرانی، امری نکوهیده است؟ توضیح
دهید.
- با توجه به اهمیت و جایگاه تبلیغ، چرا به اندازه لازم به آن توجه نشده است؟
- از نظر شما تا چه میزان باید به هر یک از رسانه ها به عنوان ابزار تبلیغ دین توجه کرد؟
- برای احیای جایگاه تبلیغ چه باید کرد؟ با دوستانتان مشورت کنید و طرح اجرایی بدهید.
[1]. احزاب/ 39.
[2]. همچنين خداوند متعال مى فرمايد: فَإِنْ
حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذينَ
أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا
وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِالْعِبادِ؛
«اگر با تو به گفتگو و ستيز برخيزند [با آنها مجادله نكن و] بگو: من و پيروانم
در برابر خداوند [و فرمان او] تسليم شده ايم و به آنها كه اهل كتاب هستند (يهود و نصارا)
و بى سوادان (مشركان) بگو: آيا شما هم تسليم شده ايد؟ اگر [در برابر فرمان و منطق حق
] تسليم شوند، هدايت مى يابند، و اگر سرپيچى كنند، بر تو تنها ابلاغ [رسالت ] است و
خدا نسبت به بندگان بيناست.» (آل عمران/ 20)
در سوره های رعد/ 40، مائده/ 92 و نحل/ 82 نيز ابلاغ پيام الهى، رسالت اصلى پيامبر
اسلام معرفى شده است.
[3]. طلاق/ 11.
[4]. الكافى ، شيخ كلينى، دارالكتب الاسلاميه،
تهران، چ جهارم، 1365 هـ . ش، ج 5، ص 36، ح 2.
[5]. كنز العمال ، متقى هندى، ج 10، ص 152، ح
2877.
[6]. همان ، ج 3، ص 75، ح 5564.
[7]. الامالى ، شيخ صدوق، انتشارات كتابخانه
اسلاميه، چ چهارم با اصلاحات، 1362 شمسي، ص 247، ح266.
[8]. بحار الانوار ، محمدباقر مجلسى، ج 2، ص
152، ح 43.
[9]. مشكاة الانوار فى غرر الاخبار ، طبرسى،
ص 240، ح 692.
[10]. رسانه اى كه انسان با همه يا چند حس
خود مى تواند از آن پيام را دريافت كند، مثل تلويزيون كه ديدارى و شنيدارى است.
[11]. رسانه اى كه فقط با يك حس انسان سر و
كار دارد مثل راديو، كه فقط با گوش، پيامش را مى توان شنيد.
[12]. ر. ك: براي درك رسانه ها، هربرت مارشال
مك لوهان، ترجمه سعيد آذري، ص 23و 24.
[13]. مقاله رسانه ها و جهاني شدن فرهنگ، مسعود
واحدي، وب سايت كلمه www.kalemeh.org)) 21/3/1387.
[14]. الرحمن/ 1-4.
[15]. «عَلَّمَهُ
البيان اى اسماء كلّ شيى ء واللغات كلّها... عَلّمه البيان اى النطق و الكتابة والخط
والفهم والافهام حتّى يعرف ما يقول و مايقال له.»: مجمع البيان ،
طبرسى، ج 9-10، ص 299.
[16]. فصّلت/33.
[17]. زخرف/51 - 54.
[18]. طه/25 - 28.
[19]. معجم الفاظ غرر الحكم و درر الكلم ،
مصطفى درايتى، ص 995.
[20]. اديب.
[21]. هنر سخن گفتن ، ژرژ سيون، ترجمه اسماعيل
اسعدى، ص 8.
[22]. از امام صادق نقل شده است كه فرمود:
«قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ يا بُنَىَّ اِنْ كُنْتَ زَعَمْتَ اَنَّ الْكَلَامَ
مِنْ فِضَّةٍ فَاِنَّ السُّكُوتَ مِنْ ذَهَبٍ؛ لقمان به فرزندش فرمود: پسرم! اگر گمان
دارى كه سخن از نقره است؛ پس سكوت از طلا است.»: الكافى، ج 2، ص 114.
[23]. وسائل الشيعه ، حر عاملی، ج 12، ص 188،
باب استحباب اختيار الكلام.
[24]. سعدى.
[25]. بقره/159.