جلوه هايي از هجرتهاي علما
سيد عبدالحسين در سال 1290 «قمري » در خانواده اي روحاني در كاظمين چشم به جهان گشود. پدر او كه از علماء پرهيزكار روزگارش بود از وطن اصلي خود «جبل عامل » به عراق مهاجرت كرده بود و سال ها در حوزه علميه نجف و كاظمين علوم و معارف ديني را نزد فقهاي بزرگ آن دو حوزه فرا گرفته، به مراحل كمال علمي و اعتقادي دست يافته بود.
عبدالحسين كه در سن كودكي همراه خانواده اش به نجف هجرت كرده بود، در شش سالگي به مكتب خانه رفت، او در فراگيري قرائت قرآن استعداد بسيار زيادي از خود نشان داد.
در سال 1298 ه . ق در حالي كه هشت ساله بود به همراه والدين خود از عراق به وطن اجدادي خويش - جبل عامل - برگشت و آن جا در محضر پدر به فراگيري ادبيات پرداخت و پس از آن به دروس حوزوي مشغول شد.
دوازده سال از ورودش به جبل عامل نگذشته بود كه دلش همچنان در تب و تاب و اشتياق به حوزه علميه و عتبات عاليات بي قرار بود.
او با سفارش پدر به همراه مادر و همسرش آهنگ سفر كرد. پس از ورود به كاظمين چندي نگذشته بود كه به توصيه پدر بزرگ و آشنايانش به شوق ديدار ميرزاي شيرازي همراه خانواده اش به سامرا رفت و حدود يك سال در آن جا ماند.
در اين مدت از محضر اساتيد معروف آن جا بهره هاي فراواني برد، تا اينكه پس از گذشت يك سال مرجع تقليد شيعيان جهان آيت الله ميرزاي شيرازي بنا به عللي سامرا را به قصد نجف ترك كرد و پس از ايشان شاگردان و علماء و مدرسان حوزه علميه سامرا به سوي نجف مهاجرت كردند.
در اين فرصت شرف الدين نيز همراه خانواده اش به سوي نجف حركت كرده پس از دوازده سال تحصيل و تحقيق و مناظرات علمي و اعتقادي با جديت تمام توانست به مراتب بالاي علمي و معنوي دست يافته، به مقام فقاهت و اجتهاد نائل گردد و از فقهاي طراز اول نجف اجازات و تاييدات بسياري دريافت نمايد و در سي و دو سالگي مجتهدي كامل و مورد قبول همه گردد.
ايشان پس از دوازده سال دوري از وطن دوباره بار سفر بست و با مولاي خود وداع كرده به اتفاق مادر، همسر، فرزندان و بردار كوچكش رهسپار جبل عامل شد و سه سال در كنار پدرش در روستاي «شحور» اقامت گزيد. شحور در نزديكي «صور» واقع شده است. صور در آن زمان مجمع شيعيان بسياري محسوب مي شد اما فاقد هر گونه مركز علمي، فرهنگي و ديني بود و تنها يك مسجد كوچك داشت.
در اين دوران عده اي از مردان مؤمن و آگاه و دلسوز شهر صور كه شرف الدين را شناخته بودند جهت دعوت ايشان به شحور رفتند. او كه خود از وضع رقت بار شيعيان در صور اطلاع داشت، با موافقت پدر جهت انجام وظيفه به آن ديار هجرت كرد.
پس از ورود به صور اولين اقدام او تاسيس حسينيه اي بزرگ بود كه بعدا به شكل مركزي براي برگزاري برنامه هاي گوناگون ديني و اجتماعي درآمد.
شرف الدين عاملي نيم قرن تمام با همه توان علمي و معنوي اش، با قلم و بيان و عمل صادقانه در ايجاد اتحاد بين مسلمين كوشيد و از هيچ سعي و تلاشي دريغ نورزيد كه بهترين حركت ايشان در اين زمينه تاليف كتاب «الفصول المهمه في تاليف الامة » بود كه عملا تاثير زيادي در رفع اختلافات مذهبي بين مسلمين بر جاي گذاشت.
ماه هاي آخر سال 1329 «قمري » شرف الدين براي رسيدن به اهداف خود تصميم گرفت سفري به مصر داشته باشد. او دريافته بود كه بهترين نقطه حركتش دانشگاه الازهر، بزرگترين مركز علمي و ديني مسلمانان اهل سنت است. لذا علاقمند بود هرچه زودتر از آن مركز ديدن نمايد و عالمان، مفتيان، محققان و روشنفكران آن جا به ويژه مفتي بزرگ و استاد معروف «شيخ سليم بشري مالكي » را ملاقات كند. ايشان در ملاقات هايي كه با آنان داشت مباحث زيادي را با آن ها به ويژه شيخ سليم مطرح نمود، و بعد هم با ايشان مكاتباتي انجام داد كه حاصل آن كتاب «المراجعات » شد.
شرف الدين در مصر ضمن مكاتبه با شيخ سليم بشري، با ديگر عالمان و دانشوران اهل سنت نيز ملاقات ها و مباحثات علمي، ديني و فلسفي زيادي داشت. در اين ملاقات ها رتبه علمي و برتري او بر همگان آشكار گشت به طوري كه بزرگان آنان مثل شيخ محمد نجيب، شيخ محمد عبده و شيخ عبدالكريم الكتاني، با نوشتن تاييدات علمي، مقام علمي و فكري ايشان را گرامي داشته از آن تجليل كردند.
او در اواسط سال 1330 ه . ق از مصر حركت كرده عازم لبنان شد و در آن جا خدمات ارزنده اي به جامعه مسلمين ارائه داد كه به برخي از آن ها اشاره مي شود.
شرف الدين در جبل عامل زندگي جديدي را آغاز كرد و درباره امور ديني و شعائر اسلامي دقت نظر زيادي داشت. اما در اخلاق و رفتار ملايم بود و در دفاع از حق قدرت نشان مي داد. او وقتي در آن جا مستقر شد، نتوانست نظام ظالمانه زمينداران استثمارگر را قبول كند و به تنهايي در برابر همه آن ها ايستاد و آن نظام نحس را محكوم نمود و پس از مبارزات شديدي سرانجام به پيروزي رسيد.
شرف الدين با توجه به مشكلاتي كه سال هاي زيادي دامن گير كشورهاي اسلامي بود براي اولين بار وارد ميدان مبارزات سياسي و درگيري هاي اجتماعي شد و همگام با گروه هاي استقلال طلب لبنان حركت كرد. او در قضيه استقلال طلبي چندين بار با سردمداران حكومت عثماني براي كسب آزادي و استقلال كشورش به مذاكره نشست.
او براي شكل دادن به قيام همگاني و هماهنگ كردن حركت هاي ضد استعماري در سرتاسر كشور، علما و رهبران جبل عامل را براي تشكيل يك كنگره عمومي در شهر «وادي الحجير» فرا خوانده و طي سخناني بر ضرورت جهاد و قيام همگاني عليه استعمارگران تاكيد نموده، فتواي جهاد داد. شركت كنندگان نيز از فتواي شرف الدين پشتيباني كردند. او در پايان كنگره، قرآن كريم را در دست گرفته قسم ياد كرد كه همچنان كه از جان و مال و ناموس خود و مسلمانان دفاع مي كند از جان و مال و ناموس مسيحيان لبنان نيز محافظت كند.
كنگره تمام شد و شركت كنندگان به شهر و ديار خود برگشتند. فتواي شرعي شرف الدين با سرعت منتشر شده، راه مبارزه بر ضد اشغالگران بيش از پيش در لبنان باز شد. البته دشمن هم ساكت ننشست و افراد مسلحي را به خانه شرف الدين فرستاد تا خانه اش را اشغال كرده ايشان را دستگير كنند، كه با هوشياري و تدبير او توطئه آنان عقيم ماند. زيرا ايشان قبلا آن جا را ترك كرده بود. دشمنان از روي كينه خانه و كتابخانه ايشان را در آتش سوزاندند و باعث تاسف و غم و اندوه شرف الدين گرديدند. چون كتابخانه ايشان داراي كتاب هايي بس نفيس و ارزشمند بود و علاوه بر كتب موجود، تعداد زيادي از نسخه هاي خطي و چاپ نشده ايشان كه قريب به بيست مجلد بود همه در كام آتش سوخت.
پس از اين واقعه سيد به سوريه مهاجرت كرد و در آن جا علاوه بر فعاليت هاي سياسي و اجتماعي به وضعيت تبعيديان مسلمان لبناني و غيرلبناني رسيدگي مي نمود. تا اينكه فرانسويان توسعه طلب دامنه تعديات خويش را گسترانده، خاك سوريه را نيز اشغال كردند. ايشان نيز خانواده اش را برداشته از آن جا به فلسطين مهاجرت كرد و در شهر «حيفا» ساكن شد. چون شرايط آن جا هم مناسب نبود پس از مدتي آن جا را به قصد مصر ترك نمود.
خبر ورود ايشان به مصر در همه جاي آن كشور پخش شد. علماء، نويسندگان و روشنفكران از اطراف و اكناف مملكت رو به قاهره گذاشتند تا از محضر ايشان استفاده كنند و او همواره مسلمانان را به اتحاد سفارش مي كرد.
وي پس از مدتي به وطن مراجعت نمود و بيش از يك سال را در نهايت رنج و مشقت سپري كرده، در سال 1340 ه . ق عزم سفر به بيت الله الحرام را نمود. به خاطر مقام رفيع اين عالم شيعي و خدمات ارزنده ايشان، از معظم له خواسته شد تا نماز جماعت مسجدالحرام را اقامه كند و شايد اين اولين بار بود كه يك عالم شيعي اثني عشري در اين مقام قرار مي گرفت. و به خاطر احترامي كه در بين مردم داشت از او دعوت كردند كه از ارتش عربستان سان ببيند و سپس به وطن خود بازگشت.
او كه از حركت باز نمي ايستاد در اولين فرصت براي اصلاح دستگاه هاي آموزش و پرورش لبنان اقدام به تاسيس مدرسه جعفريه نمود كه در آن همزمان با تعليم و تدريس علوم متداول، معارف و اخلاق اسلامي نيز به دانش آموزان درس داده مي شد و در كنار آن محل مناسبي براي اجتماعات گوناگون و كنفرانس هاي علمي و اجتماعي و برنامه هاي تفريحي سالم تدارك ديد و نام آن محل را باشگاه امام صادق عليه السلام نهاد.
علاوه بر آن مسجدي در نزديكي مدرسه جعفريه و باشگاه امام صادق عليه السلام تاسيس كرد تا دانش آموزان و كساني كه به باشگاه مي آيند بتوانند فرايض ديني خود را در مسجد انجام دهند.
سه چهار سال از تاسيس مدرسه پسرانه جعفريه در صور نگذشته بود و رفته رفته كار آن درخشان تر مي شد، كه ايشان به فكر تاسيس مدرسه اي دخترانه افتاد و بعد از تكميل آن كه به نام «مدرسة الزهراء عليها السلام » ناميده شد از دختران مسلمان نام نويسي به عمل آورد و شروع به فعاليت نمود.
اقدام ديگر ايشان كه در سال هاي آخر عمر توفيق انجام آن را پيدا نمود تاسيس «الكلية الجعفريه » بود كه دانشجويان مسلمان را زير پوشش فكري خود قرار داد.
سرانجام در صبح روز دوشنبه هشتم جمادي الثاني سال 1377 آن شعله فروزان و چشمه هميشه جوشان پس از 87 سال درخشش خاموش گشت و پيكر شريفش با حضور انبوه جمعيت در ميان اشك و آه مردم مسلمان لبنان از بيمارستان به سوي فرودگاه تشييع شد، و با هواپيما به اتفاق بعضي از فرزندانش و گروهي از رجال برجسته، به بغداد منتقل شده و از بغداد تا كاظمين بر دوش شيعيان تشييع گرديد و در نهايت، در جوار مرقد ملكوتي اميرالمؤمنين عليه السلام در كنار استادش سيد كاظم يزدي رحمه الله به خاك سپرده شد.[1]
[1] براي تدوين مجموعه «جلوه هايي از هجرت هاي علماء» از منابع زير استفاده شده است: قرآن كريم; المراجعات، شرف الدين عاملي; روضات الجنان، ميرزا محمدباقر موسوي خوانساري; اعيان الشيعه، سيد محسن امين; مجله نامه فرهنگ، شماره 9; علامه اميني مصلح نستوه، سيد علي رضا سيدكباري; شرف الدين عاملي چاووش وحدت، مصطفي قلي زاده; نواب صفوي سفير سحر، سيد علي رضا سيدكباري; سيد عبدالحسين لاري پيشواي تنگستان، سيد علي رضا سيدكباري; محقق ثاني مقتداي شيعه، محمد جوان پيچان; شيخ طوسي خورشيد ابرار، علي رضا شهروي; شيخ عبدالكريم حائري نگهبان بيدار، سعيد عباس زاده.